محبوب ترین مقالات

کلیات علوم حدیث

یکشنبه, مهر ۱, ۱۳۹۷ – ۰۸:۱۸
هدف: آشنایی با دانش حدیث و شاخه های آن و مهمترین مفاهیم و مصطلحات

سرفصل:
– جایگاه حدیث در علوم اسلامی، رابطه ی فقه با حدیث
اصطلاحات و مفاهیم: حدیث، خبر، روایت، سنت، اثر، سند، متن، حدیث قدسی
تقسیم اجمالی شاخه های علم حدیث: تاریخ حدیث، درایه حدیث، رجال حدیث

تاریخ حدیث:
– گزارش مختصر تاریخ حدیث اهل تسنن، تدوین حدیث و جوامع حدیثی
– گزارش مختصر از تاریخ شیعه، تذوین حدیث و جوامع حدیثی

*درایه الحدیث:
– تعریف درایه الحدیث
– مهمترین مصطلحات درایه الحدیث ( شیعه و اهل تسنن): صحیح، حسن، موثق، ضعیف، مسند، مرسل، مرفوع، مجهول، موضوع، مقبول، معتبر، مقطوع، شاذ…

* رجال:
-تعریف علم رجال
– ضرورت علم رجال
– شرایط راوی و شیوه های احراز آن
– الفاظ توثیق و تضعیف
– توثیق عام و خاص
– آشنایی با مهمترین منابع رجالی شیعه

بسم الله الرحمن الرحیم

کلیات علوم حدیث
درس گفتارهای دکتر احسان پوراسماعیل

– معناشناسی واژه ی حدیث:
حدیث در لغت به معنای هرچیز نو و تازه ای است.
به گفتار از آن جهت حدیث می گویند که به خاطر صدور تدریجی هر بخش آن، نسبت به بخش گذشته از تازگی بیشتری برخورداراست.
به قرآن کریم از آن جهت حدیث اطلاق می شود که افزون بر برخورداری از مقوله ی گفتاری، سخن ویژه و تازه ای در هر عصر است به همین جهت قرآن کتابی فرازمان و فرامکان است.

– حدیث در اصطلاح:
حدیث در اصطلاح محدثان معانی و تعاریف متفاوتی دارد که برآیند همه ی تعریف ها به شرح زیر است.
۱-دیدگاه اهل تسنن:گفتارحاکی از کردار، تقریر پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)،صحابه و تابعان را حدیث می گویند.
۲-نظر شیعه: کلامی که حاکی از گفتار، کردار و تقریر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و اهل بیت(علیهم السلام) ایشان است.
تفاوت در تعریف شیعه و اهل تسنن به جهت این است که شیعه معتقد است که فقط سخن کسی که دارای عصمت باشد قابلیت الگو پذیری دارد و هرگزسخن برخی از صحابه که در طول تاریخ خطاهای جبران ناپذیری را مرتکب شده اند قابلیت استناد ندارد.
– بررسی نظریه ی عدالت صحابه:
شیعه نظریه ی عدالت صحابه را نمی پذیرد به جهت اینکه مثالهای فراوانی در حیات پیامبر و بعد از شهادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)مبنی بر خطاهای بزرگ صحابه قائل
است؛ که برخی از آنها عبارتند از:
الف) درحیات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم):
۱- رهایی تنگه کوه در جنگ احد
۲- پرداختن به خرید و فروش در روز جمعه و شرکت نکردن در نماز جمعه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
۳- فراهم نکردن قلم و دوات در ساعات آخر عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) علی رغم دستور صریح ایشان

ب)بعد از حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم):
۱- انکار غدیر و تشکیل سقیفه
۲- غصب فدک
۳- غصب خلافت
۴- شهادت دخت پیامبر، حضرت زهرا(سلام الله علیها)
– معناشناسی واژه ی سنّت:
یکی از پرکاربرد ترین اصطلاحات در کنار حدیث اصطلاح سنت است که در لغت به معنای شیوه و روش است اعم از اینکه نیکو یابد باشد.
سنت در اصطلاح فقها و محدثان به معانی مختلف آمده است:
از نگاه فقها سنت هر آن چیزی است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)نقل شده اما از باب مستحبات است نه فرائض.
اما محدثان آن را اعم از قول،فعل،تقریر و ویژگی های جسمی و صفات اخلاقی پیامر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام)پیش و بعد از بعثت دانسته اند.
با این حال در تفاوت میان سنت و حدیث می توان گفت: حدیث، ناظر به گفتار معصومین (علیهم السلام) است در حالی که سنت به شیوه، منش و رفتار آنان ناظراست و از آن جا که منش،گفتار را نیز در بر می گیرد، می توان سنت را اعم و فراگیرتر از حدیث دانست.

_ معناشناسی روایت:
روایت در لغت:به معنای حمل و نقل است؛ چنانکه به انسان یا حیوانی که آب حمل می کند «راویه» می گویند و در اصطلاح مترادف حدیث است و همان معنا حدیث درباره ی روایت نیز جاری است و در بعضی از موارد به معنای نقل حدیث به همراه نام راویان در سلسه ی سند است.
-معناشناسی خبر:
خبر در لغت:چیزی است که از آن گزارش می کنند اعم از اینکه بزرگ باشد یا کوچک؛ و از این جهت اعم از نبأ است زیرا نبأ خبری است که از یک رویداد بزرگ گزارش می دهد.
در اصطلاح محدثان خبر در سه دیدگاه ارائه شده است:
۱- عموم محدثان خبر را مرادف با حدیث دانسته اند.
۲-برخی خبر را اعم از حدیث دانسته اند به این معنا که گفتارهر انسانی را در بر می گیرد اما حدیث تنها منحصر به گفتاری است که از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و
اهل بیت(علیه السلام) و صحابه در تعریف اهل تسنن صادر شده است.
۳-برخی میان مفهوم اصطلاحی حدیث و خبر تباین قائل شده اند و می گویند خبر به گزارش های تاریخی اعم از امت های پیشین یا امت اسلامی اطلاق می شود.
-معنای اثر:
اثر در لغت:به معنای برجای مانده است از هرچیزاست و در اصطلاح دو مفهوم درباره ی اثر ارائه شده است:
۱-اثر،مرادف حدیث است به این جهت به محدث اثری نیز می گویند.
۲- به احادیثی که از صحابه (موقوف)یا تابعان(مقطوع)نقل شده است اثر اطلاق می شود در برابر حدیث که تنها ناظر به گفتار پیامبر است.

– جمع بندی اصطلاحات مترادف با حدیث:
از آن چه گفته شد نتیجه می گیریم که پنج اصطلاح (حدیث،روایت،خبر،سنت و اثر مترادف )است هرچند کاربرد اصطلاح حدیث و روایت نسبت به دو اصطلاح خبر و اثر شایع تر است.

– تعریف حدیث قدسی:
احادیثی که از زبان خداوند توسط اهل بیت(علیه السلام) نقل شده است را حدیث قدسی می گویند.

تفاوت حدیث قدسی با اصطلاحات گذشته در این است که آنچه گفته شد ناظر بر گفتار،کردار و تقریر معصوم است در حالی که حدیث قدسی بر گفتار خداوند اطلاق می شود.

تفاوت حدیث قدسی با قرآن را عموماً در این جهت دانسته اند که لفظ و معنای قرآن از ناحیه ی خداوند است در حالی که در حدیث قدسی تنها معنای خداوند منسوب است و ساختار لفظی از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیه السلام) است.
حدیث قدسی مفاد آن در حالت خواب یا به صورت الهام بر پیامبر القا می شود در حالیکه آیات قرآن در بیداری یا به صورت مستقیم یا به واسطه ی فرشته بر پیامبرابلاغ می شود.
در حالیکه برخی این تفاوت ها راقائل نشده اند و تنها تفاوت میان قرآن و حدیث قدسی را بحث تحدی (هم آورد طلبی)دانسته اند.
با این توضیح حدیث قدسی را می توان چنین تعریف کرد:
گفتار خداوند که بدون هم آورد طلبی از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیه السلام) حکایت شده است مانند زیارت عاشورا و یا حدیث سلسله الذهب امام رضا(علیه السلام) در نیشابور در شمار احادیث قدسی است.
امام رضا(علیه السلام) از قول پدران بزرگوارشان تا پیامبر و از قول پیامبر تا لوح و قلم می فرمایند:«قال الله تعالی کلمه لااله الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» و در ادامه فرمودند شرط پذیرش کلمه ی توحید ولایت اهل بیت(علیهم السلام) است.

– جایگاه حدیث دراسلام
اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین آسمانی مجموعه ی باورها و آموزه های خود را در قالب دو منبع بنیادین قرآن و حدیث در کنار یکدیگر انعکاس داده است و مدعی است اگر این دو در کنار یگدیگر در زندگی به کار گرفته شود پاسخگویی تمام نیازهای بشر است.
در مکتب شیعه ختم نبوت به معنای پایان یادگیری آموزه های وحیانی نمی باشد و احادیث اهل بیت(علیه السلام) برای رسیدن کاروان بشر به تکامل نقش به سزایی دارد.
پرسش اصلی درباره ی جامعیت دین این است که اسلام چگونه با توجه به محدودیت های (زمانی-جغرافیایی-فرهنگیِ)عصر پیدایش می تواند ماندگارباقی بماند،آیا این کار تنها با استفاده از کتابی به قطر ۶۰۰ صفحه با ۶۲۳۶آیه انجام می پذیرد؟
بدون تردید پاسخ قرآن به تمام پرسش های بشر حتی در قلمرو دین کافی نیست.
قرآن کریم با تصریح بر مقام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)در تبیین قرآن در کنار ابلاغ آن برابر دانستن اطاعت از دستورات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با اطاعت فرامین الهی، الگو معرفی کردن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)،حجت دانستن تمام آموزه های پیامبر بر جایگاه حدیث در دین پافشاری کرده است.
بنابراین طرح شعار (حسبنا کتاب الله)یعنی خود بسندگی قرآن که در عصر پیامبر مطرح شد و تا روزگارامروز ادامه دارد قابل قبول نیست.
اندیشه ی حسبنا کتاب الله (اندیشه ی خود بسندگی قرآن) نخستین بار از زبان (عمربن خطاب) در کنار بستر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ابراز شد؛ آن هنگام که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) با حضور بزرگان اصحاب و بنی هاشم کاغذ و قلم در خواست کرد و بنا داشت مطلبی بنویسد که مایه ی گمراهی امت نباشد.

– رابطه فقه و حدیث
فقه یا همان احکام فرعی دین شامل سه بخش احکام مستفاد از عقل،احکام مستفاد از کتاب یا احکام مستفاد از سنت یا حدیث است؛ به این ترتیب حدیث یا سنت یکی از ادله ی فقه اسلامی می باشد و فقیه ناگزیر است برای فهم آیات الاحکام به روایات تفسیری مراجعه کند. در غیر این صورت دچار مشکلات فراوانی می شود؛ مانند: جریان چگونگی قطع کردن دست سارق در زمان امام جواد(علیه السلام) در روزگار معتصم که بزرگان اهل تسنن، قطع شدن دست را از مچ به بالا تا کتف مطرح کرده اند چون عرف جامعه تمامی مصادیق (مچ-آرنج-بازو-کتف) را دست می دانند در حالی که بعد از اصرار زیاد معتصم امام جواد(علیه السلام) در تفسیر(سوره مبارکه جن،آیه ۱۸)فرمودند :پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)دستور داده است برای نماز باید هفت عضو بر روی زمین باشد(دو کتف دست-دو انگشت شصت پا-دو زانو –پیشانی)و این هفت عضو از آن خداست که در صورت بریدن دست بنا به تفسیر علمای اهل تسنن فرد نمی تواند در درگاه خدا سجده کند؛ بنابراین به باور شیعه چهار انگشت دزد در صورت اثبات دزدی قطع می گردد.
ضمن اینکه چنین فردی بعد از اعمال حکم سربار جامعه بوده و دیگران باید برای رسیدگی به امور زندگی او همت کنند پس اینجا چگونه می توان تصور کرد این حکم عامل بازدارندگی نسبت به افراد جامعه دارد.

– تقسیم اجمالی شاخه های علم حدیث:
علم حدیث به اقسام متعدد تقسیم می شود و دانشمندان مختلف همواره در پی مشخص کردن این تقسیمات هستند اما تقسیم اجمالی آن به این شرح است:
۱-تاریخ حدیث
۲-درایه الحدیث
۳-رجال حدیث

۱-تاریخ حدیث
تاریخ حدیث به سرگذشت حدیث از عصرپیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)تا روزگار معاصر می پردازد و به دنبال بررسی و به کارگیری جایگاه حدیث در دو نگرش شیعه و اهل تسنن است.

۲-درایه الحدیث
دانش درایه عبارت است از دانشی که در آن از سند و متن و چگونگی فرا گیری و آداب نقل حدیث بحث می شود.

۳-رجال حدیث
علم رجال دانشی است که در آن از حال راوی از نظر برخوردار بودن و نبودن از شرایط قبول خبر بحث می کند.

۱-تاریخ حدیث
۱-۱حدیث در دوران پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم):
بادرنگ علمی در تاریخ اسلام به این حقیقت پی می بریم که دو نگرش پیرامون حدیث در جامعه ی اسلامی به وجود آمد.
الف)نگرش اهل تسنن: در دیدگاه اهل تسنن حدیث در کنار قرآن کریم برای فهم دین خدا استفاده نمی شود و این اتفاق به دلیل ممانعت خلفا از کتابت حدیث و نقل و تدوین آن بود.
تئوری خلیفه دوم و شعار (حسبنا کتاب الله)سبب شد تا یک سده احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در جامعه مطرح نشود و تنها احادیثی که شامل فضیلت اهل بیت(علیه السلام) نمی شد در جامعه مطرح شد تا با این اقدام بتوانند حکومت خود را تثبیت کنند و حقیقت را برای نسل بعدی کتمان کنند.
اهتمام خلفای سه گانه ی اول در جلوگیری از نقل و نگارش و نشر حدیث آن چنان بود که این رویکرد تبدیل به یک قانون حکومتی شد.
در ابتدا با مجازات صحابه و تبعید افرادی مثل جناب ابوذر غفاری این حرکت آغاز شد و در ادامه منجر به شهادت افرادی چون میثم تمار و رشید هجری گردید.
ب)شیعه: در مکتب تشیّع از همان ابتدا علی رغم همه ی ممانعت ها و شرایط تقیه و ترس اهتمام امامان شیعه فراهم آمدن نخستین نگاشته های حدیثی بود تا جایی که خود اهل بیت (علیه السلام) نیز در کنار صحابه به نگاشته های حدیثی می پرداختند که در ادامه به معرفی آن ها خواهیم پرداخت.

– نشانه های اهتمام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به نگارش حدیث:
۱-جایگاه فرهنگ تعلیم و تعلم در اسلام
به تأیید موافق و مخالف هیچ آیینی به اندازه ی اسلام به آموزش و یادگیری دانش نپرداخته است تا جایی که محدودیت های جغرافیایی برای دانش اندوزی را به رسمیت نمی شناسند«اطلبوا علم ولوباالصین»
و جنسیت را«طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه» و علم آموزی را در همه حال تا پایان عمر امری پسندیده می داند «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد» و یکی از حقوق فرزندان بر والدین معرفی می کند.
یکی از کارنامه های درخشان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)در زمینه ی علم آموزی برخورد ایشان با اسیران اولین نبرد اسلام یعنی جنگ بدر است که در تاریخ آمده است جایگزین اسیران بدر (فدا)چهار هزار درهم و کمتر از آن بوده و آن که چیزی نداشت باید به فرزندان انصار کتابت می آموخت.
حال سوال این است، دینی که تعلیم و تعلم در آن از جایگاه سترگی برخوردار است که نه محدودیت جغرافیایی و نه محدودیت جنسیتی و نه محدودیت زمانی و نه محدودیت استراتژیک می شناسد، آیا می تواند نسبت به مهم ترین منبع آگاهی خود در کنار قرآن بی توجه باشد و از مسلمانان نخواهد که به نگارش و نشریت حدیث بپردازند؟

۲- اهتمام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حدیث و کتابت آن :
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)در جایگاه های مختلفی به کتابت حدیث و نقل آن در طول حیات خود اشاره داشته است به این ترتیب اهتمام ایشان به حفظ میراث فرهنگی مسلمانان در قالب کتابت و نقل حدیث فراوان بود که برخی از این موارد به شرح زیر است:
۲-۱- پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در گفتار خود می فرمودند:«انی اوتیت القرآن و مثله معه» یعنی: به من قرآن و مثل آن داده شده است؛ این حدیث نشان گر بطلان شعار خودبسندگی قرآن است.

۲-۲- پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در خطابه ای در مسجد خیف فرمودند: «خداوند شاد سازد بنده ای را که گفتار مرا شنیده و به گوش جان سپرده و آن را به کسی که نشنیده برساند؛ چه بسا کسی دانش را برای کسی حمل کند که از او داناتر است و چه بسا کسی که دانش برای غیر دانا حمل می کند».

۳-۲- پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خوبی می دانست که تکیه بر حافظه برای حفظ میراث علمی خطاست چون حافظه هرچقدرم قوی، به دلیل گستردگی واردات ذهنی، تشابه موارد، گذشت زمان، تحلیل قوای بدنی و حافظه و … نمی تواند قابل اعتماد باشد از این رو روایاتی مانند: «قیدوا العلم بالکتاب» یعنی: دانش را با کتابت به زنجیر بکشید؛ از لسان نبی(صلی الله علیه وآله) صادر شد.

۴-۲ – بعد از فتح مکه، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان مردم برخواست و خطبه ای خواند، مردی از یمن به نام ابوشاه برخاست و گفت: ای رسول خدا این خطبه را برای من بنویسید؛ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به یارنش فرمود: «اکتبوا لابی شاه» یعنی: این خطبه را برای ابوشاه بنویسید.

۵-۲- عبدلله بن عمروعاص می گوید: من هر آنچه از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می شنیدم، می نوشتم، تا از بین رفتن روایات جلوگیری کنم، قریش مرا از این کار باز داشت و گفتند: هر آنچه از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می شنوی، می نویسی در حالی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بشری است که در حال رضایت و خشم سخن می گوید؟ من از نوشتن باز ایستادم و گفتار آنان را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگو کردم؛ پیامبر فرمودند: «بنویس قسم به آنکه جانم در دست اوست که از آن (اشاره به دهان مبارک) جز حق خارج نمی شود».
از روایات ذکر شده که جملگی در منابع اهل تسنن آمده است به راحتی برداشت می شود که شواهد تاریخی برای کتابت حدیث و انتقال آن به نسل بعدی مورد تاکید نبی مکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است.

۳-فراهم آوردن برخی از مکتوبات حدیثی:
در کنار سفارش های پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)گزارش های تاریخی حاکی از کتابت و ضبط حدیث در نزد صحابه است. افزون بر آثار اهل بیت(علیه السلام) نظیر: کتاب علی(علیه السلام) (جامعه) و مصحف حضرت زهرا(سلام الله علیها) برخی از صحابه به نگاشته های حدیثی اقدام کرده اند مانند: صحیفه النبی و الصحیفه الصادقه از عبدالله بن عمروعاص می توان نام برد.

آشنایی با ادوار تاریخ اهل تسنن:
۱- دوره ممانعت از تدوین حدیث
۲- فراهم آوردن نخستین نگاشته های حدیث
۳- تدوین جوامع حدیثی
۴- تکمیل جوامع روایی
۵- تنظیم جوامع روایی
۶- تبیین جوامع روایی
۷- تنقیح جوامع روایی
۸- ظهور و تکامل دانش های حدیثی
۹- عصر رکود دانش های حدیثی
۱۰-عصرشکوفای دانش های حدیثی
به دلیل ضیق وقت به شرح مهم ترین ادوار خواهیم پرداخت.
۱-دوره ممانعت از تدوین حدیث:
منع نگارش و تدوین حدیث از دوران خلفا در اهل تسنن آغاز و تا دوران عمربن عبدالعزیز در سال۹۹ هجری ادامه یافت.
اهل تسنن در آثار خود سعی کرده اند منع حکومتی خلیفه ی اول را از سر خیر خواهی و به سود مصالح اسلام تبیین کنند در حالی که واقعیت های تاریخی به خوبی نشان می دهد این کار ناشی از انگیزه های سیاسی بود و از هر جهت به زیان اسلام تمام شد.
به عنوان مثال در منابع اهل تسنن آمده است: عایشه می گوید: پدرم پانصد حدیث از گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)را جمع کرده بود، شبی خوابید اما آرام و قرار نداشت؛ من اندوهگین شدم و از ناآرامی اش پرسیدم… چون صبح شد گفت: دخترم احادیثی که نزد توست بیاور، من احادیث را آوردم؛ او آتش خواست و آن ها را سوزاند.
در اقدامی دیگر روزی ابوبکر خطاب به مردم گفت: شما از رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) سخن ها گزارش می کنید و در آن ها اختلاف می کنید بعد از روزگار شما اختلاف ها بیشتر خواهد شد! از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)چیزی نقل نکنید و اگر کسی از شما سؤال کرد، بگویید بین ما و شما کتاب الهی است، حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانید.

خطیب بغدادی می نویسد: به عمربن خطاب گزارش داده اند در میان مردم کتاب ها و حدیث هایی فراهم آمده است، از این امر ناراحت شد و گفت: ای مردم به من گزارش رسیده که در میان شما کتابهایی فراهم آمده است، همگان کتاب ها را نزد من آورید تا درباره ی آن ها اظهار نظر کنم، مردم گمان کردند او می خواهد در آن ها بنگرد و راه حلی برای بر طرف کردن تعارض آن ها به کارگیرد اما هنگامی که کتابهارا آوردند همه را در آتش سوزاند.
عبدالبزاز می گوید: عمر خواست مارا به عراق روانه کند خود نیز تا نقطه ی ضرار همراهی کرد در بین راه از ما سؤال کرد می دانید چرا شما را مشایعت کردم ؟ گفتیم: برای احترام و تکریم، گفت: علاوه بر آن غرض دیگری دارم، خواستم بدانید شما به دیاری می روید که مردم آن به قرآن انس خاصی دارند و مانند زنبور در کندوی خود صدای تلاوت قرآن از خانه های ایشان بلند است. مانع ایشان نشوید و آن هارا مشغول حدیث نسازید و روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را به حداقل برسانید.

بررسی دلایل ارائه شده برای توجیه ممانعت از تدوین حدیث:
۱-اختصاص روایات اذن به افراد کم حافظه :
مدافعان منع کتابت، تدوین و نقل حدیث معتقدند: روایات مستند به اجازه ی کتابت مخصوص افراد کم حافظه است. در پاسخ به این مطلب می گوییم این استدلال مردود است چرا که درست است که پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)برای افراد کم حافظه اجازه کتابت صادر کرده است اما این به معنای انحصار اجازه به چنین اشخاصی نیست در غیر این صورت باید پرسید: آیاموافقت با کتابت حدیث توسط عبدالله بن عمربن عاص حتی بعد از مخالفت قریش به خاطر سوءحافظه ی او بود؟
آیا پانصد روایتی که ابوبکر در دوران حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) جمع کرد و در نهایت آن ها را سوزاند به خاطر ضعف حافظه خلیفه ی اول است؟
آیا گفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)در آخرین لحظات حیات خویش مبنی بر نگارش حدیثی که مانع گمراهی امت می شود ناشی از ضعف حافظه همه ی اصحاب و یاران پیامبر بود؟!
آیا نگاشته های حدیثی صحابه به سبب سوءحافظه ی آنان بود؟
۲-احادیث نهی پیامبر از کتاب
اهل تسنن چندین حدیث نقل می کنند که در آنها پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمانان را از کتابت غیر از قرآن نهی کرده است که مجموع این احادیث به عدد هشت میرسد اما این احادیث با اشکالات جدی مواجه است که عبارتند از:
۱- در بسیاری از احادیث که در بخش اول ارائه شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)کتابت را تجویز کرده بودند بنابراین این احادیث هشتگانه با احادیث گذشته معارض است.
اهل تسنن احادیث تجویز را ناسخ احادیث منع معرفی می کنند و می گویند: منع در زمانی بود که خطر اختلاط قرآن با احادیث می رفت، یا برای افرادی بود که از اتقان و ثبت حفظ برخوردار نبودند بنابراین بعد از آشنایی صحابه با قرآن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)کتابت را تجویز نمود.
ودیگر اینکه فصاحت وبلاغت قرآن به قدری روشن است که هر عرب زبانی متوجه تفاوت قرآن و حدیث می شود بنابراین به نظر می رسد بیم اختلاط قرآن و حدیث بهانه ای بیش نیست.

۳-عمل صحابه
یکی از دلایلی که اهل تسنن بدان استناد جستند عملکرد خلفای سه گانه است (آن چنان که در قسمت های قبل اشاره شد)
براین استدلال حداقل دو اشکال مطرح است:
اول: با توجه به روایات منع کتابت از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)که اهل تسنن نقل می کنند چگونه خلفا دست به کتابت زده اند در حالیکه در دیدگاه اهل تسنن آمده است صحابه ای که به آشکار نهی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را نافرمانی کنند قول و فعلشان قابل استناد و عمل نخواهد بود!
دوم: اگر بپذیریم که قول صحابه حجیت دارد چرا آنرا به برهه ای خاص از زمان مختص کنیم؟چرا فقط در قرن اول هجری کتابت ممنوع باشد و پس از آن مباح و جایز باشد؟

– تحلیل ها از توقیف کتابت
اهل تسنن برای ممنوعیت نقل حدیث تحلیل های مختلفی ارائه کرده اند که مهم ترین آنها به شرح زیر است:
الف) برخی گفته اند: سر توقف آن بود که کتابت خدا با حدیث مشتبه نگردد و مصونیت قرآن محفوظ بماند به تعبیر دیگر از تحریف قرآن بر اثر کتابت حدیث هراس داشتند.
این تحلیل نادرست است چرا که امکان تحریف قرآن را می رساند با اینکه خداوند با صراحت در قرآن کریم می فرماید:« انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون» ( سوره حجر، آیه ۹) یعنی: بى‏تردید، ما این قرآن را به تدریج نازل کرده‏ایم، و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود.
ابوریه می گوید:این علت ممکن است یک عاقل عالم را قانع سازد اما یک محقق نمی تواند آنرا بپذیرد چرا که در این صورت می بایست بلاغت احادیث در ردیف بلاغت قرآن باشد از سوی دیگر در صورتی کتابت حدیث باعث اشتباه و خلط با قرآن می شود که همراه با قرآن نوشته شود اما در صورتی که جدا و منفصل از آن نگاشته شود احتمال اشتباه نیست تا از آن نهی گردد.
از این رو برخی از بزرگان تابعان چون «ضحاک بن مزاحم» نوشتن حدیث را در اوراقی که در آن قرآن نوشته می شود ناروا می دانست.

ب) برخی دیگر نیز گفته اند: توقیف کتابت حدیث به این جهت بود که در برابر قرآن امر دیگری فکر و ذهن مسلمانان را به خود جلب نکند.
این تحلیل نیزقابل قبول نمی باشد:
۱-اشتغال به غیر قرآن در صورتی ممنوع است که به ترک قرآن و مهجوریت این کتاب بیانجامد نه اینکه حدیث خود سبب شرح و تفسیر قرآن است.
۲- کسانی که به امر حدیث و حفظ و نشر آن اهتمام داشتند صحابه ی برجسته ی پیامبر(صلی الله علیه وآله) بودند؛ چگونه بزرگان تابعان بعد از آنها بر امر کتابت رو کردند در حالی که این عمل سبب مهجوریت قرآن نشد.
۳-اگر کتابت می توانست مردم را از اشتغال به قرآن منع کند حفظ حدیث هم می تواند چنین باشد و می بایست از حفظ حدیث نیز نهی می شد.
۴-کتاب های یهود و نصارا مورد پسند برخی از صحابه مانند: خلیفه ی دوم بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وی را از نوشتن احادیث و کتب یهود منع می کرد، بنابراین این نهی فقط در ارتباط با منابع یهود و نصارا است و نه احادیث اسلامی.

-انگیزه های منع کتابت و تدوین حدیث از نگاه شیعه:
آنچه از سوی دانشوران اهل تسنن برای توجیه ممانعت خلفا از نقل کتابت و تدوین حدیث ارائه شده است برای یک محقق منصف قانع کننده نیست؛ بنابراین دانشوران شیعه به استناد شواهد و مدارک تاریخی این انگیزه ها را به شرح زیر مطرح می کنند:

۱- جلوگیری از انتشار فضائل اهل بیت(علیه السلام) به ویژه امام علی(علیه السلام):
مطالعه ی تاریخ اسلام به خوبی نشان می دهد که پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) در ۲۳ سالل بعثت خود بارها و بارها بر فضیلت و جایگاه اهل بیت(علیه السلام)به ویژه جانشینی امام علی(علیه السلام) تاکید داشته اند، در نخستین اقدام آشکار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از نزول آیه {وانذر عشیرتک الاقربین} به دعوت از چهل تن از نزدیکان و خویشان خود پرداخت در حالی که امام علی (علیه السلام) پانزده سال بیشتر نداشت او را به عنوان برادر و وصی و جانشین خویش معرفی کرد؛ در طول سالهای بعد از این ماجرا هم هر جا رسول مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرصت را مناسب می دید به بیان فضائل امام علی(علیه السلام) پرداخت؛ تا آخرین اقدام ایشان در حجه الوداع که امام علی (علیه السلام) به عنوان ولی و صاحب اختیار مؤمنان معرفی شد و از همه ی مسلمانان در این خصوص بیعت گرفته شد.
اما اینک زمام کار بر دست کسانی است که مخالف جانشین واقعی پیامبراند، بنابراین سیاست خلفا برای ممانعت از انتشار حدیث اجرا شد.
شاید دلیل گزارش عملکرد ابوبکر بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)مبنی بر سوزاندن بی درنگ کتابچه حدیثی خود به این دلیل باشد که در نگاشته ی خلیفه ی اول شماری از روایات فضائل امام علی (علیه السلام) دیده می شد.

۲- محو روایات نکوهش خلفا:
سیاست تحکیم دستگاه حکومت خلفا زمانی به طور کامل محقق می شد که در کنار به فراموشی سپردن فضائل امام علی(علیه السلام) و فرزندانش نکوهش مکتب خلفا نیز به فراموشی سپرده شود.
آنان برای دست یابی به این هدف از دو شیوه بهره جستند:
۱-۲- با ساختن روایاتی دروغین شخصیت پیامبر را تا سر حد انسان های معمولی و پرلغزش پایین آوردند.
۲-۲- با شیوه ی مخالفت با نقل کتابت و تدوین حدیث خاطره ی این گونه روایات را از ذهن ها پاک کردند و در فرصتی مناسب، روایاتی را در ستایش خلفا ساخته اند و میان مسلمانان منتشر کردند.
به عنوان مثال: در راستای شیوه ی نخست این روایت را از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) جعل کرده اند:«خدایا من بشری بیش نیستم پس هریک از مسلمانان را که دشنام دادم یا لعن کردم یا تازیانه زدم این کیفر را برای او مایه ی رشد و رحمت قرار بده» (صحیح مسلم،جلد ۸ ،صفحه ۲۵)
بنابراین اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابوسفیان، معاویه و برادرش یزید را نفرین کرد یا وقتی خاندان بنی امیه را شجره ی ملعونه ی مورد اشاره ی قرآن دانست (سوره اسرا آیه ۶۹)یا مروان بن حکم را هنگام ولادت به جای دعا، نفرین کرد همه ی این ها از نظر اهل تسنن مایه ی کمال رحمت برای فرد است!

۳- بنیان گذاری رأی و اجتهاد در برابر نص: به نظر می رسد تنها مخفی کردن فضایل اهل بیت(علیه السلام) عامل منع تدوین و نشر حدیث نبود، بلکه خلفا از این رهگذر برای ایجاد فضای فقهی جدید استفاده کردند و هر آن چه می خواستند به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و آموزه های دینی نسبت دادند از این رو باب رأی و اجتهاد گشوده شد تا جایی که حتی در برابر برخی نصوص دینی، اجتهاد های شخصی خلفا مطرح شد.
دامنه ی این اجتهادات به اندازه ای است که علامه سیدحسین شرف الدین در کتاب های «النص و الاجتهاد» و «المراجعات» اجتهادهای خلفا در برابر نصوص دینی را جمع آوری کرده است.
مثلاً تغییر در چگونگی وضو گرفتن، تغییر در چگونگی اذان، دست بسته نماز خواندن، از بین رفتن طواف نساء در حج واجب و…

– بررسی زیان های ممانعت از نگارش و تدوین حدیث:
مشخص شد که خلفا ممانعت از نگارش و تدوین حدیث را نه تنها به سبب انگیزه ی الهی بلکه با هدف تحکیم پایه های حکومت خود پی ریزی کردند. این اقدام منجر به زیان های جبران ناپذیری در تاریخ حدیث اهل تسنن شد که به شرح زیر است:
۱- از بین رفتن حلقه ی اتصال اسناد روایات:
وقتی یک سده حلقه ی اتصال روایات میان تابعان و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از بین برود یعنی عملاً صحابه از این حلقه حذف شده اند؛ این مسأله به قدری در فضای تاریخ اهل تسنن ایجاد چالش کرد که مستشرقانی نظیر گلدزیهر معتقد است تمام روایات تدوین مجعول است و تمام کتابهای تألیف یافته در زمینه ی گردآوری احادیث که منصوب به سده ی نخست است فاقد اعتبار است.
۲- راه یافت وضع یا جعل در روایات:
یکی از تلخ ترین حوادث فرهنگی جهان اسلام در تاریخ حدیث اهل تسنن پدیدار شدن جاعلان حدیث در جامعه بود.
انتساب ظاهر این روایات به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از قداست و اعتبار کاملی برخوردار بود اما در باطن تیشه ای بر ریشه ی مبانی اعتقادی مسلمانان بود به طوری که حدود ۱۴ هزار روایت با هدف ستیز اعتقادی با دین در جامعه به وجود آمد و برخی از افراد به سبب جعل حدیث به اعدام محکوم می شدند؛ به عنوان مثال: وقتی ابن ابی العوجا دستگیر شد اعتراف کرد به خدا قسم میان شما چهار هزار روایت جعل کردم که میان آن ها حلال را حرام و حرام را حلال معرفی کرده ام و در روز، روزه ی شمارا به افطار و در روز، روزه ی شما را به روزه واداشتم.
بنابراین دشمنان اسلام بهترین راه را برای جعل متون دینی پیدا کردند چرا که قرآن را غیر قابل نفوذ دیدند و از طرفی با استفاده از فرصت عدم کتابت وتدوین حدیث به گسترش پدیده ی جعل در زمینه های مختلف عقیدتی، اخلاقی و معرفتی پرداختند.

۳- از بین رفتن بخشی از میراث روایی:
جدای از آثار مخرب منع تدوین حدیث در جهان اسلام، اینکه خلفا به عنوان یک میراث فرهنگی از نشر حدیث جلوگیری می کنند نشان از درک پایین آنان نسبت به موضوع و یا به عبارات بهتر درک بالای آنان برای جلوگیری از نشر روایات اهل بیت در جامعه دارد!

• دوره ی دوم:
– فراهم آمدن نخستین نگاشته های حدیثی:
به استناد تاریخ، ممانعت از کتابت و تدوین حدیث تا دوران حکومت عمربن عبدالعزیز از زمامداران بنی امیه ادامه داشت و او در راستای اصلاحات حکومتی طی اعلام بخش نامه ای دستور گردآوری و تدوین حدیث را صادر کرد.
هرچند به خاطر کوتاهی دوران حکومت وی _که بسیاری از دانشمندان معتقدند به سبب همین اصلاحات وی مسموم شد_(دوسال و پنج ماه) نگاشته های حدیثی آماده نشد اما به سبب همین فرمان بسیاری از علمای اهل تسنن به کار حدیث اشتغال پیدا کردند.
از مجموعه ی احادیث این دوران اثری در دست نیست اما می توان به این حقیقت پی برد که این مجموعه های حدیث شامل مجموعه های کوچکی بودند که شمار اندکی از روایات را در موضوعات مختلف در بر می گرفت.

• دوره ی سوم:
– تدوین جوامع روایی:
مهم ترین دوره در میان ادوار حدیثی اهل تسنن دوره ی سوم است که در آن جوامع روایی اهل تسنن به عنوان میراث حدیثی فراهم آمد اینک به بررسی کتابها و مؤلفان آن می پردازیم.
۱- موطأ: مالک بن انس درسال ۹۳ هجری در مدینه به دنیا آمد و مدتی از محضر امام صادق(علیه السلام) بهره گرفت. چهره ی علمی او به شدت محتاط و نقل گراست. وی یکی از ائمه ی چهارگانه فقه اهل تسنن و بنیان گذار فقه مالکی است.
مالک در پاسخ به منصور عباسی اقدام به تدوین موطأ کرد و از میان صد هزار حدیث، ده هزار روایت را انتخاب کرد و بعد از نگارش کتاب آن را به فقهای مدینه عرضه کرد و به خاطر کوشش زیاد در تنقیح کتاب نام آن را موطأ به معنای منقح و آماده گذاشت.
نکته۱:شافعی، از ائمه ی چهارگانه فقهی اهل تسنن، معتقد است: صحیح ترین کتاب ها بعد از قرآن موطأ مالک است.
نکته۲: سیوطی دو شرح بر این کتاب دارد که عبارتنداز(کشف المغطأ فی شرح الموطأ- تنویر الحوالک فی شرح موطأ مالک)
نکته۳: کتاب موطأ مالک به خاطر روایات مرسل و جانبداری از مکتب نقل گرایان مورد نقد جدی اهل تسنن قرار گرفته است.
۲- مسند احمدبن حنبل:
وی از اهالی مرو خراسان است که در سال ۱۶۴ در بغداد به دنیا آمد. وی یکی از امامان چهارگانه ی فقه اهل تسنن و بنیان گذار فقه حنبلی است.برخی علمای اهل تسنن مدعی اند: او یک میلیون حدیث در خاطر داشت اما
به سبب اعتقاد به قدیم بودن قرآن از سوی مأمون و به ویژه معتصم عباسی متحمل تازیانه و زندان شد اما بعد از حاکمیت متوکل از احترام ویژه ای برخوردار شد و عقاید و فقه او به سرعت انتشار یافت.
وی روایات مسند را از میان ۷۵۰ هزار روایت انتخاب کرد، اگر چه درباره ی شمار روایات مسند اختلاف است.
به مسند احمدحنبل نقدهای جدی وارد است که عبارتند از:
۱- کتاب مسند در زمان حیات مؤلف و با نظارت خود او تکمیل نشد و فرزند او عبدالله و شاگردش ابوبکر قطیعی آن را تکمیل کردند.

۲- به تصریح احمدحنبل در صحت سند روایات سخت گیری نشد که در عمل این اقدام منجر به انعکاس روایات مجعول گردید.

۳- رویات مسند در برگیرنده ی تمام روایات صحیح و ضعیف است که این امر به اعتبار علمی کتاب صدمه ی جدی می زند.

۴- با مراجعه به روایات جعلی بودن بسیاری از مطالب کاملاً مشخص است به طوری که عسقلانی از علمای اهل تسنن از آن ها یاد می کند.

۵- بسیاری از علمای اهل تسنن ابن تیمیه و ابن جوزیه و ابن کثیر در اعتبار روایات مسند تشکیک کرده اند.

۳-صحیح محمد بن اسماعیل بخاری:
وی در سال ۱۹۴ در بخارا به دنیا آمد. بخشی از تحصیلات خود را در همان جا دنبال کرد و از آن جا که پدرش ثروت زیادی برای او به جا گذاشت برای تکمیل معلومات خود و استفاده از مشایخ حدیث به شهر های مختلفی مانند: خراسان، عراق، حجاز و شام مسافرت کرد.
او بعد از ورود به نیشابور به خاطر اختلافی که با «محمدبن یحیی نیشابوری»،شیخ حدیث آن سامان، پیدا کرد مجبور به مسافرت دیگری شد و از آن جا وارد بغداد گردید و به خاطر حفظ احادیث بسیار مورد تکریم عالمان عصر خود قرار گرفت.
او بیشتر از ابوذرعه رازی، احمدبن حنبل، یحیی بن معین، اسحاق بن راهویه حدیث آموخت و بعد از مسافرت های مکرر در سال ۲۵۶ به زادگاه خود بازگشت و در یکی از روستاهای سمرقند وفات یافت.
بخاری درباره ی انگیزه ی فراهم آوردن صحیح خود می نویسد: روزی نزد استاد خود اسحاق بن راهویه بودم که گفت: چه می شد اگر کتاب مختصری درباره ی سنت صحیح رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فراهم می گردید، این امر در دلم نشست و شروع به گردآوری جامع روایی صحیحی نمودم و صحیح خود را از میان شش صدهزار روایت گرد آوردم.
او نگارش کتاب خود را در حرم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز کرد و برای تکمیل کار شانزده سال در بصره و شهرهای دیگر درنگ نمود و سپس آن را در زادگاه خود به پایان رساند.
به ادعای خودش، برای انتخاب هر حدیث اول غسل می کرد آن گاه استخاره می کرد، سپس دو رکعت نماز به جا می آورد.
وی کتاب خود را بعد از تکمیل به احمدبن حنبل، یحیی بن معین، علی بن مدینی و شمار دیگری از محدثان عرضه کرد و آنان به استثنای چهار حدیث بر صحت سایر روایات گواهی داده اند.
بخاری، خود از حجیت و صحت روایات صحیح خود دفاع کرده و گفته است: این کتاب میان من و خدایم حجت است، من جز حدیث صحیح در آن نیاوردم.
درباره ی شمار روایات صحیح بخاری اختلاف است اما طبق شمارش فؤاد عبدالباقی، صحیح بخاری ۷۵۶۳ و با حذف مکررات ۲۶۰۷ حدیث دارد.

– بررسی جایگاه صحیح بخاری:
صحیح در میان عالمان اهل تسنن از جایگاه بسیار ممتازی برخوردار است به طوری که شافعی می گوید: نخستین کتاب حدیث، صحیح بخاری و پس از آن، صحیح مسلم است و این دو کتاب پس از قرآن صحیح ترین کتاب ها هستند.سایر علمای اهل تسنن مانند: ذهبی و نووی نظیر این مطلب را مطرح کرده اند.
دلیل اعتبار صحیح بخاری در نزد دانشوران اهل تسنن را می توان به این شرح دانست:
۱-شخصیت مؤلف:
بخاری در تمام عمر به کاری غیر از حدیث نپرداخته است این مهم در کنار حافظه ی قوی او از وی شخصیت تأثیر گذار ساخته است.
۲-قدمت کتاب:
صحیح بخاری از نگاه عالمان اهل تسنن جامع تر از موطأ مالک و صحیح تر از مسند احمد حنبل به جهت برخورداری از احادیث صحیح بود.
۳-دقت و احتیاط در نگارش:
آن چنان که اشاره شد طبق ادعاهای بخاری، وی دقت علمی لازم را از دیدگاه خود برای جمع این کتاب به کار گرفته و آن را با مباحثی مثل غسل، استخاره و نماز و … قداست بخشیده است.
۴- محتوای صحیح:
بخاری نه مانند احمدبن حنبل روایات فضایل اهل بیت(علیه السلام) را آورده و نه مثل حاکم نیشابوری دم از محبت خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) زده و نه هم چون زمخشری به مذهب اعتزال گرایش داشته است؛ پس برای طرفدران مکتب خلفا صحیح ترین کتاب ها به شمار می آید.

– نقد صحیح بخاری:
علی رقم دفاع بسیاری از عالمان اهل تسنن، نقدهای قابل توجهی بر این کتاب مطرح می شود که به شرح زیر است:
۱- عدم تکمیل کتاب در زمان حیات مؤلف
۲- راه یافت گسترده ی نقل به معنا در صحیح بخاری
۳- برخورداری صحیح بخاری از ضعف های سندی
۴- برخورداری صحیح بخاری از ضعف محتوایی

– نقد علمای شیعه به صحیح بخاری:
علامه شرف الدین می گوید: از همه زشت تر آنکه، بخاری در صحیح خود به ائمه اهل بیت (علیهم السلام) احتجاج نکرده و هیچ روایتی را از امام صادق تا امام عسکری(علیه السلام) نقل نکرده، در حالی که معاصر آنان بوده است و حتی یک حدیث از امام حسن(علیه السلام) به عنوان ریحانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل نکرده است در حالی که گفتار پرچم دار خوارج عمروان بن حطان در تمجید ضربت ابن ملجم به امام علی(علیه السلام) را آورده است.

– ضعف محتوایی در صحیح بخاری:
یکی از مهم ترین نقدهای جدی به صحیح بخاری انعکاس روایاتی است که با فرهنگ قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) سازگاری ندارد و در بسیاری از موارد حتی با عقل قابل جمع نیست و باعث وهن دین است. تا جایی که حتی برخی از صاحب نظران اهل تسنن هم به مخالفت آن سخن گفته اند به عنوان مثال (خدای صحیح بخاری) دارای جسم، اعضای بدن و قابل رؤیت است و مانند موجودات عادی صفات قابل زوال را بر خود می گیرد و یا دفع می کند، یا در مورد پیامبر(صلی الله علیه و آله) از رسولی یاد می کند که دروغ می گوید! غذای حرام می خورد! زن باره است! با حال جنابت نماز می خواند! اشتباه کار و فراموش کار است و در نبوت خود تردید دارد.

۴-صحیح مسلم بن حجاج قشیری:
وی در سال ۲۰۴ در نیشابور به دنیا آمد و در سال ۲۶۱ در همین شهر وفات یافت. او حدیث را از محضر اساتید نامداری مانند: یحیی بن یحیی، احمدبن حنبل، اسحاق بن راهوی و محمد بن اسماعیل بخاری فرا گرفت.
صحیح مسلم بعد از صحیح بخاری معتبرترین کتاب نزد اهل تسنن است و حتی به نقل ابن کثیر در شرق جهان اسلام صحیح مسلم را بر صحیح بخاری ترجیح می دهند.
نووی: از شارحان صحیح مسلم شمار روایات آن را ۷۲۷۵ روایت که با حذف مکررات ۴۰۰۰ حدیث دانسته اند.
• مقایسه میان صحیح مسلم و صحیح بخاری:
۱- بخاری در نقل حدیث هم زمانی راوی با شیخ حدیث و ملاقات آن را شرط می دانند اما مسلم همزمانی را کافی دانسته و ملاقات را لازم نمی دانند.
۲- ملاک توثیق از نگاه بخاری و مسلم یکسان نیست.
– برخی از علما صحیح مسلم را بر صحیح بخاری ترجیح داده اند که در زیر به بعضی از ادله ی آن ها اشاره می کنیم:
۱- مسلم روایات را بدون ذکر استنباط و اجتهاد های خود ذکر می کند مگر در مواردی محدود.
۲- مسلم روایات مربوط به یک باب را در ذیل همان باب ها آورده است.
۳- در صحیح مسلم به عکس صحیح بخاری نص روایات آمده و از نقل به معنا پرهیز شده است.
۴- روایات صحیح مسلم بدون تقطیع گردآوری شده است.
۵- مسلم صحیح خود را در شهر خویش و در حیات بسیاری از مشایخ حدیثی فراهم کرده است که این اقدام بر اتقان کتاب می افزاید.
باتوجه به آنچه که گفته شد اهل تسنن صحیح بخاری را بر صحیح مسلم حداقل به دو دلیل ترجیح می دهند:
۱- اگرچه مسلم احادیث را در قالب ابواب و فصول آورده اما عنوان باب ها را نیاورده است.
۲- بخاری از نظر علمی برتر از مسلم و استاد اوست.

۶- سنن ابو داوود سلیمان بن اشعث سجستانی :
وی در سال ۲۰۲ به دنیا آمد و در ساال ۲۷۵ در بصره وفات یافت . ابوداوود به دنبال آن بود تا احادیثی را گردآوری کند که برای استدلال فقها به کار می آمد و احکام از آن ها استنباط می شد بر این اساس کتاب سنن خود را از ۵۰۰ هزار روایت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جمع آوری کرد از میان آن ها ۴۸۰۰ حدیث را انتخاب نمود.

۷- سنن محمدبن عیسی ترمذی:
شهر ترمذ کنار رود جیحون است که وی در سال ۲۰۹ در روستا بوغ از روستاهای شهر ترمذ به دنیا آمد و در سال ۲۷۹ در همین شهر از دنیا رفت. او نخستین کسی است که اصطلاح (حسن) برای آن دسته از احادیثی که یک درجه از صحیح کمتر است را باب کرد بنابراین پیش از او حدیث به صحیح یا ضعیف تقسیم می شد.سنن ترمذی دارای ۳۹۵۶ حدیث می باشد که به دو نام مشهور است «جامع ترمذی» و «سنن ترمذی».

ویژگی های سنن ترمذی به شرح زیر است:
۱- ترمذی از هر دو شیوه ی بخاری و مسلم استفاده کرد بدین ترتیب که طبق شیوه ی بخاری استنباط با هر باب و توضیح طرق مختلف گردآوری کرد.
۲- جرح و تعدیل راویان از نکات مورد نظر ترمذی است.
۳- او در پایان هر حدیث میزان اعتبار حدیث از نظر حسن و ضعیف بودن را آورده است.
۴- تکرار احادیث در سنن ترمذی به سایر صحاح کمتر مشهود است.
۵- او در کتابش مذاهب فقهی صحابه، تابعان و فقهای شهرهای مختلف را آورده است.
۶- او در پایان کتاب فواید مهمی را تحت عنوان کتاب اللعل ذکر کرده و طرق روایی خود به مشایخ حدیثی و نیز تضعیف برخی از راویان را آورده است.

۷- سنن احمدبن شعیب نسائی:
در سال ۲۱۵ در شهر نسا از شهرهای قدیم ایران ما بین سرخس و مرو متولد شد و در سال ۳۰۳ در پی مضروب شدن در شام مجروح و سپس در مکه از دنیا رفت و میان صفا و مروه مدفون شد. او نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) محبت ویژه داشت؛ لذا برخی به وی نسبت تشیع داده اند چرا که کتابی به نام «خصائص» در فضائل امیرالمومنین (علیه السلام) نگاشت. او خود می گوید: وقتی وارد شام شدم مردم آن سامان را منحرف از امام علی (علیه السلام) یافتم، از این رو به نگارش این کتاب روی آوردم تا باعث هدایت آنان شود. در منابع آمده است پس از تألیف این کتاب شامیان از او خواستند تا کتابی درباره ی فضائل معاویه بنویسد اما نسائی گفت: چه بنویسم در مورد کسی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد او فرمود: «لااشبع الله بطنه» یعنی: خداوند شکمش را سیر نکند. آنان با شنیدن این سخن او را مورد هجوم قرار دادند و بعد از ضرب و شتم از شهر بیرون کردند که همین حادثه به فوت او در مکه انجامید.

۸-سنن ابن ماجه قزوینی:
در سال ۲۰۷ یا ۲۰۹ متولد شد و در سال ۲۷۳ وفات یافت؛ او دارای کتابی در تفسیر قرآن و کتابی درباره ی تاریخ قزوین است اما مهم ترین اثر او کتاب سنن است که در زمینه ی ابواب فقهی در دو جلد نگاشته و در میان صحاح سته اهل تسنن به عنوان آخرین کتاب از نظر اعتبار شناخته شده است؛ البته غالباً مؤلفان مالکی به جای سنن ابن ماجه، موطأ مالک را به عنوان کتاب معتبر در میان صحاح سته می شناسند. سیوطی برخی از راویان احادیث سنن را اشخاص متهم به کذب و سرقت حدیث می دانند.

دوره ی چهارم: تکمیل جوامع حدیثی
مهم ترین آثار در دوره ی تکمیل عبارتند از:
۱- المسند الصحیح نگاشته ی ابن حیان
۲- الالزمات نوشته ی دار قطنی
۳- المستدرک الصحیحین نوشته ی حاکم نیشابوری.

• ادوار تاریخ حدیث شیعه:
۱- فراهم آمدن نخستین نگاشته های حدیثی
۲- شکل گیری میراث روایی شیعه در قالب حصول اربعماه
۳- دوره ی تدوین جوامع اولیه ی حدیث شیعه
۴- دوره ی تکمیل جوامع حدیثی
۵- دوره ی تبیین جوامع روایی
۶- دوره ی رکود دانش های حدیثی
۷- دوره ی شکوفایی علوم حدیث

– دوره ی اول:
فراهم آمدن نخستین نگاشته های حدیثی:
نخستین نگاشته های حدیثی هم زمان با دوران رسالت و امامت تا زمان امام باقر(علیه السلام) فراهم آمده که این دقیقاً مطابق با دوران ممانعت از نقل کتابت و تدوین حدیث از سوی خلفاست بنابراین نخستین نگاشته های حدیثی شیعه را در این دوره می توان به دو دسته تقسیم کرد:

الف) نگاشته های گزارش شده در منابع تاریخی:
نگاشته هایی که در منابع تاریخی با حدیثی از آن ها نام برده شده اما اثری از آن ها باقی نمانده است مانند: کتاب سلمان فارسی، کتاب الخطبه از ابوذر غفاری، صحف عبدالله بن عباس، صحیفه جابر، کتاب علی بن ابی رافع، کتاب اصبغ بن نباته، کتاب میثم تمار، کتاب زید بن وهب، کتاب حارث بن عبدالله، نسخه عبیدالله بن حر جعفی.

ب) نگاشته های حدیثی برجای مانده:
نگاشته های حدیثی که در کنار گزارش های تاریخی از اهل بیت(علیهم السلام) و یا صحابه آن بزرگواران به ما رسیده است که از این قرار است:
۱- کتاب علی (علیه السلام) :
این کتاب در منابع تاریخی و روایات با عناوین دیگری مانند(جامعه) جفر جامعه ،صحیفه علی(علیه السلام) و صحیفه الفرائض آمده است. بر اساس روایات، این کتاب با املاء پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خط حضرت امیر(علیه السلام) در طول ۷۰ ذراع فراهم شده بود(حدود ۳۵ متر).
در کتاب بصائر الدرجات آمده است رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امام علی (علیه السلام) فرمود: آنچه بر تو املا می کنم بنویس! علی(علیه السلام) گفت: ای پیامبر خدا آیا از فراموشی بر من بیم دارید؟
پیامبر فرمود: از فراموشی بر تو بیم ندارم زیرا از خدا خواسته ام که تورا از فراموشی در امان نگه دارد اما برای شرکای خود بنویس،
امام علی(علیه السلام)عرض کرد: ای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شرکای من کیستند؟ پیامبر فرمود: امامان از نسل تو.
اهل بیت(علیه السلام) تصریح کرده اند که بخشی از دانش خود را در کنار القای روح القدوس از کتاب علی(علیه السلام) بهره گرفته اند کتابی که در جهان چیزی نیست که در مورد آن در کتاب علی (علیه السلام) سخن به میان نیامده باشد.

۲-مصحف حضرت فاطمه (سلام الله علیها):
از مصحف فاطمه(سلام الله علیها) گاهی به عنوان کتاب فاطمه و یا صحف فاطمه نیز یاد می شود؛ بر اساس روایات هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت، حضرت زهرا(سلام الله علیها) در فقدان پدر بسیار گریست تا اینکه خداوند جبرئیل را برای تسلی فاطمه(سلام الله علیها) فرستاد وآن فرشته در کنار تسلی بانوی بانوان جهان، ایشان را از رویدادهای مربوط به فرزندانش تا روز قیامت آگاه کرد بنابراین منبع مصحف فرشته ی الهی، املا آن توسط حضرت زهرا(سلام الله علیها) و نگارش آن توسط امام علی (علیه السلام) انجام گردیده است.

۳-مصحف علی (علیه السلام) :
مقصود از مصحف، قرآنی است که امام علی(علیه السلام) بنا به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از شهادت ایشان فراهم ساخت و مورد بی توجهی خلفا قرار گرفت و از آن پس از چشم ها پنهان ماند و همچون مصحف حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به عنوان میراث علمی اهل بیت(علیهم السلام) دست به دست گشت و بنابر روایات هم اکنون نزد امام زمان (علیه السلام) است.

– کتاب سلیم بن قیس هلالی: اسرار آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
سلیم از اصحاب خاص امیر مؤمنان(علیه السلام) ، امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) بود که در اویل حکومت خلیفه ی دوم وارد مدینه شد.
وی اگر چه از نزدیک شاهد غصب خلافت حضرت امیر(علیه السلام) و ستم به اهل بیت(علیه السلام) نبود اما با کنجکاوی که داشت به حقایق آن روزگار دست یافت و رویدادهای تاریخی را بر اساس گفتار امامان ثبت و ضبط کرد. حجاج بن یوسف ثقفی در سال ۷۵ هجری وارد کوفه شد و به جستجو سلیم بن قیس پرداخت، او به ایران گریخت و به شهر نوبندجان فارس پناه برد و در خانه ی شخصی به نام ابان بن عیاش سکونت کرد و با اعتمادی که به ابان پیدا کرد پیش از وفات کتابش را به وی سپرد و از او خواست تا در حفظ آن بکوشد.
امام صادق (علیه السلام) کتاب سلیم را تأیید کرده اند و فرموده اند: هر کس از شیعیان که کتاب سلیم نزد او نباشد چیزی از ولایت نمی داند. برخی از مضامین این کتاب مورد استفاده ی علمای بزرگ شیعه مانند: شیخ کلینی در الکافی، شیخ صدوق در خصال و طبرسی در رجال قرار گرفت.
علامه مجلسی (رحمه الله علیه) این کتاب را از اصول معتبر بر می شمارد و علامه امینی نیز این کتاب را از اصول مشهور در نزد محدثان شیعه و غیر شیعه و تاریخ نویسان به شمار می آورد.

• دوره ی دوم: شکل گیری میراث روایی شیعه در قالب اصول اربعماه:
اصول چهارصد گانه به مجموعه ایی از مکتوبات حدیثی که از دوران حضرت امیر(علیه السلام) تا دوران امام عسکری (علیه السلام) به ویژه در عصر صادقین(علیه السلام) توسط یاران ائمه (علیهم السلام) فراهم گردید، اطلاق می گردد که پس از غیبت صغری نخستین بار توسط ثقه الاسلام کلینی در گردآوری مهم ترین جامع روایی شیعه یعنی (الکافی) مورد بهره برداری قرار گرفت.

• دوره ی سوم: دوره ی تدوین جوامع روایی اولیه:
کتب اربعه شیعه عبارتند از:
۱-الکافی من لا یحضره الفقیه
۲- تهذیب الاحکام
۳-الاستبصار

۱- الکافی: این کتاب نوشته ی رئیس المحدثین محمدبن یعقوب کلینی رازی است.
کلینی در دقت علمی و ثبت و ضبط احادیث و نیز وثاقت در نزد شیعیان مقام برجسته ای دارد که با فاصله ی کوتاهی قبل یا پس از امام زمان(عجل الله فرجه) در حدود سال ۲۵۵ هجری به دنیا آمد. مؤثرترین استاد شیخ کلینی در قم علی بن ابراهیم قمی است. وی پس از اشتهار پس از تألیف کافی وارد بغداد شد و در آنجا به تدریس حدیث پرداخت؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که او برای نگارش کافی ۲۰ سال وقت صرف کرد.

_ ویژگی های کتاب کافی :
۱- نویسنده ی آن دوران نواب اربعه و بخشی از زمان امام عسکری(علیه السلام) را درک کرده است.
۲- نویسنده به جهت نزدیکی زمانی با نویسندگان اصول توانسته روایاتی را با واسطه های کمتر نقل کند از همین رو بخشی از روایات کافی با سه واسطه نقل شده است.
۳- دارای عناوین کوتاه و گویاست که محتوای روایات باب را نشان می دهد.
۴- روایات بدون دخل و تصرف نقل شده و توضیحات مصنف با روایات مشتبه نمی شود.
۵- مصنف سعی می کند حدیث درست تر و روشن تر را اول باب قرار دهد و سپس احادیث مجمل را ذکر کند.
۶- تمام سند حدیث در آن ذکر شده و از این جهت با سه کتاب دیگر اربعه شیعه متفاوت است.
۷- روایاتی را نقل می کند که با عنوان باب سازگار است و از نقل احادیث معارض خودداری می کند.
۸- روایات را در غیر ابواب خود قرار نداده است.
۹- از تنظیم و تبویب منطقی برخورددار است؛ از عقل و جهل و سپس علم و آن گاه توحید شروع می کند و بعد از آن به امامت و روایات اخلاقی و در نهایت به فروع و احکام می رسد.
۱۰-جامعیت کافی نسبت به مباحث عقیدتی، اخلاقی و فقهی سایر کتاب ها بیشتر است.
۲-من لایحضرالفقیه : شیخ صدوق محدث و فقیهی پرکار و سخت کوش بود که در عمر ۷۵ ساله خویش نزدیک به ۳۰۰ کتاب تحلیل کرد و مشهور است که به دعای امام زمان(عجل الله فرجه) متولد شد که به این حقیقیت خود در زندگی افتخار می کرد: «أنا ولیت بدعوت صاحب الأمر علیه السلام»
– ویژگی های الفقیه:
۱- اسناد روایات به جهت اختصار حذف شده و در مشیخه پایان کتاب ذکر شده است.
۲- مصنف آن چنان که در مقدمه ی کتاب آورده است روایت هایی را نقل می کند که بر اساس آن فتوا داده است.
۳- براساس گفته ی مصنف در مقدمه، روایات را از کتب مشهور مورد اعتماد گرد آوری کرده است.
۴- روایات متعارض را در ذیل ابواب نیاورده است.
۵- گاه بر اساس مضمون روایت، فتوا داده و نص حدیث را نیاورده است.
۶- در موارد بسیاری شیخ صدوق روایت را از معصوم نقل کرده و نمی توان از طریق مشیخه به سند دست یافت.
شیخ صدوق علاوه بر الفقیه کتب روایی بسیاری دارد که بخش زیادی ازآن به دست ما رسیده است. که برخی از آن ها عبارتنداز:
۱-علل الشرایع: روایات مبین فلسفه احکام در آن آمده است.
۲- معانی الاخبار : شامل مباحث اخلاقی و عقیدتی است که نیازمند تبیین است.
۳-الاخصال: عمده محتوای این کتاب پیرامون اخلاقی و سنن است.
۴- اکمال الدین و تمام النعمه: غیبت امام زمان(عجل الله فرجه)
۵- ثوب الاعمال و عقاب الاعمال
۶-التوحید
۷-الأمالی
۸-الامواعض
۹-صفات الشیعه
۱۰-فضائل الشیعه

۳- تهذیب الاحکام:شیخ طوسی
وی از شاگردان شیخ مفید و سید مرتضی است؛ کتاب التهذیب، شرح مقنعه شیخ مفید است که در هر باب، خبر متناسب آن را آورده است و نکته ی جالب توجه اینکه این کتاب اولین نگارش شیخ طوسی در سن ۲۵-۲۶ سالگی است.
– ویژگی های کتاب تهذیب الاحکام:
۱- مصنف روایت های موافق و مخالف را در هر باب آورده است.
۲- روایت های صدر هر باب از صحت و اعتبار برخوردار است.
۳- ترتیب کتاب بر اساس مقنعه ی شیخ مفید است.
۴- مصنف توضیح و تعبیر و جمع هایی برای روایات درج می کند.
۵- در نقل استاد، گاه مانند شیخ کلینی عمل می کند و تمامی سند را ذکر می کند و گاه مانند شیخ صدوق آن را حذف و به مشیخه اکتفا می کند.
۶- در شروع تدوین آیات قرآن را در هر مسئله نقل می کند.

۴- الاستبصار:
این کتاب هم از مؤلفات شیخ طایفه طوسی است و در بسیاری از ویژگی ها با تهذیب الاحکام مشترک است.
– ویژگی های استبصار:
۱- هدف شیخ در استبصار: جمع عرض در اخبار متعارف است.
۲- مصنف گاه اسناد را ذکر کرده و گاهی حذف می نماید و به طرق خویش در تهذیب، بسنده می کند.
استبصار در نوع خود اولین کتاب در حل تعارض اخبار می باشد و هنوز نیز کاری مشابه آن عرضه نشده است.

شیخ طوسی آثار دیگری مانند:
۱- الغیبه
۲- مصباح المتهجد و السلاح المتعبد
۳- اختیار معرفه الرجال
۴- الأمالی
۵- التبیان

• دوره ی چهارم : دوره ی تکمیل جوامع حدیثی
بعد از آخرین کتاب روایی از میان کتب اربعه کتاب جامع دیگری که بتوان از آن ها به عنوان تکمیل کتب اربعه یاد کرد به وجود نیامد تا آنکه سه تن از محدثان بزرگ به نام های شیخ حر عاملی ، علامه مجلسی و محدث نوری و در ادامه آیت الله بروجردی کار در عرصه ی وجود نهادند. عنوان این کتابها و صاحبان آن به شرح زیر است:
۱- تفضیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه : محمد بن حسن حرعاملی
۲- بحار الأنوار : علامه مجلسی
۳- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل: نوشته ی میرزا حسین نوری،متوفی ۱۳۲۰ قمری
۴- جامع احادیث شیعه: آیت الله بروجردی، متوفی ۱۳۸۰ قمری

علم الحدیث
علم الحدیث، پژوهشی است که مربوط به سلسله ی قوانینی می شود که با کمک آن اجزای حدیث یعنی سند و متن مورد بررسی قرار می گیرد این علم دارای سه شاخه ی مهم است:
۱-رجال الحدیث (بررسی حالات روایان)
۲- فقه الحدیث (بررسی متن و شرح کلام معصوم)
۳- درایه الحدیث که در آن از سند و متن حدیث و حالات آن بحث و گفت و گو می شود.

آشنایی با اصطلاحات درایه الحدیث:
• خبر واحد از نظر حال راویان دارای اقسامی به شرح زیر است:
۱- حدیث صحیح :
حدیث صحیح نزد قدمای امامیه یعنی محدثان تا قرن ۶ روایتی است که برخوردار از قرائن صحت و حجیت باشد که بتوان با کمک آن قراین بر متن حدیث اعتماد کرد بنابراین نزد قدمای امامیه حدیث به صحیح و یا ضعیف تقسیم می شد.
– حدیث صحیح نزد متأخرین امامیه :
مقصود از متأخرین امامیه محدثان از قرن ۶ به بعد مانند: سید بن طاووس ،علام حلی و … هستند که بنیان جدیدی را در سند حدیث تعریف کردند؛ به این ترتیب که حدیث صحیح را خبری دانستند که سلسله ی سند آن تا به معصوم متصل و تمامی راویان آن در همه ی طبقات امامی و عادل باشند .
۲-حدیث حسن:
حدیثی که سند آن تا به معصوم متصل و راویان آن در همه ی طبقات امامی و ممدوح هستند ولی به عدالت هریک از آن ها نصی وجود ندارد.
۳- حدیث قوی :
حدیثی که راویان آن همه امامی هستند ولی به مانند حدیث حسن همه از مدح برخوردار نیستند.
۴- حدیث موثق:
حدیثی که راویان آن ثقه هستند و نزد رجال شیعه بر توثیق آن ها تصریح شده است گرچه همه یا بعضی از آن ها امامی مذهب نباشد.
۵- حدیث ضعیف: روایتی است که شرایط حدیث صحیح، حسن، موثق را دارا نباشد و بسا راویان آن متهم به کذب ، جعل و کثرت خطا، غفلت و فسق و… باشند یا سند حدیث از اتصال برخوردار نباشد.

• خبر واحد از نظر اوصاف دارای اقسامی است که مختصر آن به شرح زیر است:
الف) اصطلاحات مشترک:
مقصود از اصطلاحات مشترک عباراتی است که در مورد حدیث صحیح ، حسن، موثق و ضعیف به طور مشترک به کار می رود که شامل: حدیث مسند، متّصل، مرفوع، معنعن، معلّق، مفرد، محکم و متشابه، مشترک، مدبّج، روایه الاقران، عالی و نازل، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبین، مشهور، مصحف و مدرج است که تعریق چهار قسم از آنها بسنده می کنیم:
۱- حدیث مسند:
حدیثی است که طریق و راویان آن تا به معصوم (علیه السلام) در همه ی طبقات ذکر شده و متصل می باشد گرچه در آن سماع هر راوی از دیگری شرط نیست و محدثی که آن را نقل می کند تمام سلسه ی راویان آن را می آورد و هیچ راوی در طریق آن حذف نشده که آن متصل و موصول هم اطلاق شده است.
۲- حدیث متّصل:
حدیثی که هر یک از راویان آن، از راوی طبقه ی قبلی، بدون واسطه و به طریق سماع از او، نقل حدیث می کند، خواه به معصوم رسیده باشد یا نرسیده باشد.
۳- حدیث مرفوع:
حدیثی که آخر سند آن متصل به معصوم و به او نسبت داده شده خواه طریق و سند آن به معصوم متصل باشد یا از اتصال برخوردار نباشد در میان سند، حذف برخی از راویان اتفاق افتاده باشد.
حدیث مرفوع بنابراین تعریف در برابر حدیث موقوفه است که در پایان سند از اتصال به معصوم برخوردار نیست.
۴- حدیث شاذ و نادر:
اگر روایتی دارای اسناد واحد باشد و فرد موثقی آن را روایت کند و مفاد و معنای آن مخالف روایت مشهور باشد، آن را شاذ و نادر می نامند.

ب) اصطلاحات مختص:
اصطلاحات حدیثی مربوط به اوصاف خبرواحد که تنها در مورد حدیث ضعیف به کار می روند را اصطلاحات مختص می گویند؛ که شامل: حدیث مقطوع، منقطع، معضل، مرسل، موقوف، مضمر، متروک، منکر، مدلّس، مهمل، مجهول، معلّل، مضطرب، مقلوب، مجعول و مردود می شود.
اینک به تعریف چهار مورد از آنها بسنده می کنیم:
۱- حدیث مرسل:
اگر در روایتی برخی از راویان در پایان، یکی یا بیشتر یا همه ی راویان حذف شده اند آن را مرسل می گویند.
در حدیث مرسل ممکن است یک راوی در پایان ذکر نشده و از آن با عبارت«بعض اصحابنا» یاد شود.
۲- حدیث مجهول:
اگر در مورد روایتی برخی یا همه ی راویان آن در کتب رجال از آن ها نام برده نشده یا نام برده شده ولی پس از بررسی رجالی حکم به جهل آن ها شده است، آن حدیث را مجهول می گویند.
اصطلاح مجهول در مورد حدیث چندان رواج نداشت و نخست برای وصف راویان به کار می رفت.
۳- حدیث مقطوع :
اگر سند روایتی تا به تابعان وصل باشد و صحابه و معصوم آن گزارش نشده باشد، مقطوع نامیده می شود یعنی سند آن از تابعان تابه معصوم قطع شده است.

• تعریف علم رجال:
علمی است که برای تشخیص راویان حدیث وضع شده است چه آنان که بدون واسطه از امام روایت کنند و چه آنان که با واسطه ی چند نفر از معصوم روایت کنند.
• ضرورت علم رجال:
پرداختن به علم رجال از دو دیگاه در میان دانشوران دارای اهمیت است:
۱- برخی معتقدند علمای محدث شیعه به سلسله ی سند احادیث از آن جهت که علمای عامه بر راویان و محدثان شیعه طعنه می زنند پرداخته اند؛ اهل تسنن می گویند: روایات شیعه فاقد سلسله سند است و احادیث آنان اتصال ندارد!محدث بحرانی (متوفی ۱۱۸۶ قمری ) از جمله ی دانشمندانی است که ضرورت پرداختن به علم رجال را صرفاً به خاطر دفع تهمت از شیعه مطرح می کند.
۲-در دیدگاه اکثر دانشمندان پرداختن به علم رجال جنبه ی علمی داشته و از زمان اهل بیت(علیهم السلام) مصنفاتی درباره ی علم رجال، اسامی راویان ،طبقات و کتاب های آنان وجود داشته است.
عبیدالله بن رافع بر اساس نقل نجاشی در رجال، کاتب امیرالمومنین (علیه السلام) بود که به تدوین کتابی در رجال پرداخت و اسامی اصحاب امام علی (علیه السلام) را که به او ایمان آورده و در جنگ ها به شهادت رسیده اند ثبت کرد.
بیشتر مؤلفان در علم رجال فقیهان برجسته شیعه اند و بلکه سرآمد فقیهان در عصر خود بوده اند و این استمرار در پرداختن به بحث های رجالی به جهت دخالت مستقیم علم رجال در فقه است و اگر این دخالت قابل اعتنا نبود این اندازه به آن نمی پرداختند.
اهمیت علم رجال بر فقیهانی که به صدور سندی معتقد می باشند، پوشیده نیست زیرا این فقیهان معتقدند که صحت روایت فقط از طریق سند حاصل می شود و زمانی انسان به صحت سند روایت می پردازد که راویان یک سلسله سند به طور کامل شناسایی شده و میزان وثاقت آنان روشن باشد.
در مکتب های فقهی: شهید ثانی (۹۶۵ قمری)، علامه اردبیلی(۹۹۳ قمری)، شیخ حسن عاملی(۱۰۱۱قمری) ،سید محمد عاملی(۱۰۰۹ قمری)، و از فقیهان معاصر آیت الله خویی ضرورت علم رجال به خوبی مشهود است.
• شرایط راوی موثق:
توثیق و تعدیل راوی یعنی علمای رجال او را ثقه (مورد اعتماد) و عادل شمرده اند؛ الفاظ توثیق در کتاب های رجال با آن چه در روایات آمده است فرق می کند؛ در روایات به شکل های گوناگون از راوی تجلیل و تمجید شده است که از آن وثاقت او استفاده می شود؛ مثلا آن چه درباره ی عثمان بن سعید عمری از شیخ کلینی وارد شده بر مقصود ما دلالت دارد.
شیخ کلینی از حمیری،از احمد بن اسحاق روایت می کند که از امام هادی (علیه السلام) سؤال کردم که با چه کسی معامله کنم و یا از چه کسی دینم را بگیرم و به قول چه کسی عمل کنم؟
امام(علیه السلام) فرمود: عمری مورد اعتماد من است آن چه از من به تو ادا کند از من ادا کرده و آن چه از من برای تو بگوید از من گفته از او اطاعت کن او ثقه و امین است.
• الفاظ دال بر وثاقت:
پاره ایی از الفاظ دلالتشان بر وثاقت روشن و بلکه اجماعی است مثل الفاظ: ثقه ،عین،حجه، صحیح فی الحدیث این ها الفاظی هستند که بیشتر فقیهان بلکه همه ی آن ها و علمای رجال به دلالت آن ها بر توثیق راوی تصریح کرده اند و اگر راوی به یکی از الفاظ یا بیشتر توثیق شده باشد روایت او صحیحه خواهد بود.
• الفاظ مدح :
مدح در مرتبه ی پایین تری از توثیق قرار دارد و در صورتی که از راوی با الفاظ توثیق تجلیل نشده باشد راوی ممدوح است که الفاظ مدح به شرح زیر است:
۱- جلیل
۲- شکور
۳- صالح
۴- کثیره الراویه
۵- له اصل
۶- یحتج بالحدیثه
۷- مضطلع بروایه
۸- ممدوح
۹- صدوق
۱۰- صالح الحدیث
۱۱- مشکور
۱۲- مرضی
۱۳- غریب الأمر
۱۴- کثیره المنزله
۱۵- فاضل
۱۶- دین
۱۷- بصیر بالحدیث و الراویه
۱۸- نقی الحدیث
۱۹- ینضر فی الحدیثه
۲۰- محل الصدق
۲۱- یکتب حدیثه مسکون الی روایه
۲۲- معتمد الکتاب

• الفاظ تضعیف:
اگر یک عالم رجالی بر تضعیف یک راوی شهادت دهد فقها بر او تکیه می کنند و او را ضعیف می دانند، الفاظ تضعیف که همه ی فقیهان آن را قبول دارند از این قرار است:
۱-ضعیف
۲- ضعیف فی الحدیث
۳- کذّاب
۴- کذوب
۵- مدلس
۶- فاسق
۷- أکذب من فی البریه (دروغگو ترین کسانی که در مردم وجود دارند).
۸- متهم بالکذب و الغلو

• تألیفات رجالی شیعه:
آن چنان که اشاره شد اولین تألیف رجالی شیعه بر اساس نقل شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب «الذریعه الی تصانیف الشیعه» ، کتاب «تسمیه من شهد مع امیرالمومنین$ الجمل و صفین و النهروان من الصحابه»است. این کتاب توسط کاتب و متصدی بیت المال آن حضرت «عبید الله بن رافع» تألیف شده است اگرچه در بین علما بحث است که آیا می توان این کتاب را به صورت مستقیم یک تألیف رجالی کامل دانست یا نه اما از آن جا که این کتاب در تعیین طبقه ی راویان می تواند به عالم رجالی کمک کند لذا بی ارتباط با رجال نیست چنان که بسیاری از کتاب های تراجم این چنین است.
در فاصله زمانی ۵ قرن نخست کتاب های رجالی نگاشته شده در قرن چهارم بیشترین شمار را به خود اختصاص داده اند و از مجموعه ی کتاب های تألیف شده تا قرن ششم تنها چند عنوان از آن ها عیناً به دست ما رسیده و یا به شیوه هایی باز سازی شده است که به شرح زیر است:
۱- رجال برقی: تألیف احمدبن محمد بن خالد برقی (متوفی ۲۷۴یا ۲۸۰ قمری)
۲- کتاب الرجال : تألیف ابن عقده ( ۲۴۹تا ۳۳۳ قمری) که تماماً در بخش اصحاب صادق (علیه السلام) از رجال طوسی آمده است.
۳- تکمله الرساله ابی غالب زراری: تألیف حسین بن عبیدالله غضائری.(متوفی ۴۱۱ قمری)
۴- کتاب رجال تألیف احمد بن عبیدالله غضائری (نیمه ی اول قرن پنجم که منقولات وی در برخی منابع گردآمده است.)
۵- اختیار معروفه الرجال: نویسنده شیخ طوسی (متوفی ۴۶۰ قمری)
در این قسمت مکتب رجالی شیعه را در قالب چهار عنوان بیان می کنیم:
۱- اصول اولیه: دسته ای از کتاب هایی که از عصر راویان حدیث و عصر نزدیک به آن ها در( قرن ۳-۴-۵)هجری به دست ما رسیده است که به سبب نزدیکی زمانی به عصر راویان و اطلاعات جامع و دقیق موجود در آن ها به اصول اولیه مشهور شده اند که عبارتند از:
۱- رجال کشی
۲- کتاب الرجال : شیخ طوسی
۳- الفهرست:شیخ طوسی
۴- رجال نجاشی
در مورد رجال برقی و ابن غضائری اختلاف است بنابراین آن دسته از دانشمندان که اصول اولیه را شش کتاب می دانند نام این دو را اضافه می کنند.
۲- اصول ثانویه: کتابهایی که بر پایه ی اصول اولیه نگاشته شده است که عبارتند از: رجال ابن داوود و خلاصه الااقوال: علامه حلی.
۳- جوامع رجالی: کتابهایی که اطلاعات رجالی در آن ها گرد آمده است که از مهم ترین آن «معجم رجال الحدیث» خویی است.
۴- کتاب های تحقیقی رجال : حاوی اطلاعات رجالی که از تحقیقات و بررسی های رجالی حاصل شده است که کتاب «الرسائل الرجالیه» کلباسی از این دسته است.