برای پاسخ به شبهات دینی از زوایای مختلفی می توان وارد شد(پاسخ عقلی، نقلی،نقضی، حلی، تاریخی و…) که ما تنها به برخی از این موارد می پردازیم. به یقین استفاده از منابع مخالفان در پاسخها دلیلی بر پذیرش این آثار نیست بلکه هدف، اثبات مدعای ما بر اساس اسناد مخالفان است.امیدوار هستیم به برکت امیرغدیر این بخش برای علاقه مندان مفید واقع شود.
✍شبهه۱:
اگر امام علی(علیه السلام) جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود، پس چرا حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) یکبار، بر روی کاغذ این مطلب را ننوشت تا بعنوان سند باقی بماند؟
📝 پاسخ:
🔸اعلان رسمی کم تر از نوشته نیست. آن هم اعلانی که در آن(غدیر) بیش از ۱۲۰۰۰۰ نفر حضور داشته و آن را مکتوب کنند.
🔸در صورت مکتوب شدن، از بین بردن آن برای مخالفین کاری نداشت. همانطور که:در ماجرای فدک نیز ابوبکر سند رسمی ای که حضرت زهرا(سلام الله علیها) از پیامبر داشتند را پاره کرد و فدک را غصب کرد.حدود یک قرن منع حدیث بود و تمامی احادیث مکتوب سوزانده شد.
🔸در هنگامی که قرآن ها برای تهیه بهترین نسخه جمع آوری شدند، قرآنی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) به امر پیامبر جمع آوری کرده بودند را نپذیرفتند.
🔸کتاب های تاریخی(سنی و شیعه) امامت حضرت علی(علیه السلام) را تأیید کرده اند و این خود یک سند است.با این حال پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در زمان شهادت خود، هنگامی که در بستر بیماری بودند فرمودند: «قلم و کاغذ بیاورید تا چیزی بنویسم تا بعد از من اختلاف نکنید.» اما عمر گفت: «او تب دارد و هذیان می گوید.» و مانع آوردن کاغذ شد.(۱)
🔸ماجرای غدیر آنقدر واضح بود که نیاز به اثبات آن نیست و در آن زمان مردمان نه به خاطر تردید در این امر، بلکه به خاطر کینه و حسادتی که نسبت به حضرت داشتند و یا ترس از حکومت وقت از زیر آن سر باز زدند.
📚منابع:
۱)بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۳۷، ج۴، ص۶۶، ج۵، ص۱۳۷-۱۳۸، ج۷، ص۹؛ مسلم، صحیح مسلم، دارالفکر، ج۵، ص۷۵-۷۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالصادر، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۵.
✍شبهه۲:
شیعه و سنی نقل کرده اند که برخی از اصحاب که موافق نوشتن این وصیت نامه عمومی بودند، بعد از خروج اهانت کنندگان خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) عرض کردند که آیا کاغذ بیاوریم تا آن کتاب را بنویسید؟
رسول خدا (صلی الله علیه وآله)در جواب فرمود: آیا بعد از این که این سخن را گفتید؟ یعنی بعد از آن که مرا متهم به هذیان گویی کردید، بنویسم؟
📝 پاسخ:
از علمای اهل تسنن، محمد بن سعد در الطبقات الکبری و شهاب الدین نویری در نهایه الأرب می نویسند:
از ابن عباس نقل شده است که بیماری رسول خدا در روز پنجشنبه شدت بیشتری گرفت.
ابن عباس همواره گریه می کرد و می گفت: روز پنجشنبه؛ چه روز پنجشنبه ای! هنگامی بیماری رسول خدا شدید شد؛
فرمود: دوات و صحیفه ای بیاورید تا کتابی برای شما بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید. برخی از کسانی که حضور داشتند، گفتند: به درستی که پیامبر خدا هذیان می گوید. ابن عباس می گوید: برخی دیگر گفتند: آیا آن چه را خواسته ای بیاوریم؟ رسول خدا فرمود: آیا بعد از آن چه گفتید؟ پس آن ها منصرف شدند.(۱)
🔸 شکستن جایگاه نبی و مخالفت صریح با آیه ی اطاعت یکی از دلایلی بود که پیامبر(صلی الله علیه وآله) از این کار سر باز زدند؛ بااین حال حضور حضرت در محراب عبادت در حال بیماری و کنار زدن ابوبکر نشانه ی آشکاری در مخالفت ایشان با تصمیم صحابه بعد از خود است.
📚منابع:
۱)الزهری، الطبقات الکبری، ج۲، ص ۲۴۲.
✍شبهه۳:
شما مدعی هستید که پیامبر(صلی الله علیه وآله) قصد نوشتن وصیت نامه داشت تا علی(علیه السلام) بعنوان خلیفه معرفی شود، اما پیامبر که سواد نداشت!
📝 پاسخ:
درست است که در یکی از آیات قرآن کریم، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) به «امی بودن» توصیف شده است، اما در این زمینه باید چند نکته را به خاطر داشت:
✅ اول:
یکی از معانی اُمی بودن حضرت، آن است که ایشان خواندن و نوشتن را از کسی نیاموخته بود، نه آنکه خواندن و نوشتن را نمیدانست.
چنانکه یکی از معانیاش آن است که حضرت ساکن امالقری(مکه) بود. در همین راستا روایتی از امام جواد(علیه السلام) نقل شده مبنی بر اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) خواندن و نوشتن را میدانست، اما چون حضرتشان منسوب به مکه بود و چون مکه، امالقری نامیده میشد، از این جهت پیامبر(صلی الله علیه وآله) را امی خواندهاند.
📖 نک: اعراف، ۱۵۷. عنکبوت، ۴۸
که این روایت در همین کانال قبلا مورد بررسی قرار گرفته است.
✅ دوم:
حتی با فرض آنکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) نوشتن نمیدانست، ممکن است قلم و دوات خواسته باشد تا به کاتبی بگوید که برایش بنویسد.
این نیز متداول است که رهبر و رئیس یک مجموعه، کاری که به دستور او انجام میشود را نیز به خودش نسبت میدهد؛ مثلاً میگوید من برای شما فلان توصیه یا حکم را نوشتم، و مقصود این نیست که حتماً با دستان خود آنرا نگاشته باشد؛ بلکه همین که نگارش به دستور او صورت گرفته، میتواند توجیهی برای نسبتدادن آنچه نگاشته شده به خودش باشد.
📚 نک: بصائرالدرجات، ج۱، ص۲۲۶.
✍شبهه۴:
امام علی(علیه السلام) شرایط بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) را پذیرفت و هیچگاه به جریان غدیر و حقانیت خود استدلال نکرد.
📝 پاسخ:
در صورت بررسی دقیق زندگی امیر مومنان(علیه السلام) به نمونه های فراوانی از مخالفت حضرت با شرایط به وجود آمده ی بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) برمیخوریم و در برخی موارد اتفاقا به غدیر اشاره شده است تا جایی که حتی بسیاری از علمای اهل تسنن آنها را گزارش داده اند؛ به عنوان نمونه برخی این جریان را نقل کرده اند:
سپس سی نفر ایستادند و در روایتی آمده است که جمع زیادی ایستادند و شهادت دادند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در غدیر خم دست حضرت علی(علیه السلام) را گرفت و به مردم فرمود: آیا می دانید من نسبت به خودتان از شما نزدیک تر هستم؟ همه پاسخ دادند: آری.
آیا می دانید که من شایسته تر به مؤمنان از خود آنها مى باشم؟ همگى فرمایش رسول خدا(صلّى اللّه علیه و آله)را تصدیق کردند.
رسول خدا(صلّى اللّه علیه و آله) فرمود:هر کس من مولای او هستم ، این [علی] مولای او است، پروردگارا! دوست على را دوست بدار، و دشمن على را دشمن بدار.
📚 محمد ناصر الدین البانی، از علمای وهابی معاصر بعد از نقل روایت می گوید:
می گویم: سند روایت بر اساس شرط بخاری صحیح است.
از منابع اهل تسنن👇
سلسله الأحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۳۱.
✍شبهه۵:
شیعه نمی تواند اندیشه ی خلافت بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) را اثبات قرآنی کند.
📝پاسخ:
حقایق ناب دین طبق دستور پیامبر(صلی الله علیه وآله) در حدیث ثقلین باید از دو منبع قرآن و حدیث، در کنار هم دریافت شود، بااین حال قرآن کریم نیز مدعای شیعه را اثبات می کند که تعیین خلیفه امری است که فقط باید از جانب خداوند صورت گیرد.
👈اهل تسنن معتقدند رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) کسی را به عنوان خلیفه بعد از خود معرفی و نصب نکرد و این امر مهم را بر عهده ی مردم گذاشت؛ در حالی که با مراجعه به قرآن کریم خلاف این نگرش اثبات می شود:
🔸 خداوند به حضرت ابراهیم(علیه السلام) میفرماید:
📗(إنّی جاعلک للناس إماماً)؛سوره بقره آیه ی۱۲۴یعنی: ما تو را به عنوان امام و پیشوا معیّن میکنیم.
🔸 دقت کنیم در اینجا خداوند مسأله ی خلافت و امامت را از شئون خودش قرار داده است و حضرت ابراهیم(علیه السلام) هم به این نصب خداوند اعتراض نکرد و نفرمود تعیین رهبر و امام از وظایف مردم است! تنها سؤالش از این بود که آیا ذرّیه ی او هم این منصب را خواهند داشت یا نه؟
🔸در جای دیگر میفرماید:
📗(یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض)؛سوره ص آیه۲۶یعنی: ای داود ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم.
🔸در جای دیگر به نقل از حضرت موسی(علیه السلام) میفرماید:
📗(و اجعل لی وزیراً من اهلی)؛سوره طه: آیه۲۹یعنی: خدایا قرار بده برای من وزیری از اهلم.
🔸در آیه ی دیگر میفرماید:
📗(إنی جاعل فی الأرض خلیفه)؛سوره بقره: آیه ی ۳۰یعنی: من در زمین خلیفه قرار دادم.
🔸 در آیه ی دیگر خداوند از داود خبر میدهد آنگاه که قومش بر نصب طالوت به عنوان حاکم اعتراض داشتند خداوند به نقل از داود(علیه السلام) میفرماید:
📗(و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکاً قالوا أنی یکون له الملک علینا و نحن احقّ بالملک منه و لم یوت سعه من المال انّ الله اصطفاه علیکم و زاده بسطه فی العلم و الجسم و الله یؤتی ملکه من یشاء و الله واسع علیم)؛یعنی: پیامبرشان به آنها گفت: خداوند «طالوت» را برای زمامداری شما مبعوث کرده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند با اینکه ما از او شایستهتر هستیم و او ثروت زیادی ندارد. (داود) گفت: خدا او را برای شما برگزیده است و او را در علم و (قدرت) جسم وسعت بخشیده است. خداوند مُلکش را به هرکس بخواهد میبخشد و احسان خداوند وسیع است و او داناست.دقت کنیم این آیه نیز صراحت دارد در اینکه تعیین حاکم و خلیفه و امیر به دست مردم نیست؛ بلکه باید از طرف خداوند منصوب شود.
🔸 با دقت در این آیات و آیات مشابه و با توجه به کلمه 👈جعل👉 که به معنای نصب و تعیین است و در این آیات به خدا نسبت داده شده، روشن میشود که قرآن معتقد است که جانشین پیامبران را باید خدا معیّن کند نه مردم.
🔸 حال پرسش ما این است که آیا این اعتقاد که خلیفه ی پیامبر(صلی الله علیه وآله) باید به دست مردم انتخاب شود مخالف صریح آیات قرآن نیست؟
✍شبهه۶:
باور برخی بر این است که رضایت خداوند مطابق با رضایت اکثریت مردم است، پس شیعه نباید در مورد جانشینی خلیفه ی اول اعتراضی داشته باشد.
📝 برای پاسخ به این شبهه، نظر خوانندگان محترم را به روایت ذیل جلب می کنیم:
عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام إِنَّ الْعَامَّهَ یَزْعُمُونَ أَنَّ بَیْعَهَ أَبِی بَکْرٍ حَیْثُ اجْتَمَعَ النَّاسُ کَانَتْ رِضًا لِلَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیَفْتِنَ أُمَّهَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِنْ بَعْدِهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: أَ وَ مَا یَقْرَءُونَ کِتَابَ اللَّهِ أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ یَقُولُ: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ»
قَالَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّهُمْ یُفَسِّرُونَ عَلَى وَجْهٍ آخَرَ فَقَالَ أَ وَ لَیْسَ قَدْ أَخْبَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْأُمَمِ أَنَّهُمْ قَدِ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ حَیْثُ قَالَ: «وَ آتَیْنا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لکِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یُرِیدُ» وَ فِی هَذَا مَا یُسْتَدَلُّ بِهِ عَلَى أَنَّ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ ص قَدِ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ.
یعنی: عَمرو بن ابی المِقدام به نقل از پدرش گوید: به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: همانا عامّه (سُنّیها) میپندارند که بیعت با ابوبکر از آنجا که مردم بر آن اجتماع کردند پس مورد رضای خدا بوده و خداوند را نسِزَد که امّت محمّد (صلّی الله علیه و آله) را بعد از او به فتنه اندازد.
امام (علیه السلام) فرمود: آیا [اینان] کتاب خدا را نمیخوانند، مگر خداوند نمیفرماید: «جز این نیست که محمّد پیامبرى است که پیش از او پیامبرانى دیگر بودهاند، پس آیا اگر بمیرد یا کشته شود شما به آیین پیشین خود باز میگردید؟ هر کس که به پشت سرش بازگردد هیچ زیانى به خدا نخواهد رسانید و خداوند به زودی سپاسگزاران را پاداش خواهد داد – آل عمران ۱۴۴»
عرض کردم ایشان [این آیه را] بر وجهی دیگر تفسیر میکنند. پس حضرت فرمود:
آیا خداوند عزّ و جلّ خبر نداده از کسانی که قبل از ایشان بودند از امّتهای پیشین که [با هم] اختلاف کردند بعد از آنکه نشانههای آشکار به دستشان رسید، آنجا که میفرماید: «و به عیسى بن مریم معجزهها دادیم و او را به روح القدس یارى کردیم. و اگر خدا میخواست مردمى که بعد از آنها بودند پس از آنکه حجتها بر آنان آشکار شده بود با یکدیگر نمیجنگیدند، ولى آنان اختلاف کردند، پس بعضیشان ایمان آورده و بعضی کافر شدند. و اگر خدا میخواست با هم نمیجنگیدند ولى خدا هر چه خواهد میکند – بقره ۲۵۳» و در این است آنچه بدان استدلال شود بر اینکه بیشک اصحاب محمّد (صلّی الله علیه و آله) پس از او اختلاف کردند و از ایشان کسانی مؤمن بودند و گروهی کفر ورزیدند.
📚 منابع:
۱)شیخ کلینی،الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۸، ص۲۷۰.
۲)علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۲۸، ص۲۵۳.
✍شبهه۷:
اگر شیعه حق است، چرا در اقلیّت مىباشد و در مقابل اهل تسنن(عامه) در اکثریت اند؟
📝 پاسخ:
هیچ گاه اکثریت نشانه ی حقانیت و اقلیت نشانه ی خلاف آن نیست، در طول تبلیغ پیامبران، از زمان حضرت نوح(علیه السلام) تا عصر حضرت خاتم(صلی الله علیه و آله) مؤمنان در اقلیّت بودند.
🔸 خداوند درباره ی حضرت نوح(علیه السلام) که نهصد و پنجاه سال به تبلیغ پرداخت، مىفرماید:
«وَما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قلیل». (هود، ۴۰)«جز اندکی به همراه او ایمان نیاوردند».
در آیه ی دیگر مىفرماید:«وَقَلیلٌ مِنْ عِبادی الشَّکُور». (سبأ، ۱۳)«اندکی از بندگان من سپاسگزارند».
قرآن درباره ی پیروی از اکثریت، به پیامبر هشدار مىدهد و مىفرماید:«إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الأَرْض یُضِلّوک عَنْ سَبیلِ اللّه». (انعام، ۱۱۶)«اگر از اکثـریت مردم روی زمین پیروی کنـى، تو را از راه خدا گمراه مىکنند».
و باز به پیامبر یادآور مىشود:«وَما أَکْثَرُ النّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤمِنین».(یوسف،۱۰۳)«هر چند بکوشى، اکثریت مردم ایمان نمىآورند».
🔸 بزرگترین جمعیتها در جهان از آنِ کشورهایی چون چین با حدود یک میلیارد و سیصد میلیون نفر و هند با بیش از یک میلیارد نفر جمعیت است که اکثریت مردم آنها را مادىگرایان و بتپرستها تشکیل مىدهند.
اگر مجموع جمعیت مسلمانان را که یک میلیارد و سیصد میلیون تخمین زده مىشود نسبت به جمعیت ۶ میلیاردی کره زمین، بسنجیم، از اکثریت برخوردار نیستند…
✍شبهه۸:
معنی کلمه «ولی» در حدیث غدیر دوست است!
📝 پاسخ:
بارها شنیده ایم که برخی به معنی ولی در حدیث غدیر ایراد گرفته اند و معنی آن را با سرپرست و حاکم مخالف دانسته و آن را به دوست معنی کرده اند؛ در این مختصر قصد داریم دلایلی را مطرح کنیم تا مشخص شود معنی حقیقی ولی در حدیث غدیر که در منابع شیعه و سنی به صورت معتبر نقل شده است چه بوده است.
🔻معنی ولی در کتاب های لغت:
🔸راغب اصفهانی از علمای لغت در معنی ولی آورده است که: «متولی امر شدن و ولی امر بودن و حقیقت ولایت متولی امر جامعه بودن است»
🔸ابن اثیر نیز که از علمای علم لغت محسوب می شود می گوید: «والی» اسم ذات مقدس خدای عالم است و او مالک تمام اشیاء است و خدای عالم حق تصرف در تمام اشیاء دارد و وقتی میگویند: فلانی ولی است یا ولایت دارد این اشعار دارد که او انسان مدبر و توانمندی است.
🔸ابن منظور نیز در لسان العرب، ولی را چنین معنی می کند: «ولی»، مثل ولی یتیم که متولی امر یتیم است و تمام آنچه که مرتبط به یتیم است را انجام میدهد و ولی زن آن کسی است که متولی عقد ازدواج دخترش است و این ولی دختر، رها نمیکند دختر را تا با هر کسی که بخواهد ازدواج کند.
🔸معانی دیگری نیز برای کلمه ی ولی آمده است، معانی چون نزدیکی و قرابت بدون فاصله، دوست و دوستی و نگهبان. اما برای اینکه منظور کسی که عبارت ولی را بکار برده است مشخص شود باید قرائن را بررسی کرد.
🔻استعمال لغت ولی در بین خلفاء
🔸ابن سعد که از مورخان قدیمی اهل سنت نقل می کند: «أیها الناس قد ولیت أمرکم ولست بخیرکم» ترجمه: وقتی ابوبکر متولی شد (ولی شد) برای مردم خطاب کرد: … ای مردم من متولی امر شما شدهام و بهترین شما نیستم.
🔸در جای دیگر ابوبکر درباره خلافت خود چنین می گوید: «اللهم ولیته بغیر أمر نبیک» ترجمه: خدایا من عمر را ولی امر مسلمانها قرار دادم بدون اینکه از طرف پیغمبر دستوری آمده باشد.
🔸عمر بن خطاب نیز در زمان نزدیکی مرگش درباره ابی حذیفه کلمه ولی را بکار می برد و می گوید: «لو أدرکت سالم مولى أبی حذیفه لولیته واستخلفته» ترجمه: ایشان هم میگوید: اگر سالم مولی ابو حذیفه را درک کرده بودم و در قید حیات بود او را ولی مسلمین قرار میدادم.
🔸از عطف ماده ی خلافت به ولایت، درخواهیم یافت که معنی این دو کلمه یکی است و کلمه ی مولی به معنی خلافت است.
🔻«ولی» در کلام رسول خدا
🔸در منابع اهل تسنن کلمه ی ولی در کلام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بسیار آمده است، در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم:
🔸حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «إن علیا منی وأنا منه وهو ولی کل مؤمن بعدی» ترجمه: علی از من است و من هم از علی هستم و او ولی همه مؤمنین بعد از من است.
🔸حاکم نیشابوری میگوید که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «إن علیا منی وأنا منه وولی کل مؤمن هذا حدیث صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه واقره الذهبی.» یعنی:…علی، ولی همه ی مؤمنین است و این حدیث صحیح است … و ذهبی هم گفته این صحیح است.
🔻نکات ظریف
🔸خوارزمی به عنوان یکی از عالمان بزرگ اهل تسنن که در قرن ششم می زیسته، در کتابش می آورد:
در روز واقعه ی تاریخی غدیر حسّانبنثابت، شاعر رسول خدا، با کسب اجازه از محضر پیامبر برخاست و مضمون کلام پیامبر را در قالب شعر ریخت و چنین سرود: «… فقال له قم یا علیّ فانّنی رضیتک من بعدی إماماً و هادیا» یعنی: پیامبر(صلی الله علیه و آله)رو به مردم کرد و به علی(علیه السلام)گفت: برخیز که من تو را پس از خود امام و هادی مردم قرار دادم.
🔹چنانکه روشن است حسّان، ادیب بزرگ عرب؛ از لفظ «مولی»، که در کلام پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود، جز مقام امامت و پیشوایی و هدایت و رهبری امّت، چیز دیگری را تلقّی نکرده است. نه تنها حسان از لفظ «مولی» این معنی را فهمیده است، بلکه پس از وی شعرای بزرگ اسلامی که بیشتر آنان از ادبا و شعرای درجه یک جامعه ی عربی بودند، وبرخی نیز از استادان زبان عرب به شمار میرفتند، همگی از این لفظ همان مفهوم را برداشت کردهاند که حسان تلقی کرده بود: موضوع امامت و پیشوایی امّت.
🔹همچنین قرائنی در خود حدیث وجود دارد که گواهی میدهند مقصود پیامبر از این جمله، همان موضوع « اولی به تصرف» بودن علی(علیه السلام) است. زیرا پیامبر پیش از آنکه جمله ی «من کنت مولاه» را بفرماید چنین گفت: «ألستُ اَولی بِکم مِن أَنفُسکمْ». در این جمله پیامبر لفظ «أولی به نفس» را به کار برده است واز همه مردم بر اولویت خود نسبت به جان آنان اقرار گرفت. سپس بلافاصله فرمود: «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه…» هدف از تقارن این دو جمله چیست؟
جز این است که مقصود پیامبر از مولی بودن علی در حدیث همان أولی به نفس است که قبلاً برای خود ثابت نمود و اینکه میخواست بگوید:
ای مردم! همان مقامی را که من دارا هستم علی(علیه السلام) نیز داراست، و اگر مقصود پیامبر(صلی الله علیه و آله) جز این بود دیگر جهت نداشت برای اولویت خود اقرار بگیرد.
🔻اگر معنای ولی را در روایت غدیر غیر از ولایت و جانشینی بگیریم، نمی توانیم موارد زیر را توجیه کرد:
۱_ چرا رسول خدا رفتگان را دستور به بازگشتن، و عقب ماندگان را دستور به رساندن خودشان به صحرای غدیر کردند؟ برای اعلام دوستی با علی(علیه السلام)؟
۲_ چرا رسول خدا امت اسلام را سه روز در زیر آفتاب سوزان در بیابان ها نگاه داشت؟ فقط برای اینکه دوستی خود را با علی(علیه السلام)اثبات کند؟
۳_ چرا رسول خدا این امر (اعلام دوستی با حضرت علی) را در سال آخر عمر شریفشان و در آخرین سفر حج انجام دادند؟
۴_ مگر کسی در آن زمان فکر می کرد رسول خدا با علی (علیه السلام)خصومت و دشمنی داشتند تا اعلام دوستی کنند؟
۵_ علت نزول آیه ی اکمال دین بعد از این واقعه چیست؟ آیا اکمال دین به دوستی حضرت علی با رسول خدا و ابراز این رابطه بستگی دارد؟
🔹بنابراین مشخص است که معنی «ولی» در حدیث غدیر از لحاظ لغوی (ادبیاتی) و کاربردی و همچنین عقلی و نقلی باید همان معنای ولایت و سرپرستی امت باشد.
✍شبهه۹:
حدیث منزلت نمی تواند اثباتی بر ولایت امام علی(علیه السلام) باشد.
📝 پاسخ:
حدیث منزلت، از قوی ترین و محکم ترین احادیث دلالت کننده بر امامت، خلافت و موقعیت و جایگاه بی نظیر امیرالمومنین علی(علیه السلام) نسبت به پیامبر(صلی الله علیه وآله) است. (۱)
🔸اگر بخاری در کتاب خود هیچ اشاره ای به “حدیث غدیر” ننموده ومسلم هم به اشاره ای بسنده نموده، اما “حدیث منزلت” در صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابن ماجه، سنن ترمذی، و احمد بن حنبل آمده است.
🔸بزرگترین علمای اهل تسنن در مورد این حدیث گفته اند:حدیث منزلت از محکم ترین و صحیح ترین روایات است. (۲)
🔸حدیث منزلت منحصر به جنگ تبوک نبوده ودر جای جای تاریخ اسلام، اعم از مکه و مدینه از جمله جنگ تبوک، منزل ام سلمه، ماجرای عقد اخوت و ….. توسط گروه زیادی از صحابه روایت شده است.
🔸 اما آن چه در پاسخ به این شبهه مهم است بررسی جایگاه هارون نسبت به موسی(علیهما السلام) است؟
-بر اساس آیات قرآن کریم حضرت موسی و برادرش هارون(علیهما السلام) از چند جهت با یکدیگر نسبت دارند:
🔹الف)نبوت:
نخستین جایگاه حضرت هارون(علیه السلام) نسبت به حضرت موسی(علیه السلام) نبوت است.
(و وهبنا له من رحمتنا أخاه هارون نبیا)
یعنی: و از رحمت خود برادرش هارون پیامبر را به او بخشیدیم(مریم،۵۳)
این تنها موردی است که در مورد امیرالمومنین علی (علیه السلام) استثناء شده ومقام نبوت از وی سلب گردیده به دلیل مشیت الهی برخاتم الأنبیاء بودن پیامبر(صلی الله علیه و آله).
🔹ب)قرابت و اخوت:
از موارد تشبیه و همانندی در حدیث منزلت و شباهت میان حضرت هارون(علیه السلام) و حضرت موسی(علیه السلام) “قرابت و خویشاوندی” است یعنی همانگونه که خداوند از میان قوم بنی اسرائیل، خلیفه و جانشین حضرت موسی(علیه السلام) یعنی برادر او هارون را برگزید، جانشین و خلیفه پیامبر(صلی الله علیه وآله) را نیز برادر و پسر عموی حضرت برگزید.
(واجعل لی وزیرا من اهلی)
یعنی:و وزیری از خاندان برای من قرار ده.(طه،۲۹)
🔹ج)وزارت و وصایت:
سومین مقام که شایسته ترین و صریح ترین منزلت و جایگاه حضرت هارون(علیه السلام) نسبت به حضرت موسی(علیه السلام) است مقام وزارت و وصایت است.
وزیر کسی است که امیر را در انجام امور یاری نموده و اورا در ایفای مسئولیت سنگینش یاری می دهد که حضرت موسی(علیه السلام) این مقام را برای برادرش هارون از خداوند درخواست نمود:”و اجعل لی وزیرا من اهلی.”
و خداوند نیز این مقام را به او عناینت فرمود:
(وجعلنا معه أخاه هارون وزیرا) (فرقان،۳۵)
🔹د)خلافت و جانشینی:
و سرانجام آنچه اصلی ترین منظور ما در حدیث منزلت می باشد، مقام خلافت و جانشینی است.
همانگونه که خداوند آن را برای حضرت هارون(علیه السلام) نسبت به حضرت موسی(علیه السلام) قرار داده برای امیرالمومنین علی(علیه السلام) نسبت به پیامبر(صلی الله علیه وآله) قرار داده:
(و قال موسی ﻷخیه هارون اخلفنی فی قومی)یعنی: موسی به برادرش هارون گفت: جانشین و خلیفه من در میان قومم باش.(اعراف،۱۴۲)
این وجه تشابه از این جهت مورد نظر است که به همان بیانی که قرآن کریم حضرت هارون علیه السلام را مورد ظلم قوم خود می داند (۳)
امیرالمومنین علی(علیه السلام) نیز سالها مورد ظلم قوم خویش قرار گرفت:
به خدا سوگند از زمان قبضه روح گردیدن پیامبر(صلی الله علیه وآله) تا کنون از حقم محروم مانده و مورد ظلم و ستم قرار گرفته ام.(۴)
همان گونه که دیدیم در تمام آیات قرآن کریم، صریح ترین و واضح ترین رابطه نبوت و خلافت میان حضرت موسی و هارون(علیهما السلام) آمده، به همین روی پیامبر(صلی الله علیه وآله)رابطه ی خود با امیرالمومنین علی(علیه السلام) را به رابطه ی آن دو بزرگوار تشبیه فرمود.
🔸بیش از ۵۰مورد روایات در کتب اهل تسنن با سندهای صحیح آمده که پیامبر(صلی الله علیه وآله)حدیث منزلت را در غیر قضیه جنگ تبوک نیز مطرح کرده است.
📚 منابع:
۱)صحیح بخاری، ج۴،ص ۱۶۰۲،ح ۴۱۵۴ کتاب ۶۷ کتاب المغازی باب ۷۴غزوه تبوک.
صحیح مسلم، ج۴، ص ۱۸۷۰،ح ۲۴۰۴ کتاب ۴۴ کتاب فضائل الصحابه باب ۴ باب فضائل علی رضی الله عنه.
۲)الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۹۷
تهذیب الکمال، ج ۲۰، ص ۴۸۳
۳) الاعراف، ۱۵۰
۴) نهج البلاغه، ج۱، ص۴۲، خطبه ۶.
✍شبهه۱۰:
امام علی(علیه السلام) در حجه الوداع همراه با پیامبر(صلی الله علیه وآله) نبوده است و در یمن بوده و تمام احادیثی که می گوید علی(علیه السلام) در غدیر به عنوان مولی معرفی شده است دروغ است؟
📝 پاسخ:
انسان منصف از تناقض گویی این افراد تعجب می کند؛ از سویی می گویند: حدیث غدیر به خاطر شکایت سپاهیان یمن از علی(علیه السلام)صادر شده است و دلالت بر دوستی علی(علیه السلام)با افراد شاکی دارد و از سوی دیگر می گویند: از اساس علی(علیه السلام) از یمن به سوی مکه نیامده است!
🔸علامه امینی در الغدیر، حدیث غدیر و جریان مذکور را از بیش از ۱۱۰ تن از بزرگان صحابه روایت می کند که در همین کانال بسیاری از آنها را می توانید ملاحظه کنید.(۱)
🔸این نشان می دهد که حدیث مزبور یکی از قطعی ترین روایات متواتر است و این نکته ثابت می کند که علی(علیه السلام) از یمن بازگشت و به پیامبر گرامی در حجه الوداع ملحق شد.
✅سبط بن جوزی از بزرگان اهل تسنن می نویسد:
«علمای اسلام اتفاق دارند که قصه غدیر پس از بازگشت پیامبر از سفر حجه الوداع در هیجدهم ذی الحجه روی داد، آن حضرت اصحاب و یارانش را که بالغ بر ۱۲۰ هزار نفر بودند را جمع کرد و فرمود: هر که من مولای اویم این علی مولای اوست»(۲)
✅ذهبی از متعصب ترین علمای اهل تسنن می نویسد:
«محمد بن جریر طبری اسناد روایت غدیر خم را در چهار جلد جمع آوری کرده که من از دیدن قسمتی از روایات آن و گستردگی آن شگفت زده شده و یقین کردم که این اتفاق روی داده است».(۳)
✅ابن حجر هیثمی یکی دیگر از بزرگان اهل تسنن می نویسد:
«در صحت حدیث غدیر شکی نیست، بیشتر سندهای این حدیث صحیح و حسن است و سخن کسی که به این حدیث ایراد بگیرد ارزش ندارد».(۴)
✅ملا علی قاری یکی دیگر از بزرگان اهل سنت می نویسد:
« نبود علی در مکه کلام باطلی است، زیرا در تاریخ ثابت شده است که علی از یمن بازگشته بود و در حجه الوداع همراه رسول خدا حضور داشت».(۵)
📚منابع:
۱)الغدیر،ج۱، ص۱۴۱ به بعد.
۲)تذکره الخواص،ص۳۷.
۳)سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۲۷۷.
۴) الصواعق المحرقه، ج۱،ص۱۰۶.
۵) مرقاه المفاتیح، ج۵، ص۵۷۴.
✍شبهه۱۱:
اگر مراد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از حدیث غدیر، ولایت امیر مؤمنان(علیه السلام) بود چرا در “سقیفه” به آن احتجاج نشد؟
📝 به این پرسش چند پاسخ می دهیم:
۱)حاضران در سقیفه، متخلفان از جیش اسامه بودند:
همانطور که در کتب تاریخی شیعه و اهل تسنن به تواتر آمده است رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در اواخر عمر شریف خویش به اسامه بن زید دستور دادند لشکری آماده نماید و به مسلمانان نیز دستور دادند که به آن لشکرگاه رفته و تحت امر اسامه آماده ی حمله به دشمنان اسلام شوند؛ وی نیروهای خویش را جمع کرده و در منطقه جرف در سه میلی مدینه اردوگاه زد.
🔸ابن سعد در این زمینه می نویسد:
فلما أصبح یوم الخمیس عقد لأسامه لواء بیده ثم قال أغز بسم الله فی سبیل الله فقاتل من کفر بالله فخرج بلوائه وعقودا فدفعه إلى بریده بن الحصیب الأسلمی وعسکر بالجرف فلم یبق أحد من وجوه المهاجرین الأولین والأنصار إلا انتدب فی تلک الغزوه 👈فیهم أبو بکر الصدیق وعمر بن الخطاب وأبو عبیده بن الجراح وسعد بن أبی وقاص وسعید بن زید وقتاده بن النعمان وسلمه بن أسلم بن حریش👉
🔸صبح روز پنجشنبه رسول خدا پرچم را به دست اسامه داده و فرمودند با نام خدا در راه خدا جهاد نما و با کفار بجنگ؛ وی با پرچم خویش بیرون آمده و چند پرچم آماده کرده و آنها را به بریده بن حصیب اسلمی داد و در جرف اردو زد، هیچ یک از بزرگان مهاجر و انصار باقی نماند مگر آنکه به آن لشگر مأمور شد که در بین ایشان ابوبکر و عمر و ابوعبیده و سعد بن ابی وقاص و سعید بن زید و قتاده بن نعمان و سمله بن اسلم بن حریش بودند.(۱)
🔸 اما عده ای با دستور رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مخالفت کرده و از این دستور سرپیچی نمودند؛ پیامبر از این کار خشمگین شده و به نقل علمای شیعه و گروهی از علمای اهل سنت ایشان را لعنت کرد:
🔴أنه قال جهزوا جیش أسامه 👈لعن الله من تخلف عنه👉 فقال قوم یجب علینا امتثال أمره واسامه قد برز من المدینه وقال قوم قد اشتد مرض النبی علیه الصلاه والسلام فلا تسع قلوبنا مفارقته والحاله هذه فنصبر حتى نبصر أی شىء یکون من أمره
🔸 رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند: لشکر اسامه را تکمیل کنید خداوند لعنت کند کسانی را که از حضور در این لشکر امتناع میکنند؛ به همین سبب عده ای گفتند بر ما لازم است که از دستور رسول خدا (صلی الله علیه وآله) اطاعت کرده و اسامه بیرون از مدینه است (ما نیز به او ملحق شویم) و عده ای گفتند: مریضی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) سخت شده است؛ و ما طاقت نداریم که در این حال از ایشان دور باشیم ؛ صبر می کنیم تا ببینیم کار ایشان به کجا میکشد!(۲)
🔸 پس اولا تمامی انصار و آنهایی که ایمان قلبی به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) داشتند، اصلاً در سقیفه حضور نداشتند و در جیش اسامه بودند.
🔸 ثانیاً: آنها که در سقیفه جمع شده بودند، کسانی بودند که از فرمان رسول خدا سرپیچی کرده و در مدینه مانده بودند؛ بنابراین از چنین کسانی هرگز نباید انتظار داشت که حدیث غدیر را مطرح و فرمان رسول خدا در روز غدیر را به یاد بیاورند. اگر آنها مطیع فرمان رسول خدا بودند، اصلاً نباید در مدینه حضور داشته باشند.
۲)تمام وقایع سقیفه نقل نشده است:
بیتردید کسی نمیتواند به صورت قطعی ادعا کند که حتماً در سقیفه به حدیث غدیر احتجاج نشده است؛ زیرا در طول این چهارده قرن علمای سنی تمام تلاش خود را وقف این مسأله کردهاند که آثار ولایت اهل بیت(علیهم السلام) را از کتابهای سنی حذف نمایند و نیز این مسأله ثابت است که نقل مشاجرات صحابه از گناهان نابخشودنی در مذهب سنی است؛ به طوری که برخی از آنها ادعای اجماع کردهاند که واجب است تمام آنچه در باره مشاجرات صحابه نقل شده حذف شود. ما به اعتراف یکی از علمای وهابیت در این باره بسنده میکنیم:
❇️ ابن تیمیه حرّانی کتمان مشاجرات صحابه را از مذهب اهل تسنن میداند:
🔴کان من مذاهب أهل السنه الإمساک عما شجر بین الصحابه
🔸پرهیز از نقل درگیری های بین صحابه از مذهب اهل سنت بوده است.(۳)
🔸 حال با در نظر گرفتن این سانسور شدید، آیا توقع بی جایی نیست که انتظار داشته باشیم اهل تسنن تمام وقایع سقیفه را نقل و چیزهایی را بنویسند که خلاف اعتقادات آنها باشد؟!
پس از کجا معلوم که در سقیفه به حدیث غدیر نیز احتجاج شده باشد،اما توسط علمای امانت دار سنی محو شده باشد؟
📚منابع:
۱)الطبقات الکبرى،ج: ۲ ، ص۱۹۰.
۲)الملل والنحل، ج۱، ص۲۳.
۳)منهاج السنه، ج۴ ، ص۴۴۸.
✍شبهه۱۲:
آیا امامت ارثى است؟ اگر ارثى نیست، چگونه از امام حسین(علیه السلام)به بعد، امامت به فرزندان ایشان یکى پس از دیگرى رسیده است؟
📝 پاسخ:
برای روشن شدن جواب باید هم در معنا و مفهوم ارث دقت کنیم و هم امامت را بازشناسیم، تا برسیم به اینکه آیا امامت میتواند موروثی باشد و چرا از یک نسل افرادی به امامت رسیدهاند.
۱)ارث یعنی داراییهایی که فرد در طول عمر خود کسب کرده، ملک و مال اوست و با مردن او به نزدیکانش منتقل میشوند.
۲)آنچه وارث را شایسته ی ارث بردن میکند، فقط انتساب نسبی یا سببی است، یعنی همین که فرزند یا همسر متوفی باشد، برای ارث بردن کافی است و شرط دیگری لازم نیست.
۳)امامت ملک نیست و نمیتواند ارث باشد و افراد به صرف داشتن رابطه ی نسبی، صلاحیت به عهده گرفتن منصب امامت را نمییابند.
۴)هم چنان که تعیین رسول توسط خداوند است، تعیین امام هم توسط اوست، زیرا امامت مانند نبوت، از رسالتهای الهی است و خداوند میداند چه کسی را برای این وظیفه تعیین کند: «الله أعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد»
📖الانعام،۱۲۴
۵)عصمت، از لوازم امامت است، و عصمت حقیقی را تنها خداوند ِعالم به تمام امور می تواند تعیین کند.
۶)حضرت ابراهیم(علیه السلام) پس از آزمون بزرگ الهی به مقام امامت نائل شد، خداوند در پاسخ به درخواست آن حضرت که این مقام را برای فرزندان و ذریه ی خود درخواست کرد، فرمود: «عهد و پیمان من به ظالمان نخواهد رسید» بنابراین امامت موروثی نیست.
📖البقره،۱۲۴
🔮بنابراین: امامت شأنی اکتسابی نیست، بلکه به تعیین خداوند است، زیرا امام باید از صفات درونی و قابلیتهایی برخوردار باشد که تنها خداوند از آن آگاه است.
۷) اگر فرزندان امام حسین(علیه السلام) را امام میدانیم، به خاطر آن است که امامت آنان توسط خداوند تعیین شده، نه بدین لحاظ که امامت امری ارثی است.
🔮بنابراین اگر وجود آن امامان بزرگ را در نسل واحدی شاهدیم، به خاطر وجود تمام شرایط لازم معنوی در این خاندان شریف است.
✍شبهه۱۳:
دهلوی می گوید:ابو نعیم اصفهانی از حسن مثنی نقل کرده که او در مورد حدیث من کنت مولاه گفته است:اگر مقصود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از این حدیث خلافت بود، باید آن را به طور واضح بیان می کرد. زیرا او فصیح ترین مردم بود…
📝 پاسخ:
🔸کلام حسن مثنی بر فرض ثبوت، حجّیت و اعتباری ندارد. زیرا او نه معصوم است نه از صحابه به شمار می آید تا فهم او نزد اهل تسنن معتبر باشد و صحابه از این حدیث خلافت را فهمیده اند.
🔸 چگونه پیامبر(صلی الله علیه و آله) خلافت حضرت را به طور فصیح بیان نکرده، در حالی که خلافت امام علی ابن ابیطالب(علیه الصّلواه و السّلام) با قراین حالیه و مقالیه به طور واضح از حدیث غدیر استفاده می شود و علمای بلاغت گفته اند: کنایه ابلغ از تصریح است و نیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روایات دیگر هم، مساله ی امامت و خلافت ایشان را به روشنی بیان فرموده اند.
✍شبهه۱۴:
ما می دانیم که بسیاری از مردم مدینه و قبائل اطراف در غدیر خم حاضر نبوده اند چرا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) پس از بازگشت به مدینه از این تعداد برای حضرت علی(علیه السلام) بیعت نمی گیرند؟
📝 پاسخ:
🔸اول اینکه: تمام مردم مدینه در این قضیه حضور داشتند نسائی در سنن خود مینویسد:
🔰عن جابر بن عبد الله قال: أذن فی الناس بالحج فلم یبق أحد یقدر على أن یأتی راکبا أو راجلا إلا قدم فتدارک الناس لیخرجوا معه حتى إذا جاء ذا الحلیفه وولدت أسماء بنت عمیس محمد بن أبی بکر فأرسلت إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال اغتسلی واستثفری بثوب ثم أهلی ففعلت.
جابر میگوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمان سفر حج صادر نمود، کسی نبود که قدرت داشته باشد سواره یا پیاده در این حج شرکت کند مگر اینکه حاضر بود، و در میقات (ذو الحلیفه) حاضر شدند، اسماء دختر عمیس فرزندش محمد بن ابو بکر را به دنیا آورد، کسی را نزد رسول خدا فرستاد تا وظیفه اش را بداند، دستور داد تا غسل کند وخودش را بپوشاند و همراه شود.
السنن الکبرى – کتاب الحج – المواقیت – إهلال النفساء – ح ۳۶۲۷ با سند صحیح.
🔸 دوم اینکه: در بیعت های مشابه، بیعت گیری فقط از حاضرین می شده است مانند بیعت مردم با رسول الله(صلی الله علیه و آله) در حدیبیه یا بیعت خلفا در ابتدای حکومت خود.
🔸سوماینکه: امامت یک امر الهی است لذا نیازی نیست که حتما از همه مردم برای ایشان بیعت گرفته شود بخصوص که اکثر جمعیت مسلمانان در آن واقعه حضور داشتند و رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «فَلْیُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَه؛ یعنی: حاضرین به غائبین و پدر به فرزندش برساند تا روز قیامت». بیعت مردم یا عدم آن در مشروعیت آن نقشی ندارد.
✍شبهه۱۵:
چرا حتی یک نفر از این ۱۲۰ هزار نفری که به قول شما در غدیر خم با حضرت علی بیعت کردند پس از شنیدن به قول شما کودتا در سقیفه به جانب مدینه نمی آید تا علت امر را جویا شود؟
📝 پاسخ:
🔸بسیاری از کسانی که در مدینه بودند با ابوبکر بیعت نکردند این نشان میدهدکه غدیر خم را فراموش نکرده اند طوری که در کتاب صحیح بخاری (البخاری الجعفی، ابوعبدالله، الصحیح، ج۶، ص۲۵۰۵، تحقیق د.مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۹۸۷_۱۴۰۷) این روایت آمده که عمر بن خطاب گفت:حین توفى اللّه نبیّه صلى اللّه علیه وسلم أنّ الأنصار خالفونا، واجتمعوا بأسرهم فى سقیفه بنى ساعده وخالف عنّا على والزبیر ومن معهما.
یعنی:بعد از وفات پیامبر، انصار با ما در امر خلافت ابوبکر مخالفت کردند و همه آنها در سقیفه جمع شدند و علی و زبیر و همراهان آن دو نیز با ما مخالفت کردند.
🔸در جایی دیگری از کتاب صحیح البخاری، ج۴، ص۱۵۴۹،(تحقیق د.مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه،۱۴۰۷_۱۹۸۷) این روایت آمده که
حدثنا یحیى بن بُکَیْرٍ حدثنا اللَّیْثُ عن عُقَیْلٍ عن بن شِهَابٍ عن عُرْوَهَ عن عَائِشَهَ… وَعَاشَتْ بَعْدَ النبی صلى الله علیه وسلم سِتَّهَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى علیها وکان لِعَلِیٍّ من الناس وَجْهٌ حَیَاهَ فَاطِمَهَ فلما تُوُفِّیَتْ اسْتَنْکَرَ عَلِیٌّ وُجُوهَ الناس فَالْتَمَسَ مُصَالَحَهَ أبی بَکْرٍ وَمُبَایَعَتَهُ ولم یَکُنْ یُبَایِعُ تِلْکَ الْأَشْهُرَ.یعنی:فاطمه زهرا(سلام الله علیها)بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله)شش ماه زنده بود، وقتی از دنیا رفت، شوهرش او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را خبر نکرد و خود بر او نماز خواند تا فاطمه(علیها السلام)زنده بود، علی(علیه السلام) در میان مردم احترام داشت؛ اما وقتی از دنیا رفت، مردم از او روی گرداندند و این جا بود که علی(علیه السلام) با ابوبکر مصالحه و بیعت کند. علی(علیه السلام) در این شش ماه که فاطمه(علیها السلام) زنده بود، با ابوبکر بیعت نکرده بود.
🔸ماوردی شافعی و ابویعلی حنبلی در أحکام السلطانیه (هر دو عالم کتابی با همین نام دارند) به این نکته اشاره کردهاندکه مشروعیت خلافت ابوبکر بخاطر بیعت عده ی محدودی بوده است:
قَدْ اخْتَلَفَ الْعُلَمَاءُ فِی عَدَدِ مَنْ تَنْعَقِدُ بِهِ الْإِمَامَهُ مِنْهُمْ عَلَى مَذَاهِبَ شَتَّى ؛ فَقَالَتْ طَائِفَهٌ لَا تَنْعَقِدُ إلَّا بِجُمْهُورِ أَهْلِ الْعَقْدِ وَالْحَلِّ مِنْ کُلِّ بَلَدٍ لِیَکُونَ الرِّضَاءُ بِهِ عَامًّا وَالتَّسْلِیمُ لِإِمَامَتِهِ إجْمَاعًا، وَهَذَا مَذْهَبٌ مَدْفُوعٌ بِبَیْعَهِ أَبِی بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَلَى الْخِلَافَهِ بِاخْتِیَارِ مَنْ حَضَرَهَا وَلَمْ یَنْتَظِرْ بِبَیْعَتِهِ قُدُومَ غَائِبٍ عَنْهَا من تنعقد به الإمامه.
یعنی: به تحقیق علماء در تعداد بیعت کنندگان که در انعقاد امامت نقش دارد، اختلاف کرده اند که بعضی از آنها بر مذاهب گوناگونی هستند طایفهای گفتهاند که امامت جز با اجماع اکثریت اهل حل و عقد از هر شهری منعقد نمیشود؛ تا این رضایت عموم مردم از آن استنباط شود و همه ی مردم تسلیم امامت او باشند، این دیدگاه مردود است به واسطه بیعت با ابوبکر بر خلافت که تنها حاضران با او بیعت کردند و اصلا منتظر آمدن و بیعت غائبان نشدند.
الأحکام السلطانیّه للماوردی،ص۳۳ والأحکام السلطانیّه لأبی یعلى محمد بن الحسن الفراء،ص۱۱۷.
🔸یعنی تنها حاضران در سقیفه با ابوبکر بیعت کردند و او را انتخاب کردند و اصلا منتظر دیگر اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) که همه ی آنها در جیش اسامه یا در جاهای دیگر حضور داشتند، نماندند و ابوبکر را انتخاب کردند.
🔸قرطبی نیز، مشروعیت خلافت ابوبکر را با بیعت یک نفر(عمر) دانسته و مینویسد:
فإن عقدها واحد من أهل الحل والعقد فذلک ثابت ویلزم الغیر فعله خلافا لبعض الناس حیث قال: لا تنعقد إلا بجماعه من أهل الحل والعقد ودلیلنا أن عمر رضى الله عنه عقد البیعه لأبی بکر.
یعنی:اگر امامت و خلافت توسط یک نفر از اهل حل و عقد منعقد شد، بر دیگران لازم است که آن را قبول کنند بر خلاف عدهای ازمردم که میگویند خلافت و امامت منعقد نمیشود مگر با جماعت اهل حل وعقد ولی دلیل ما این است که عمر(که یک نفر بود ) با ابوبکر بیعت کرد.
الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى۶۷۱هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج۱، ص۲۶۹، ناشر: دار الشعب القاهره.
در اینجا قرطبی بر این مطلب اشاره میکند که بیعت با ابوبکر توسط جمیع اهل حل و عقد نبود، دلیل این مطلب را فقط بیعت عمر با ابوبکر میداند پس گروهی نبوده است.
✍شبهه۱۶:
چرا پیامبر(صلّی الله علیه و آله) موضوع ولایت حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) را در مکه، که تمام مسلمانان جمع بودند ابلاغ نفرمود و تا غدیر خم صبر نمود در حالی که برخی از حاجیان متفرق شده بودند؟
📝 پاسخ:
🔸در بحث احادیث دوازده خلیفه، آن گونه که از احادیث معتبر اهل تسنن استفاده می شود آمده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) قصد داشت در سرزمین عرفات و بنا بر نقلی در سرزمین منا، در آن اجتماع عظیم به موضوع خلافت و ولایت ائمه خصوصا امیرالمومنین(علیه السلام) اشاره کنند. خطبه ای که مصادر حدیثی فریقین به آن اشاره نموده اند:
روایت جابر ابن سمره:
جابر ابن سمره گوید: پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای ما در عرفات(و بنا بر نقلی در منا) خطبه ای خواند و فرمود:(( لن یزال هذا الامر عزیزا ظاهرا حتی یملک اثنی عشر کلّهم)) – همیشه این امر(خلافت) نفوذ ناپذیر و غالب است تا این که دوازده نفر حاکم شوند – جابر گوید:((ثم لغظ القوم و تکلّمو فلم افهم قوله بعد کلهم. فقلت لابی: یا ابتاه! ما بعد کلهم؟ قال: کلهم من قریش)) – مردم در این هنگام سر و صدا کرده و هیاهو نمودند، لذا نفهمیدم حضرت بعد از کلمه کلّهم(همه آنها) چه فرمود. پس از پدرم پرسیدم: چه فرمود؟ (پدرم) گفت: همه آنان از قریشند. (مسند احمد، ج۵، ص ۹۹)
از این روایت و روایات دیگر استفاده می شود که چون عده ای از مخالفان نمی خواستند بنی هاشم و در راس آنان امیرالمومنین علی(علیه السلام) خلافت را به عهده بگیرد، وقتی سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله) به اینجا رسید و فهمیدند حضرت قصد دارد اوصیای بعد از خودش را معرفی کند، در صدد آمدند با سر و صدا و داد و فریاد و نشستن و برخاستن و در کل به هر طریق ممکن جلسه را به هم بزنند، و در این امر نیز به نظر خودشان موفق شدند. بعد از آن موقع، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به دنبال فرصت مناسبی بود تا این مسئله را به طور آشکارا به مردم ابلاغ کند.
از طرفی هم ترس آن داشت که با اصرار و تاکید بر این مساله، اختلاف ایجاد شود و دشمنان خارجی سوء استفاده کنند، تا این که آیه ی تبلیغ نازل شد که اگر این امر مهم را ابلاغ نکنی اصل رسالتت را ابلاغ نکرده ای و خدا تو را از شر مردم حفظ می کند.
🔸بنابراین پیامبر(صلّی الله علیه و آله) مردم را در بیابان سوزان غدیر خم نگه داشت و برای اینکه مخالفان بار دیگر کلام نورانی ایشان را قطع نکنند دستور داد تا هودج هایی را بیاورند. پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله) حضرت علی(علیه السلام) را با خود با بالای هودج ها برد و دستش را بلند کرد تا اگر نگذاشتند سخن پیامبر(صلی الله علیه و اله) به مردم برسد، عمل ایشان و بلند کردن دست امیرالمومنین(علیه السلام) گویای مطلب باشد.
🔸 مورد بعد اینکه بنا به تمام نقل های شیعه و اهل تسنن دستور اکید پیامبر(صلی الله علیه وآله) مبنی بر اجتماع در محل غدیر بود بنابراین جلورفته ها بازگشتند و منتظر شدند تا عقب مانده ها برسند و حتی بر اساس منابع موجود در الغدیر علامه امینی، پیامبر(صلی الله علیه و آله) از اهل مکه خواستند تا وی را تا سرزمین جحفه همراهی کنند؛ بنابراین بحث تفرق مسلمانان صحیح نیست.
✍شبهه۱۷:
اهل تسنن می گویند: پیامبر(صلی الله علیه و آله) مساله ی جانشینی پس از خود را به امت واگذار کرد!
📝 پاسخ:
برای پاسخ به این پرسش فقط چند سوال مطرح می کنیم:
🔸 چگونه می شود که پیامبر این امر مهم را رها کند اما جناب ابوبکر قبل از مرگ، عُمَر را منصوب کرد و جناب عمر هم برای پس از خود شورا تعیین نمود!
🔸در واقع آن دو نفر که معصوم نبودند و علم و آینده نگری پیامبر را نداشتند، به فکر جانشین خود بودند اما پیامبر(صلی علیه وآله) برای پس از خود کسی را به عنوان خلیفه معرفی ننمودند؟!
✍شبهه۱۸:
غالب علمای اهل سنت مانند شیعیان در صحت حدیث غدیر تردید نمی کنند. علامه امینی نام چهل تن از آن ها را در الغدیر (۱) با اقوال و ترجمه احوال آن ها ثبت کرده است. ولی به دلایلی که در کتب خود آورده و بیشتر آنها تقلیدی است این حدیث را برای اثبات ولایت مطلقه و خلافت بلافصل کافی نمی دانند.
📝 پاسخ:
🔸۱) از قرن پنجم هجری که تعصبات وصف آرائی های مذهبی شدت یافت بعضی مانند ابن حزم اندلسی (م ۴۳۸ ق) و بعد از او ابن تیمیه حرّانی به دلیل آن که حدیث غدیر در صحیح بخاری و صحیح مسلم مذکور نیست و از طُرق اهل سنت روایت نشده و جز در مسند ابن حنبل در سایر صحاح نیامده است آن را ضعیف شمردند.
ملا سعد تفتازانی و قاضی عضدالدین ایجی، ملا علی قوشچی، میر سید شریف جرجانی و امثال این ها نیز همین سخنان را تکرار و برای نظر خود شاهد آوردند که ابوداود و ابوحاتم سجستانی نیز صحت این حدیث را مورد طعن قرار داده اند.
علمای شیعیان در پاسخ این دسته می گویند:
🔹الف) صحّت احادیث، منحصر به درج آن ها در دو کتاب بخاری و مسلم نیست؛ به همین سبب حاکم نیشابوری (م ۴۰۵ ق) کتاب المستدرک علی الصحیحین را نوشت تا احادیث صحیح از قلم افتاده را در آن جمع کند و حدیث غدیر از آن جمله است.
🔹ب) حدیث غدیر در صحیح تِرمذی، سنن ابن ماجه، سنن دارقطنی و مسند ابن حنبل که هر چهار کتاب از اصول و مبانی اهل سنت به شمار می رود، مسطور است. (۲)
🔹ج) در طُرق حدیث غدیر، سی تن از مشایخ بخاری و مسلم (۳) مذکورند که اگر در اعتبار آن ها شکی باشد، اعتبار احادیث بخاری و مسلم نیز زیر سؤال می رود.
🔹د) حدیث غدیر را صد و ده تن از صحابه و هشتاد و چهار تن از تابعین و سیصد و ده محدّث روایت کرده اند. چگونه می توان چنین حدیث متواتری را ضعیف دانست؟!؛
🔹ه) حدیث «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» که در حدیث غدیر آمده در سایر احادیث صحیح نیز آمده است. مانند حدیث بریده بن الحصیب و حدیث اعمش و حدیث ابن عباس. (۴)
🔸۲). در دلالت حدیث غدیر بر ولایت و امارت حضرت علی (علیه السلام) بر همه مؤمنان و امامت و خلافت آن حضرت، همۀ علمای شیعی اتفاق نظر و اجماع دارند. شواهد بسیاری از کلام فحول شعراء و لغویین عرب که قولشان در عربیت حجت است، ثابت می کند که مولی به معنی «اولی به نفس» و ولیّ واجب الاطاعه است و چنانکه گذشت ابوبکر و عمر حضرت علی (علیه السلام) را «مولی کل مؤمن و مؤمنه» خواندند که معلوم است به معنی ولیّ واجب الاطاعه است.
🔸۳). در فرهنگ های عربی مولی به بیست و هفت معنی آمده است: پروردگار، انعام دهنده، انعام داده شده، آزاد کننده، آزاد شده، پسر، عمو، پسر عمو، خواهرزاده، شریک، بنده، مالک بنده، هم سوگند، یار، تابع، همسایه، مهمان، ولی، ناصر، داماد، عهده دار امر، سزاوارتر، خویشاوند، آقا، متولی، فقید و دوستدار.
علمای اهل سنت به دلائلی که در کتب حدیث و کلام ذکر کرده اند مولی را در حدیث غدیر، دوستدار و یاور معنی می کنند. مولا جلال الدین رومی حدیث غدیر را در مثنوی معنوی چنین ترجمه کرده است:
زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود وان علی مولی نهاد
گفت هر کس را منم مولی و دوست ابن عم من علی مولای اوست
برخی می گویند: مولی به معنی أولی یا ولیّ نیست چون وزن مفعل در زبان عرب به معنی افعل یا فعیل نیامده است. بنابراین به این حدیث بر ولایت مطلقه و خلافت علی (علیه السلام) نمی توان، استناد کرد.
شیعیان این استدلال را نادرست دانسته و شواهد بسیار اقامه می کنند که مفعل به معنی افعل و فعیل هر دو آمده است. (۵)
به علاوه یاری کردن و دوست داشتن پیغمبر به حکم قرآن بر هر مسلمان واجب است. توصیه یاری کردن و محبت علی (علیه السلام) هم مسأله چنان مهمی نبود که به خاطر آن کنگره اسلامی تشکیل شود این امر در ده ها حدیث دیگر ابلاغ شده بود و تشریفات و بیعت کردن و تاج پوشی لازم نداشت.
🔸۴). احمد بن حنبل و سایر ائمه حدیث آورده اند که چند تن از انصار از جمله ابو ایوب انصاری در رحبه (کوفه) نزد علی (علیه السلام) آمدند و هنگام سخن گفتن او را مولی خطاب کردند. علی (علیه السلام) فرمود: چرا به من مولی می گویید، شما عربید و من چگونه می توانم مولای شما باشم؟ گفتند: ما در روز غدیر خم حضور داشتیم و شنیدیم که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تو را مولای ما خواند؛ از این رو بر خود لازم می بینیم تو را مولی خطاب کنیم. (۶)
این حدیث دلیل است بر آن که معنی مولی در حدیث غدیر بالاتر از دوست و یاور و به معنی ولی امر است.
🔸۵). بعضی از علمای اهل سنت آورده اند که حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» را رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به اسامه بن زید فرمود. او ضمن گفتگو با علی گفت: مولای من رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است. تو که مرا آزاد نکرده ای. پیغمبر به اسامه فرمود: هر کس را من آزاد کننده ام، علی آزاد کننده اوست. بعضی هم گویند: مخاطب این حدیث در روز غدیر زید بن حارثه پدر اسامه بوده است.
شیعیان این قول را به هر دو احتمال، باطل می دانند؛ زیرا اسامه بن زید آزادکرده پیغمبر نبود بلکه پدرش را رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آزاد کرده بود و او آزاد به دنیا آمد.
در مورد زید بن حارثه نیز این سخن صادق نیست چون او در جمادی الاولی سال هفتم در جنگ موته شهید شده بود و طبعاً نمی توانست در روز غدیر حضور داشته باشد.
مأمون عباسی با همین استدلال چهل تن از محدثین اهل تسنن را مجاب نمود. (۷)
ابن کثیر شامی در تاریخ دمشق (به روایت اعیان الشیعه) آورده است که اجتماع غدیرخم و حدیث غدیر در شأن علی (علیه السلام) بدان سبب بود که پس از بازگشت وی از فتح یمن چند تن از ناراضیان نسبت خشونت و عدم رعایت عدالت در تقسیم غنایم به او دادند، آن حضرت برای اثبات برائت از ساحت علی و رفع شبهه، اجتماع غدیر را ترتیب دادند و آن سخنان را در فضائل علی(علیه السلام) بیان نمودند.
علمای شیعی این قصه را نیز نامناسب و بی دلیل می دانند؛ زیرا به اتفاق موّرخین، شکایت ناراضیان از حضرت علی (علیه السلام) و پاسخ قاطع رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در مکه و در حضور حاجیان بود و حدیث غدیر مربوط به روز هجدهم ذیحجه بعد از خروج از مکه و بعد از مناسک حج است. با توجه به این که سبب خاصی پیش نیامد که در فاصله چند روز شاکیان، تجدید شکایت کنند و لازم باشد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنان کنگره عظیمی را برای پاسخ گویی ترتیب دهند.
پاسخ دیگر آن است؛ هیچ کس قبل از ابن کثیر دمشقی، دو واقعه (غدیر و بازگشت حضرت علی (علیه السلام) از یمن به مکه) را با هم نقل نکرده است؛ تنها او است که در کتاب خود، وقتی حوادث سال ۴۰ هجری و شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را می نویسد، این دو واقعه را در کنار یکدیگر نقل می کند.
📚 منابع:
۱) الغدیر ۲۹۴/۱٫
۲) فضائل الخمسه، ۳۴۹.
۳) الغدیر، ۳۲۰/۱٫
۴) المستدرک علی الصحیحین، ۱۱۰/۳؛ فیض القدیر، ۲۱۸/۶؛ حلیه الاولیاء، ۶و۲۳ /۴؛ مسند، ابن حنبل، ۳۵۸/۵؛ کنز العمال، ۱۵۲/۶ ؛ ذخائر العقبی، ۱، ۸۶؛ مجمع الزوائد، ۱۱۹/۹٫
۵) فضائل الخمسه، ۳۹۱/۱ به بعد؛ الغدیر، ۳۴۴/۱ به بعد.
۶) الغدیر، ۱۸۷/۱٫
۷) اعیان الشیعه، ۳۶۳/۱٫
✍شبهه۱۹:
چرا حضرت علی(علیه السلام) در نهج البلاغه به واقعهی تاریخی غدیر خم اشاره و استناد و استدلال ننموده است؟
📝 پاسخ:
۱: ابتدا باید بدانیم که کتاب شریف «نهج البلاغه» را حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ننگاشتهاند، که دیگران سؤال یا انتقاد یا استناد کنند که چرا در فلان خصوص چیزی ننوشتهاند؟
بلکه نهج البلاغه بخشی از خطبهها، نامهها و نیز کلمات قصار حضرت امام علی علیهالسلام میباشد که توسط مرحوم سید رضی (ره) جمعآوری شده است و بیشتر به سیاق ادبی و حکمت و اخلاق در بیانات آن حضرت توجه دارد و به همین دلیل نیز کلمه «بلاغ» را برای نام مجموعهی خود انتخاب کرده است. پس باید بدانیم که از آن امام همام(علیهالسلام) سخنان و احادیث بسیار و مستندی وجود دارد که در نهج البلاغه نیامده است.
سید رضی (ره) که بنا به درخواست سایر علما به جمعآوری در قالب نهج البلاغه پرداخت، خود میگوید:
«… و منظورم این بود که علاوه بر فضایل بیشمار دیگر، بزرگی قدر و شخصیت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) از نظر شگفتیهای بلاغت و نمونههای ارزنده فصاحت را روشن سازم لذا تصمیم گرفتم از میان خطبهها، نامهها و سخنان حکمت آمیز، در ابتدا خطبه های «زیبا» و سپس نامههای «جالب» و بعد از آن کلمات حکمت آمیز حضرت را برگزینم؛ … هرگز ادعا نمیکنم که من به همه جوانب سخنان حضرت علی(علیه السلام) احاطه پیدا کردهام به طوری که هیچ کدام از سخنان او از دستم نرفته باشد؛ بلکه بعید نمیدانم که آن چه نیافتهام بیش از آن باشد که یافتهام و آن چه در اختیارم قرار گرفته کمتر است از آن چه به دستم نیامده است.»(۱)
۲: اما در خصوص واقعه غدیر و ذکر آن یا تصریح به امامت و ولایت … و نیز سؤال مطروحه، لازم است به نکات ذیل توجه شود:
– مگر در وقوع واقعهی عظیم غدیر خم، در میان مسلمانان اهل تشیع و اهل تسنن اختلافی هست که محل بحث باشد؟ برخی از بزرگان و اکابر سنت، نه تنها به واقعهی غدیر و احادیث آن استناد نمودهاند، بلکه کتابهای مستقلی در این باب تقریر نمودهاند. خوب است که محققین بیغرض به آثار و مستندات امثال: ابو جعفر محمّد بن جریر طبری، ابن عقده، شمس الدین محمّد بن احمد ذهبی و شمس الدین محمّد بن محمّد جزری دمشقی و هم چنین مستندات در کتب روایی اهل تسنن مراجعه کنند.
– دانشمندان بزرگ شیعه و سنی تصریح نمودهاند که پس از پایان یافتن آن چالشها و اتفاقات ناخوشایند و غمانگیز در واقعه بیعت مسجد و بیعت، ابوبکر جهت دلجویی نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) میآید و ایشان از حق خود با دلایل فراوانی دفاع میکنند که یکی از آن ادله، استناد به غدیر خم بوده است. این روایت تاریخی در کتب اهل تشیع چون:
📚شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۵۴۹_۵۵۱
– طبرسی،الاحتجاج، ج۱، ص ۳۰۷.و نیز اهل تسنن چون «طبری در تاریخ طبری، ج۲، ص۲۳۶» درج شده است.
۳: امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد غدیر خم بیانات بسیاری دارند، از جمله نامه معروف او به معاویه و احتجاج به غدیر خم است و هم چنین در بیان دیگری فرمودند:
«خداوند در روز غدیر آنچه درباره ی منتخب خود اراده کرد بر پیامبرش فرو فرستاد. به او فرمان داد تا ولایت و وصایت را ابلاغ کند، مجال را از کافران و منافقان بگیرد و نگران گزند دشمنان نباشد. روز غدیر، قدر و منزلت بسیار دارد، در این روز گشایش های الهی فرا رسیده و حجتش بر همه تمام شده است. این روز روز روشنگری و اظهار عقیده از جایگاه بلند و روشن است، این روز، روز تکامل دین و روز وفای به عهد است.
غدیر روز رسول الله (صلوات الله علیه وآله) و مشهود من (علی ابن ابیطالب) است. روز ذلت و خواری شیطان، روز استدلال و برهان است. روز جدا شدن صفوف کسانی است که آن را (جانشینی و امامت و ولایت را) تکذیب میکردند. امروز بزرگترین روزی است که عدهای از شما از آن اعراض کردید. روز هدایت و امتحان بندگان خداست. روز آشکار شدن کینه های نهفته در دل ها و سینه ها، روز عرضه نصوص (سخنان بدون ابهام پیامبر) بر افراد مومن و دلباخته است. غدیر روز شیث پیغمبر است، روز ادریس و یوشع و شمعون و … .»(۲)
۴: حضرت فاطمه الزهراء(علیهاالسلام)، پس از آن خطبهی قراء در مسجد که معرفی تمام اسلام و نیز ولایت و حقانیت خود بود، از مسجد خارج شد که رافع بن رفاعه پیش آمد و برای عذر و بهانه عرضه داشت:
«اى سرور زنان! اگر على(علیهالسلام) قبل از این که مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن می گفت و روشنگرى می نمود، ما از او روی گردان نمیشدیم، و با فرد دیگرى بیعت نمیکردیم!»
🔸 حضرت نیز در پاسخ به این بهانه و عذر غیر موجه فرمود:
«مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیر خم براى هیچ کس عذر و بهانهاى قرار نداده است.»(۳)
۵: امام باقر (علیه السلام) میفرمایند: حضرت علی (علیه السلام) هفت روز پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پس از این که از جمع قرآن فارغ شد به میان مردم رفت و خطبه خواند و پس از مدح خدا و رسول خدا و بیان طریق نجات به مقام و منزلت خود و جانشینی خود با استناد به واقعه غدیر تأکید فرمودند.(۴)
📚 منابع:
۱) مقدمه نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص ۲۷پس نهج البلاغه تمامی بیانات آن حضرت نمیباشد.
۲) سیدبن طاووس،اقبال الاعمال، ص۴۶۱_۴۶۴.
۳) طبری، دلائل الامامه، صص ۳۷ و ۳۸؛ شیخ صدوق،الخصال، ج۱، ص۱۷۳.
۴) شیخ کلینی، الکافی، ج ۸.
✍شبهه۲۰:
تعبیر جمع در آیه ی مباهله با احادیث و روایات موجود در منابع فریقین مطابقت ندارد؛ در آنها مصادیق این آیه افراد معیّن ـ نه جمع ـ معرفی می شوند.
طبق احادیث و روایات موجود در منابع فریقین، منظور از «ابناءنا» ـ پسران ما ـ امام حسن و حسین(علیهم السلام)، منظور از «نسائنا» ـ زنان خویش ـ فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و منظور از «انفسنا» ـ نفوس خود ـ پیامبر اسلام(علیه السلام) و امام علی(علیه السلام) است.(۱)
از طرف دیگر طبق بیان محمدرشیدرضا، در زبان عربی کلمه «نسائنا» ـ زنان ما ـ بر دختر شخص و نیز «انفسنا» ـ نفوس ما ـ بر یک نفر (امام علی) اطلاق نمی شود.(۲)
📝 پاسخ:
🔸۱. پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلی الله علیه وآله) مبیّن و مفسر آیات نورانی قرآن کریم است. خداوند متعال در همین خصوص می فرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛(۳)یعنی: ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه را به سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشن سازی و شاید اندیشه کنند.» بنابراین بر امت اسلامی فرض است که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را مفسر و مبیّن حقیقی قرآن کریم بدانند و بیانات آن حضرت را در این باره بدون چون و چرا بپذیرند.
🔸۲. بر اساس روایات و احادیث صحیح و مورد قبول مذهب اهل بیت(علیهم السلام) و اهل تسنن، پس از نزول آیه مباهله، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) جهت انجام مباهله با هیأت مسیحی نجران، علی بن ابی طالب(علیه السلام)، فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، حسن و حسین(علیهم السلام) را همراه خود آورده و آنها را اهل بیت خود معرفی نموده است.(۴)
🔹 به همراه آوردن این اشخاص در واقع نوعی تفسیر و تبیین کلمات به کار رفته در آیه ی مباهله(ابنائنا، نسائنا، و انفسنا) است و اگر کسی در این خصوص اعتراضی داشته باشد، در واقع به شخص پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) اعتراض می کند.
🔹 امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) برای مباهله، دلیل روشنی بر افضلیت و برتری آن دو پس از پیامبر اسلامم(صلی الله علیه وآله) و امام علی بن ابی طالب(علیه السلام) در میان امت اسلامی و نیز دلیلی بر برتری و افضلیت آنها بر اصحاب دیگر پیامبر اسلامم(صلی الله علیه وآله) ـ البته بعد از پدرشان امام علی(علیه السلام) ـ به حساب می آید و کم بودن سن آنها در این باره هیچ مشکلی ایجاد نمی کند.
🔸۳. قرآن کریم مملو از چنین مواردی است که در آنها به جای یک فرد، ضمیر یا صیغه ی جمع به کار رفته است که در اینجا به دو مورد آن اشاره می کنیم:
◀️ الف) سوره ی آل عمران، آیه ۱۷۳ «الذین قال لهم الناس قدجمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل؛ یعنی: اینها (مومنان واقعی) کسانی بودند که (بعضی از) مردم به آنان گفتند: مردم لشکر دشمن [برای]حمله به شما اجتماع کرده اند. از آنها بترسید، اما این سخن برایمان آنها افزود و گفتند: «خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست.»
🔹 بر اساس دیدگاه عده ای از مفسران، قائل این سخن نعیم بن مسعود الاشجعی بود که وی به دستور ابوسفیان، قصد ترساندن مسلمانان از مشرکان را داشت(۵).
🔹ب) سوره ی آل عمران، آیه ی ۱۸۱«لقد سمع الله قول الذین قالوا ان الله فقیر و نحن اغنیاء…؛ یعنی: همانا خداوند سخن آنها را که گفتند: خدا فقیر است و ما بی نیازیم، شنید.» بر اساس اعتراف عده ای از مفسران فریقین، قائل این سخن بی اساس، حیّ بن احطب و یا غنحاص[از یهودیان] بوده است(۶).
🔹اگر به آیات نورانی قرآن کریم و شأن نزول آنها توجه بیشتری کنیم، روشن خواهد شد که در موارد متعددی، به جای یک فرد از ضمیر و یا صیغه ی جمع استفاده شده است که همه ی اینها نشانه ی بی اساس بودن سۆال مورد بحث است.
📚 منابع:
۱)این سۆال و پاسخ آن در تفسیر من وحی القرآن، ج۶، ص ۶۹_۷۱و تفسیر نمونه، ج۲، ص ۵۸۶_۵۸۸آمده است.
۲)ن.ک: تفسیر المنار، ج۳، ص ۳۲۲.
۳) نحل، آیه ی ۴۴.
۴)ن.ک: صحیح مسلم، ص۱۰۴۲، ح ۳۲؛ سنن التزمذی، ج۵، ص۲۲۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص۱۵۰، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، ج۳، ص۲۳_۲۳۳؛ اسباب النزول، ص۹۰_۹۱؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۳، ص۳۰۰، جزء ۳، الامالی، شیخ طوسی، ص ۳۰۷، ح۶۱۶؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۷۷، احادیث ۵۴،۵۸.۵۹؛ تفسیر الفرات الکوفی، ص۸۵_۹۰، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۹_۵۰ احادیث۹،۱۲،۱۳،۱۴…
۵)ن.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۸۸۹؛ تفسیر البیضاوی، ج۱، ص ۱۹۰؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۴۴۸(ابن کثیر در تفسیر خود، قائل این سخن را شیطان معرفی کرده است)؛ تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۳۸.
۶)ن.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص۸۹۸؛ تفسیر البیضاوی، ج۱، ص۱۹۳؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص ۴۴۳.
✍شبهه۲۱:
امام حسن و حسین(علیهم السلام) هنگام نزول آیه ی مباهله، غیربالغ و غیرمستحق برای ثواب بوده اند و اگر آن دو غیرمستحق برای ثواب باشند، افضل الصحابه(برترین اصحاب) به حساب نمی آیند.(۱)
📝 پاسخ:
🔸۱) با اینکه امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) هنگام نزول آیه مباهله سن کمتری داشتند، نباید فراموش کرد که انتخاب آن دو برای مباهله بر اساس روایات متعدد و صحیح فریقین توسط پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) انجام گرفته است و اگر اشخاص دیگری برتر و افضل از آنها وجود داشتند، حتماً پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به جای آن دو، همان افراد را با خود به مباهله می آوردند.
🔸بنابراین، صرف آوردن این دو برای مباهله، به طور روشن بر برتری و افضل بودن آنها دلالت دارد و کم بودن سن آنها در این باره مشکلی ایجاد نمی کند. البته برتری آنها پس از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.
🔸۲). نباید فراموش کرد که برتری و افضلیت، همواره با رسیدن فرد به مرتبه بلوغ و ازدیاد سن نیست و گاه اشخاص مقدسی در سن بسیار کم به مقامات بزرگ الهی رسیده اند که با مراجعه به آیات نورانی قرآن کریم، دو مورد از آنها را ذکر می کنیم:
🔹الف) حضرت یحیی(علیه السلام):
«یا یحیی خذ الکتاب بقوه و ءاتیناه الحکم صبیاً؛ یعنی: [ما پس از تولد یحیی به او گفتیم]: ای یحیی! کتاب [الهی] را با قوّت بگیر (و به آن عمل کن) و ما (حکمت و پیامبری را) در سن کودکی به وی دادیم.» (۲)
بر اساس بیان نصربن محمد سمرقندی(متوفای ۳۷۵ق) و مفسر معروف، فخر رازی(۵۴۴_۶۰۴ق)، منظور از «حکم» در این آیه ی شریفه، پیامبری، اندیشه همچنین مرحوم شیخ طبرسی(متوفای ۵۴۸ق) در ذیل همین آیه، از عبدالله بن عباس روایتی نقل می کند که بر اساس آن، حضرت یحیی(علیه السلام) در سه سالگی به مقام پیامبری رسیده است.(۳)
🔹ب)حضرت عیسی مسیح(علیه السلام):
«قال انی عبدالله ءاتانی الکتاب و جعلنی نبیاً؛[عیسی مسیح در گهواره به سخن آمد و چنین] گفت: همانا من بنده خدا هستم و خداوند به من کتاب [انجیل] داده و مرا پیامبر قرار داده است.»(۴)
🔹بر اساس روایات و احادیث صحیح و مورد قبول مذهب اهل بیت(علیهم السلام) و اهل تسنن، پس از نزول آیه مباهله، پیامبر اسلام(علیه السلام) جهت انجام مباهله با هیأت مسیحی نجران، علی بن ابی طالب(علیه السلام)، فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، حسن و حسین(علیهم السلام) را همراه خود آورده و آنها را اهل بیت خود معرفی نموده است.
به همراه آوردن این اشخاص در واقع نوعی تفسیر و تبیین کلمات به کار رفته در این آیه ی مباهله(ابنائنا، نسائنا، و انفسنا) است و اگر کسی در این خصوص اعتراضی داشته باشد، در واقع به شخص پیامبر اکرم(علیه السلام) اعتراض می کند.
شیخ کلینی(متوفای۳۲۹ق) در کتاب الکافی از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند که آن حضرت(علیه السلام) فرمود: «کان یومئذ نبیاً حجه الله غیر مرسل…؛ حضرت عیسی(علیه السلام) در آن هنگام یک پیامبر الهی غیر مرسل(و) حجت الهی بود.» آن حضرت(علیه السلام) در ادامه می فرماید: «فلما بلغ عیسی(علیه السلام) سبع سنین تکلم بالنبوه و الرساله حین اوحی الله تعالی الیه…؛ وقتی حضرت عیسی(علیه السلام) به هفت سالگی رسید، بر اساس وحی الهی نازل شده بر او، از نبوت و رسالت خود خبر داد… .»(۵)
🔹همان گونه که از آیات و روایات مذکور به دست می آید، رسیدن به یک مقام و فضیلت الهی و به ویژه مقام نبوت و رسالت، حتماً مبتنی بر رسیدن آن شخص به حد تکلیف و بلوغ نیست. بنابراین برتری و افضلیت امام حسن(علیه السلام) در سن کودکی، امری عادی به حساب می آید.
🔸آنچه در این مورد ضرورت دارد، معرفت، عقل و طاعت الهی و اقرار به رسالت و نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) است که این ویژگیها نیز بدون شک در امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) وجود داشته است.
🔹بنابراین آمدن امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) برای مباهله، دلیل روشنی بر افضلیت و برتری آن دو پس از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و امام علی بن ابی طالب(علیه السلام) در میان امت اسلامی و نیز دلیلی بر برتری و افضلیت آنها بر اصحاب دیگر پیامبر اسلام(علیه السلام) ـ البته بعد از پدرشان امام علی(علیه السلام) ـ به حساب می آید و کم بودن سن آنها در این باره هیچ مشکلی ایجاد نمی کند.
📚 منابع:
۱)گفتنی است که این سۆال و جواب آن در کتاب التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۸۵_۴۸۶ آمده است.
۲) مریم، آیه ۱۲.
۳) ن.ک: تفسیر السمرقندی، ج۲، ص۲۳۰؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۲۱، ص۱۹۲.
۴) مریم، آیه ۳۰.
۵)مجمع البیان، ج۶، ص۷۸۱.
✍شبهه۲۲:
شیعه ادعا دارد که در جریان واقعه ی غدیر، رسول خدا (صلی الله علیه وآله)امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(علیهما السلام) را به عنوان سرپرست مسلمین بعد از خود معرفی کرده، اما سوال اینجاست که اگر واقعا کلام رسول خدا چنین معنای مهمی را در بر داشته، چطور امکان دارد که بعد از فقدان رسول خدا، چنین امر مهمی فراموش شود و یا حتی با آن مخالفت شود؟
لذا باید نتیجه گرفت که حدیث غدیر به معنایی که شیعه ادعای آن را دارد، نیست و مولا به معنای دوست است نه سرپرست!
📝 نه تنها وقوع این حادثه بعید به نظر نمیرسد، بلکه حتی واقعه ای بدتر و عظیم تر از آنچه بیان شد، حادث شده که خداوند تبارک و تعالی از آن به پیامبر خویش خبر داده است.
🔷خداوند در سوره ی اعراف آیه ی ۱۴۲ فرموده:
(وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِینَ لَیْلَهً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ۚ وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ)،
🔷قرار بر این بود که حضرت موسی برای دریافت تورات ۳۰روز به کوه طور رود، لذا حضرت هارون را جانشین خود قرار داد، و همه نیز از این جریان مطلع بودند، اما بعد از سی روز خداوند به موسی خبر داد که تا چهلمین روز به این وعده وفا خواهد شد، لذا روز سی و یکم بنی اسرائیل متوجه غیبت موسی شدند و همینجا نقطه ی آغاز فتنه ای بزرگ در میان آنها بود و سامری توانست ظرف مدت ۱۰ روز بنی اسرائیل را گوساله پرست کند.
🔷مقایسه ی وقایع بعد از رسول خدا و وقایع بعد از غیبت حضرت موسی از امکان وقوع فتنه ای بزرگ در میان امت خبر میدهد:
۱- غیبت حضرت موسی ۱۰روز به طول انجامید اما شهادت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) روز بعد از واقعه ی غدیر رخ داد.
۲- مردم بعد از حضرت موسی(علیه السلام)از خداپرستی به گوساله پرستی رو آوردند، اما بعد از غدیر، در گام نخست تنها جانشین رسول خدا را نفی کردند.
۳- حدود ۹ معجزه بزرگ توسط موسی برای بنی اسرائیل ارائه شد و آنها فراموش کردند(بقره،۹۲) اما مهمترین معجزه ی رسول خدا، قرآن بود.
🔷لذا حدیث غدیر به معنایی است که شیعه بیان کرده، و فراموشی این واقعه نه تنها امکان دارد بلکه به وقوع نیز پیوست و دنیاپرستی و تبعیت از شیطان باعث ارتداد امت بعد از رسول خدا شد.
✍شبهه۲۳:
برخی از علمای اهل تسنن، حدیثی از منابع شیعه نقل می کنند به این مضمون که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «یا علی! أنت رابع الخلفاء!» یعنی: علی تو چهارمین خلیفه هستی!پس چرا حرف رسول خدا را کنار شیعه گذاشته و به اشتباه على بن ابى طالب را خلیفه ی بلا فصل رسول خدا می داند؟
📝 پاسخ:
بعد از مراجعه به منابع روایی شیعه، مشخص می شود این دسته از علما متن کامل حدیث را برای مخاطبان بیان نمی کنند.
👈متن روایت از این قرار است:
شیخ صدوق (رحمه الله علیه) در کتاب شریف عیون أخبارالرضا (علیه السلام)، به إسناد خود از امام رضا(علیه السلام) از پدران معصوم خود (علیهم السلام) از امیرالمؤمنین على ابن ابی طالب (علیهما السلام )چنین نقل میکند:
🔸بیْنَمَا أَنَا أَمْشِی مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی بَعْضِ طُرُقَاتِ الْمَدِینَهِ إِذْ لَقِیَنَا شَیْخٌ طَوِیلٌ کَثُّ اللِّحْیَهِ بَعِیدُ مَا بَیْنَ الْمَنْکِبَیْنِ فَسَلَّمَ عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ رَحَّبَ بِهِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَابِعَ الْخُلَفَاءِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَ لَیْسَ کَذَلِکَ هُوَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَلَى ثُمَّ مَضَى.
فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذَا الَّذِی قَالَ لِی هَذَا الشَّیْخُ وَ تَصْدِیقُکَ لَهُ؟ قَالَ أَنْتَ کَذَلِکَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ.
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فِی کِتَابِهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً وَ الْخَلِیفَهُ الْمَجْعُولُ فِیهَا آدَمُ علیه السلام
وَ قَالَ یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ فَهُوَ الثَّانِی
وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ حِکَایَهً عَنْ مُوسَى حِینَ قَالَ لِهَارُونَ علیهما السلام اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ فَهُوَ هَارُونُ إِذَا اسْتَخْلَفَهُ مُوسَى علیه السلام فِی قَوْمِهِ فَهُوَ الثَّالِثُ
وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ فَکُنْتَ أَنْتَ الْمُبَلِّغَ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ أَنْتَ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ قَاضِی دَیْنِی وَ الْمُؤَدِّی عَنِّی
وَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی فَأَنْتَ رَابِعُ الْخُلَفَاءِ کَمَا سَلَّمَ عَلَیْکَ الشَّیْخُ.
أَ وَ لَا تَدْرِی مَنْ هُوَ؟ قُلْتُ لَا قَالَ ذَاکَ أَخُوکَ الْخَضِرُ علیه السلام فَاعْلَمْ.
🔸امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: روزی من و رسول خدا در بعضی از کوچه های مدینه راه می رفتیم، ناگاه پیرمردی بلند قد که ریش انبوه داشت و چهار شانه بود، به ما برخورد کرد و بر رسول خدا سلام کرد و بعد رو به من کرد و گفت:سلام بر تو ای چهارمین خلیفه و رحمه الله و برکاته، و بعد به رسول خدا عرض کرد آیا چنین نیست یا رسول الله؟ ایشان فرمود: بله، چنین است، و آن مرد از ما گذشت،
من عرض کردم: یا رسول الله این چه مطلبی بود که شیخ به من گفت و تأیید شما چه معنایی داشت؟
رسول خدا فرمود: الحمدلله تو متصف به این صفت هستی!
۱٫چرا که خداوند در قرآن فرموده من در زمین خلیفه قرار می دهم، و آن خلیفه ای که روی زمین قرار داد، آدم (علیه السلام) بود،
۲٫ و حق تعالی در قرآن فرموده: ای داوود! ما تو را روی زمین خلیفه قرار داده ایم، پس بین مردم به عدالت حکم کن، پس داود (علیه السلام) دومین خلیفه باشد،
۳٫ وخداوند در قرآن حکایت موسی (علیه السلام) را نقل می کند که به هارون(علیه السلام) فرمود: در قوم من خلیفه باش و اصلاح امور کن، پس هارون(علیه السلام) سومین خلیفه است که موسی او را برای خود جانشین قرار داد،
۴٫ وخداوند می فرماید: اعلامی از سوی خدا و رسولش به سوی مردم در روز حج بزرگ عید قربان است، و تو یا علی تبلیغ کننده از جانب خدا و رسول او هستی!
و تو وصی و وزیر و قضا کننده ی دین و ادا کننده ی امانت از جانب من هستی!
🔸نسبت تو به من مثل نسبت هارون به موسی است مگر اینکه دیگر پیامبری بعد از من نیست، پس تو چهارمین خلیفه هستی همانطور که پیرمرد بر تو سلام کرد،
آیا میدانی او چه کسی بود؟ عرض کردم:خیر، فرمود او برادر تو خضر بود پس بدان.
📚 منابع:
۱)عیون أخبارالرضا(علیه السلام)، ج۲، ص۱۰
۲) بحارالأنوار، ج۳۶، ص۴۱۷.
✍شبهه۲۴:
چرا نام امامان شیعه، در قرآن نیامده است؟
📝 پاسخ:
۱٫در قرآن کریم اشارات زیادی به جانشینان به حقّ پیامبر(صلی الله علیه وآله) شده است ولی به صراحت نام آنها برده نشده و علّتش هم پر واضح است چون آن چنان دشمنان قسم خوردهای ائمه(علیهم السلام) داشتند که حتی یک نفر از آنها به مرگ طبیعی از دنیا نرفت و همه ی آنها با وضع مصیبت باری به شهادت رسیدند. برای چنین دشمنانی هیچ دشوار نبود که نام امامان را هم از قرآن حذف کنند و چون خداوند خودش فرموده ما قرآن را فرستادیم و ما خود آن را حفظ خواهیم کرد، بهترین راه حفظ قرآن از تحریف را اینطور قرار داده که نام اهلبیت و امامان(علیهم السلام) را با اشاره برای صاحبان عقل و بصیرت بیان کند.
۲٫قرآن کریم در سوره ی حشر میفرماید: «وَما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ هر چه را رسول خدا برای شما آورد بگیرید و هر چه را از آن نهی کرد ترک کنید» همه ی مسلمانان نقل کردهاند که پیامبر اکرم روز غدیرخم علی بن ابیطالب را به عنوان جانشین خود برای مردم آورد.
آیاتی که در شان امیرالمومنین و ولایت او بیان فرموده، آن هم نه به صورت مبهم بلکه بصورت بسیار روشن بقدری زیاد است که مفسران اهل تسنن بیش از ۷۰۰ آیه را در شان و ولایت امیرالمومنین علی(علیه السلام) می دانند؛ برای اثبات سخن می توانید به کتاب (شواهد التنزیل) که از بزرگان اهل تسنن است مراجعه کنید و با چشم خودتان این اعتراف و اقرار را مشاهده فرمایید.
۳٫چه آیه ای صریحتر و روشنتر از آیه ی شریفه ۵۵ سوره مائده می خواهید که به اتفاق همه ی مفسران تنها در شان امیرالمومنین و ولایت آن حضرت نازل شده است که می فرماید: « انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا …» آیا کیست به جز علی(علیه السلام) آن کس که در حال رکوع انگشتر تصدق دهد؟
۴٫مگر نام خلفای شما یا چگونگی انتخاب آنها به عنوان جانشین پیامبر(صلی الله علیه وآله) در قرآن آمده است که چنین انتظاری از شیعه دارید؟
✍شبهه۲۴:
شیعه می گوید: پس از آن که نعمان جریان غدیر را انکار کرد سنگی از آسمان فرو آمد و او مُرد در حالی که خداوند می گوید تا زمانی که پیامبر در میان امت باشد خداوند آنان را عذاب نمی کند (انفال،۳۳)!
📝 پاسخ:
۱٫ آنچه درباره ی نزول سنگ از آسمان و عذاب الهی و نزول آیات ابتدایی سوره معارج توسط دانشوران شیعه گفته شده است، در روایات و تفاسیر علمای اهل تسنن هم آمده است.
۲٫جریان مذکور با آیه ی شریفه که می فرماید:
«خداوند آنها را عذاب نمی کند در حالی که تو در میان آنها هستی» (انفال،۳۳) هیچ گونه منافاتی ندارد؛ زیرا این آیه نفی عذاب استیصالی و عمومی و دسته جمعی از تمام امت را می کند، تا زمانی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در میان آنها باشد، ولی عذابهای خصوصی و شخصی بارها بر افراد نازل شده است؛ چنان که تاریخ اسلام گواه است که افراد متعددی مانند ابوزمعه و مالک بن طلاله و حکم بن ابی العاص و غیر آنها به خاطر نفرین پیامبر(صلی الله علیه وآله)یا بدون آن گرفتار عذاب شدند.(۱)
🔸بخاری و مسلم روایت می کنند:
«چون قریش با پیامبر گرامی مخالفت و دشمنی کرد، پیامبر آنان را نفرین کرد تا به مانند زمان یوسف هفت سال گرفتار قحطی و خشکسالی شوند و این نفرین پیامبر مستجاب شد تا جایی که قریش مجبور به خوردن گوشت مردار و لاشه حیوانات شدند…»(۲)
🔸ابن اثیر نقل می کند:
«ابو زمعه و یاران او از روی تمسخر به پیامبر چشمک می زدند و استهزاء می نمودند، پیامبر درباره ی او نفرین کرد که کور شد و در مرگ فرزند سوگوار شد»(۳)
🔸ابن عبدالبر نقل می کند:
«پیامبر هنگامی که راه می رفت بدنش به طرف جلو متمایل می شد، حکم بن ابی العاص کیفیت راه رفتن آن حضرت را تقلید می کرد، پیامبر روزی ملتفت به او شد و گفت چنین باش، حکم بن ابی العاص از آن روز دچار ارتعاش و اختلال شد»(۴)
🔸علامه ی امینی در الغدیر ، موارد متعدد دیگری را نقل می کند که افراد در زمان پیامبر گرامی با نفرین آن حضرت گرفتار عذاب شدند:(۵)
🔹 بنابراین آیه ی مذکور تنها نفی عذاب عمومی و استیصالی را می کند و با جریان نزول سنگ از آسمان بر سر منکر ولایت علی (علیه السلام) که عذاب شخصی بوده است منافاتی ندارد.
📚 منابع:
۱)نک: تفسیر نمونه،ج۲۵،ص۱۲.
۲) صحیح مسلم، ج۲، ص۴۶۸.
صحیح بخاری، ج۲، ص۱۲۵.
مفاتیح الغیب، ج۷،ص۴۶۷.
النهایه، ج۳، ص۱۲۴.
الخصائص الکبری ج۱،ص۲۵۷.
۳) الکامل، ج۲،ص۲۷.
۴) النهایه، ج۱،ص۳۴۵.
الاصابه ج۱،ص۳۴۵.
الخصائص الکبری ج۲، ص۷۹.
۵)ترجمه الغدیر،ج۲،ص۱۶۳.
✍شبهه۲۵:
(شبهات آیه ی تبلیغ)
✍️شیعه معتقد است: آیه ی «یَاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» در مورد ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در نازل شده و طبق آن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مامور به ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) شده بود. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ابلاغ این پیام الهی به این جهت که مردم به او تهمت زده و نسبت دروغ دهند و بگویند، پسر عموی خود را معرفی نموده، خوفناک بوده است، نسبت خوف به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ابلاغ وحی الهی، اهانت به ایشان است.
📝 پاسخ:
قبل از ورود به بخش پاسخ، توجه به نکته ی زیر، الزامی است:
خوف و خشیت، همانند بسیاری از خصلتهای انسانی همچون تواضع و صبر و نگرانی و… از اموری است که دو بُعد و دو جهت متضاد دارند، یعنی یک جهت آن ممدوح و جهت دیگر آن مذموم میباشد.
به عبارت دیگر این امور، صرفاً خوب و یا صرفاً زشت نیستند بلکه در مواردی خوب و در مواردی ناپسند میباشند، مثلاً صبر و تحمل در مقابل انگیزههای معصیتزا درونی و بیرونی، بسیار نیکو ولی در مقابل ظلم به دیگران با امکان دفاع از مظلوم، بسیار ناپسند میباشد، خوف و ترس نیز از همینگونه است اگر منشا آن زبونی و خواری نفس باشد که در اصطلاح به آن «جُبن» میگویند، خصلتی ناپسند بوده و از ساحت انبیاء الهی و به خصوص رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دور است زیرا در بحران غزوات آنگاه که کار نبرد درهم میپیچید، آنکه پناه همگان و حتی پناه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بود، پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، اما اگر منشا خوف دلسوزی (مثل ترس مادر از آینده فرزندش) و یا امری عقلایی (مثل تجهیز سپاه در مقابل دشمن) باشد، بسیار نیکو و پسندیده خواهد بود.
📝 پاسخ نقضی به اهلتسنن نسبت به شبهه ی ترس پیامبر(صلی الله علیه وآله)
🔸چقدر پسندیده است، وقتی کسی اشکالی را نثار دیگری میکند، ابتدا خود را وارسی کند تا همان اشکال در خودش پیدا نشود.
🔸اگر شیعه با توجه به روایات معصومان (علیهمالسلام)، اکمال دین را مرهون ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) دانسته و قائل به خوف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تفرقه داخلی شده است، دقیقا منابع اهل تسنن، نیز حاوی روایاتی به مضامین ذیل میباشند:
🔹الف) آیه ی «یَاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» در مورد ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نازل شده و طبق آن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مامور به ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) شده است.
🔹ب) پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ابلاغ این پیام الهی به این جهت که مردم به او تهمت زده و نسبت دروغ دهند و بگویند، پسر عموی خود را معرفی نموده، خوفناک بوده است.
🔸حاکم حسکانی حنفی که از علمای سرشناس اهل تسنن در قرن پنجم میباشد، اکثر این روایات را در کتاب معروف خود، شواهد التنزیل، جمعآوری و نقل نموده است.
🔹 جایگاه حاکم حسکانی
💢او در میان جامعه اهل تسنن از جایگاه ممتازی برخوردار است از جمله ذهبی رجالی سرشناس اهل سنت، او را چنین معرفی مینماید:
الامام المحدث البارع القاضی ابو القاسم عبیدالله بن عبدالله ابن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن حسکان القرشی العامری النیسابوری الحنفی الحاکم…
یعنی: او امام، محدث، دانشمند، قاضی ابو القاسم عبیدالله بن عبدالله ابن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن حسکان قرشی عامری نیسابوری حنفی و حاکم است…
📚 محمد بن احمد بن عثمان بن قایماز الذهبی ابو عبدالله (۷۴۸ق)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۲۶۸، الطبعه التاسعه، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی.دار النشر:مؤسسه الرساله، بیروت: ۱۴۱۳ق.
💢 تعبیر امام در مورد او به خوبی از جایگاه ممتاز حاکم حسکانی خبر میدهد.
همچنین ذهبی در کتاب تذکره الحفاظ و سیوطی در کتاب طبقات الحفاظ درباره او چنین مینویسند:
الحسکانی القاضی المحدث ابو القاسم عبید الله بن عبدالله بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن حسکان القرشی العامری النیسابوری الحنفی الحاکم ویعرف بابن الحذاء الحافظ شیخ متقن ذو عنایه تامه بعلم الحدیث…
یعنی: او حسکانی، قاضی و محدث، ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن حسکان قرشی عامری نیسابوری حنفی حاکم و معروف به ابن حذاء است، که حافظ و شیخی متقن و دارای عنایتی تمام به علم حدیث بوده است…
📚 ابو عبدالله شمس الدین محمد الذهبی( ۷۴۸ق)، تذکره الحفاظ، ج۳ ص۲۵۸.
📚 عبد الرحمن بن ابی بکر السیوطی(۹۱۱ق)،
طبقات الحفاظ، ج۱، ص۴۴۲، الطبعهالاولی، دار النشر:دار الکتب العلمیه، بیروت: ۱۴۰۳ق.
💢شاگرد مبرز او، عبدالغافر بن اسماعیل در کتاب السیاق خود، در مورد استادش چنین میگوید:
ابو القاسم الحسکانی الحذاء:
عبیدالله بن عبدالله بن احمد بن احمد بن محمد بن حسکان ابو القاسم الحذاء الحافظ المتقن من اصحاب ابی حنیفه فاضل مسن من بیت العلم والوعظ والحدیث…
یعنی:
ابوالقاسم حسکانی حذاء:
او عبیدالله بن عبدالله بن احمد بن احمد بن محمد بن حسکان، ابوالقاسم حذاء است که حافظ و از پیروان متقن ابوحنیفه و فاضلی مسن از خانواده علم و موعظه و حدیث بوده است…
📚 تقی الدین ابو اسحاق ابراهیم بن محمد الصیرفینی(۶۴۱ق)المنتخب من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور، ج۱، ص۳۲۴، تحقیق:خالد حیدر، دار النشر:دار الفکر للطباعه والنشر التوزیع، بیروت :۱۴۱۴ق.
🔹پس از نگاهی کوتاه به جایگاه حاکم حسکانی در میان اهل تسنن، اکنون به بررسی روایات او در این باب می پردازیم:
روایات او از نظر محتوایی به دو بخش، تقسیم پذیرند که عبارتند از:
❇️ نزول آیه ی ابلاغ در مورد ابلاغ ولایت علی(علیه السلام)
🔸در این بخش احادیثی مدنظر قرار دارند، که به صراحت دلالت دارند که آیه «یَاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» در مورد امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) نازل شده است و اینکه پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با نزول این آیه در غدیر خم، مامور به ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) گردید.
🔸حاکم حسکانی پنج روایات با این مضامین، از پنج تن از صحابه پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل نموده است که عباتند از:
۱) روایت ابوسعید خدری
💢اخبرنا ابو عبدالله الدینوری قراءه حدثنا احمد بن محمد بن اسحاق السنی قال: اخبرنی عبد الرحمان بن حمدان، قال: حدثنا محمد بن عثمان العبسی قال: حدثنا ابراهیم بن محمد بن میمون، قال: حدثنا علی بن عابس، عن الاعمش عن ابی الجحاف (داود بن ابی عوف) عن عطیه: عن ابی سعید الخدری قال: نزلت هذه الآیه فی علی بن ابی طالب: «یَاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ».
… ابوسعید خُدری (صحابی رسول خدا) گفت: در شان علی بن ابیطالب این آیه «ای پیامبر آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده، ابلاغ کن» نازل شد.
📚الحاکم الحسکانی، عبید الله بن عبدالله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۰، تحقیق:الشیخ محمد باقر المحمودی، الطبعه الاولی،مؤسسه الطبع والنشر التابعه لوزاره الثقافه والارشاد الاسلامی- مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه،۱۴۱۱ق.
۲) روایت ابنعباس
🔸و به حدثنی الحبری قال: حدثنا حسن بن حسین، قال: حدثنا حبان، عن الکلبی عن ابی صالح: عن ابن عباس فی قوله: «اِنَّمَا وَلِیُّکُمْ اللهُ وَ رَسُولُهُ المائده/۵۵» نزلت فی علیّ خاصه وقوله: «وَمَنْ یَتَوَلَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا المائده/۵۶» فی علیّ و قوله: «بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» نزلت فی علیّ، امر رسول الله ان یبلغ فیه فاخذ بید علی وقال: «من کنت مولاه فعلی مولاه».
یعنی:
… و ابوصالح از ابنعباس در مورد شان نزول این آیه: «سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند» روایت نموده که فقط در شان علیّ نازل شده است و همچنین از آیه «و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند» در مورد علیّ نازل شده است و نیز آیه: «آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده، ابلاغ کنَ» در مورد علیّ نازل گشته و پیامبر را به تبلیغ آن امرنمود پس پیامبر دست علی را گرفت و فرمود: «هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست».
📚الحاکم الحسکانی، عبید الله بن عبدالله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۹، ح۲۴۰، تحقیق:الشیخ محمد باقر المحمودی، مؤسسه الطبع والنشر التابعه لوزاره الثقافه والارشاد الاسلامی- مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه،الطبعهالاولی،۱۴۱۱ق.
🔸اخبرنا السید ابو الحسن محمد بن (علی بن) الحسین الحسنی رحمه الله قراءه اخبرنا الحاکم ابو عبدالله الحافظ جمله، (قال: اخبرنا) علی بن عبد الرحمان بن عیسی الدهقان بالکوفه، قال: حدثنا الحسین بن الحکم الحبری قال: حدثنا الحسن بن الحسین العرنی قال: حدثنا حبان بن علی العنزی قال: حدثنا الکلبی عن ابی صالح: عن ابن عباس فی قوله (عزّوجلّ): «اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» الآیه نزلت فی علی، امر رسول الله (صلی الله علیه) ان یبلغ فیه، فاخذ رسول الله بید علی فقال: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه».
یعنی:
… ابو صالح از ابنعباس روایت نموده در مورد این سخن خداوند (عزّوجلّ): «ای پیامبر آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده، ابلاغ کن» که گفت: در مورد علیّ نازل شد و پیامبر را به تبلیغ آن نمود پس پیامبر دست علی را گرفت و فرمود: «هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست».
📚همان، ج۱، ص۲۵۱.
۳) روایت ابوهریره
قال: اخبرنا ابو الحسن محمد بن محمد بن علی الانصاری بطوس، قال: حدثنا قریش بن خداش بن السائب، قال:
حدثنا ابو عصمه نوح بن ابی مریم، عن اسماعیل، عن ابی معشر، عن سعید المقبری: عن ابی هریره، عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال: لما اسری بی الی السماء سمعت تحت العرش ان علیا رایه الهدی وحبیب من یؤمن بی بلغ یا محمد، قال: فلما نزل النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اسر ذلک، فانزل الله (عزّوجلّ): «یَاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» فی علی بن ابی طالب، «وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ».
🔸 یعنی؛ ابوهریره از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده که فرمود: «وقتی به آسمان سیر نمودم، در زیر عرش الهی چنین شنیدم، علی پرچم هدایت و دوستدار کسی است که به من ایمان آورد، ای محمد! این را ابلاغ کن، ابوهریره در ادامه گفت: وقتی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بازگشت، آن را مخفی ساخت لذا خداوند (عزّوجلّ) این آیه را «ای پیامبر آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده، ابلاغ کن» در مورد علی بن ابیطالب نازل نمود و اینکه «و اگر ابلاغ نکنی، رسالت او را انجام ندادهای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، گاه میدارد».
📚الحاکم الحسکانی، عبید الله بن عبدالله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۴۹، تحقیق:الشیخ محمد باقر المحمودی، مؤسسه الطبع والنشر التابعه لوزاره الثقافه والارشاد الاسلامی- مجمع احیاء الثقافه الاسلامیهالطبعه:الاولی، سنه ۱۴۱۱ق.
۴)روایت ابنابیاوفی
🔳 اخبرنا ابو بکر السکری قال: اخبرنا ابو عمرو المقری قال: اخبرنا الحسن بن سفیان، قال: حدثنی احمد بن ازهر قال: حدثنا عبد الرحمان بن عمرو بن جبله، قال: حدثنا عمر بن نعیم بن عمر بن قیس الماصر، قال: سمعت جدی قال: حدثنا عبدالله بن ابی اوفی قال: سمعت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یقول/ ۴۶/ ب/ یوم غدیر خم وتلا هذه الآیه: «یَاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» ثم رفع یدیه حتی یری بیاض ابطیه ثم قال: «الا من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» ثم قال: «اللهم اشهد».
▫️یعنی:… عبدالله بن ابیاوفی گفت که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روز غدیر خم این آیه را تلاوت نمود: «ای پیامبر آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر ابلاغ نکنی، رسالت او را انجام ندادهای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه میدارد سپس پیامبر دست علی را بلند کرد تا جایی که سپیدی زیر بغل او نمایان شد سپس فرمود: «آگاه باشید، هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست، بار پروردگارا! با هرکه او را دوست دارد، دوست و با هرکه او را دشمن دارد دشمن باش» سپس فرمود: «پروردگارا! شاهد باش».
📚الحاکم الحسکانی، عبید الله بن عبدالله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۲، تحقیق:الشیخ محمد باقر المحمودی، الطبعهالاولی، مؤسسه الطبع والنشر التابعه لوزاره الثقافه والارشاد الاسلامی- مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
۵)روایت حذیفه بن یمان
❇️ حدثنا محمد بن عیسی الدامغانی حدثنا سلمه بن الفضل، عن ابی مریم، عن یونس بن حسان، عن عطیه: عن حذیفه بن الیمان قال: کنت والله جالسا بین یدی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم، قد نزل بنا غدیر خم، وقد غص المجلس بالمهاجرین والانصار فقام رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم علی قدمیه فقال: یا ایها الناس ان الله امرنی بامر فقال: «اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» ثم نادی علی بن ابی طالب فاقامه عن یمینهثم قال: یا ایها الناس الم تعلموا انی اولی منکم بانفسکم؟ قالوا: اللهم بلی. قال: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه، وانصر من نصره واخذل من خذله. فقال حذیفه: فوالله لقد رایت معاویه قام وتمطی وخرج مغضبا واضع یمینه علی عبدالله بن قیس الاشعری ویساره علی المغیره بن شعبه ثم/ ۱۷۹/ ا/ قام یمشی متمطئا وهو یقول: لا نصدق محمدا علی مقالته ولا نقر لعلی بولایته فانزل الله تعالی: «فَلاَ صَدَّقَ وَلاَ صَلَّی• وَلَکِنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّی• ثُمَّ ذَهَبَ اِلَی اَهْلِهِ یَتَمَطَّی» فهم به رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم ان یرده فیقتله فقال له جبرئیل: «لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ» القیامه۱۶ فسکت عنه.
🔸حذیفه بن یمان گفته است: به خدا سوگند در مجلس غدیر خم من مقابل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشسته بودم و مجلس مملو از مهاجر و انصار بود، که ناگاه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برخواست و فرمود: ای مردم براستی که خداوند مرا به کاری فرمان داده است و فرموده است: «ای پیامبر آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده، ابلاغ کن» سپس پیامبر علی بن ابیطالب را صدا زد و در سمت راست خود قرار داد سپس فرمود: ای مردم آیا نمیدانید که من از شما به خودتان سزاوارترم؟ گفتند: آری فرمود: «هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست، بارپروردگارا! با هرکه او را دوست دارد، دوست و با هرکه او را دشمن دارد دشمن باش و هرکه او را یاری نماید، یاری نما و هرکه او را خوار نماید، خوار نما»
حذیفه در ادامه گفت: سوگند به خدا دیدم که معاویه برخواست و با تکبر و عصبانیت از مجلس خارج شد در حالی که دست راست خود را بر دوش عبدالله بن قیس اشعری و دست چپش را بر دوش مغیره بن شعبه گذارده بود و با این حال راه میرفت، میگفت: ما سخنان محمد را تصدیق نمیکنیم و به ولایت علی اقرار نخواهیم کرد در این هنگام خدوند این آیات را نازل نمود «او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند• بلکه تکذیب کرد و رویگردان شد، • سپس بسوی خانواده خود بازگشت در حالی که متکبّرانه قدم بر میداشت! »
و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فهمید که باید او را بازگردانده و به قتل رساند، در این هنگام جبرئیل این آیه را تلاوت نمود: «زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن حرکت مده» و پیامبر سکوت کرد.
📚الحاکم الحسکانی، عبید الله بن عبدالله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۹۱، تحقیق:الشیخ محمد باقر المحمودی، الطبعهالاولی،مؤسسه الطبع والنشر التابعه لوزاره الثقافه والارشاد الاسلامی- مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
💢 خوف پیامبر(صلی الله علیه و آله) از ابلاغ ولایت امیرمومنان(علیه السلام) در روایات:
علاوه بر روایات فوق که بر نزول آیه «یَاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» در مورد ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با نزول این آیه در غدیر خم، مامور به ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) گردیده است، دلالت داشتند، دو روایات دیگری را نیز حاکم حسکانی نقل میکند، که به صراحت از خوف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) پرده برمیدارند که عبارتند از:
۱)روایت ابنعباس
❇️ حدثنی محمد بن القاسم بن احمد فی تفسیره قال: حدثنا ابو جعفر محمد بن علی الفقیه، قال: حدثنا ابی قال: حدثنا سعد بن عبدالله قال: حدثنا احمد بن عبدالله البرقی، عن ابیه، عن خلف بن عمار الاسدی عن ابی الحسن العبدی عن الاعمش، عن عبایه بن ربعی عن عبدالله بن عباس عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حدیث المعراج الی ان قال: وانی لم ابعث نبیا الا جعلت له وزیرا و انک رسول الله وان علیا وزیرک. قال ابن عباس: فهبط رسول الله فکره ان یحدث الناس بشئ منها اذ کانوا حدیثی عهد بالجاهلیه حتی مضی ذلک سته ایام، فانزل الله تعالی: (فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک) فاحتمل رسول الله حتی کان یوم الثامن عشر، انزل الله علیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» ثم ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امر بلالا حتی یؤذن فی الناس ان لا یبقی غدا احد الا خرج الی غدیر خم فخرج رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) والناس من الغد، فقال: «یا ایها الناس ان الله ارسلنی الیکم برساله وانی ضقت بها ذرعا مخافه ان تتهمونی وتکذبونی حتی عاتبنی ربی فیها بوعید انزله علیّ بعد وعید، ثم اخذ بید علی بن ابی طالب فرفعها حتیرای الناس بیاض ابطیهما ثم قال: «ایها الناس الله مولای وانا مولاکم فمن کنت مولاه فعلیٌ مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله» و انزل الله: «الیوم اکملت لکم دینکم».
🔸… عبایه بن ربعی از عبدالله بن عباس و او از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حدیث معراج را روایت نموده تا اینجا که خداوند فرمود: من هیچ پیامبری را مبعوث نکردم مگر آنکه برای او وزیری قرار دادم و تو رسول خدا و علی وزیر تو است.
ابنعباس گفت: پیامبر فرود آمد و کراهت داشت از اینکه از آن سخنی برای مردم بگوید، زیرا که مردم تازه از جاهلیت فاصله گرفته بودند تا اینکه شش روز گذشت، و خداوند این آیه را نازل کرد «شاید (ابلاغ) بعض آیاتی را که به تو وحی میشود، (بخاطر عدم پذیرش آنها) ترک کنی(و به تاخیر اندازی)» و پیامبر صبر نمود تا روز هجدهم ذی الحجه رسید و خداوند آیه «ای پیامبر آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده، ابلاغ کن» و (روز قبل) پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به بلال امر نموده بود تا در میان مردم اعلام نماید که فردا کسی نماند مگر آنکه به سمت غدیر خم حرکت کند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به راه افتاد و مردم نیز به دنبال ایشان حرکت نمودند (و وقتی به غدیر خم رسیدند، در جمع مردم سخنرانی نمود) و فرمود: «ای مردم! خداوند مرا به ابلاغ رسالتی برای شما امر فرموده که سینهام از بیان آن به دلیل آنکه شما مرا متهم ساخته و تکذیب نمایید تا آن که پروردگارم مرا مورد عتاب قرار داد و تهدید نمود، سپس دست علی بن ابیطالب را گرفت و بلند نمود تا جایی که مردم سپیدی زیر بغل آن دو را مشاهده نمودند، آنگاه فرمود: «ای مردم! خداوند مولای من و من مولای شما هستم، و هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست، بار پروردگارا! با هرکه او را دوست دارد، دوست بدار و با هرکه او را دشمن دارد دشمن باش و هر که او را یاری نماید، یاری نما و هر که او را خوار نماید، خوار نما» و آنگاه خداوند این آیه را نازل نمود: «امروز، دین شما را کامل نمودم».
📚الحاکم الحسکانی، عبید الله بن عبدالله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۶-۲۵۷، ح۲۵۰، تحقیق:الشیخ محمد باقر المحمودی، الطبعهالاولی،مؤسسه الطبع والنشر التابعه لوزاره الثقافه والارشاد الاسلامی- مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
۲)روایت جابر
❇️حدثنی علی بن موسی بن اسحاق، عن محمد بن مسعود بن محمد، قال: حدثنا سهل بن بحر، قال: حدثنا الفضل بن شاذان، عن محمد بن ابی عمیر، عن عمر بن اذینه عن الکلبی عن ابی صالح: عن ابن عباس وجابر بن عبدالله قالا: امر الله محمدا ان ینصب علیا للناس لیخبرهم بولایته فتخوف رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ان یقولوا حابا ابن عمه وان یطعنوا فی ذلک علیه، فاوحی الله الیه: «یَاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» الآیه، فقام رسول الله بولایته یوم غدیر خم.
🔸… ابوصالح از ابنعباس و جابر بن عبدالله نقل نموده که گفتند: خداوند به محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمان داد که علی را بر مردم منصوب نموده و آنان را از ولایت او آگاه سازد، و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از طعنه آنان و اینکه بگویند: پسر عمویش را به دلیل انگیزههای شخصی مقدم نموده، خوفناک گردید، در این هنگام خداوند به او چنین وحی نمود: «ای پیامبر آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده، ابلاغ کن» لذا رسول خدا ولایت علیّ را در روز غدیرخم اعلام نمود.
📚الحاکم الحسکانی، عبید الله بن عبدالله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۵، ح۲۴۹، تحقیق:الشیخ محمد باقر المحمودی، الطبعهالاولی،مؤسسه الطبع والنشر التابعه لوزاره الثقافه والارشاد الاسلامی- مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
💢 نسبت خوف به پیامبران در قرآن
✍️ قرآن کریم در موارد متعددی صراحتا به پیامبران نسبت خوف داده است، و چنین نسبتی را منافی شان نبوت نمیداند، حال اگر این نسبت، اهانت به آنان باشد، آیا میتوان گفت که قرآن کریم به پیامبران (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اهانت نموده است؟
در ذیل نمونههایی از خوف پیامبران در قرآن را ارائه مینماییم:
۱)پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)
قرآن به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جریان زید و طلاق او از همسرش، نسبت خوف و خشیت از مردم میدهد:
«وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا الله مُبْدِیهِ وَتَخْشَی الناسوالله اَحَقُّ اَن تَخْشَاهُ؛
… و در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میکند و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی!»
📖 الاحزاب، آیه۳۷.
🔸آلوسی مفسر معروف اهل تسنن در تفسیر این آیه مینویسد:
والظاهر ان الله تعالی لما اراد نسخ تحریم زوجه المتبنی اوحی الیه علیه الصلاه والسلام ان یتزوج زینب اذا طلقها زید فلم یبادر له صلی الله علیه وسلم مخافه طعن الاعداء فعوتب علیه وهو توجیه وجیه.
یعنی: و ظاهر امر این است که خداوند متعال وقتی که خواست تحریم ازدواج با همسر مطلقه فرزندخوانده (که در میان عرب جاهلی مرسوم شده بود) را از بین بردارد به پیامبر (علیهالصلاهوالسلام) وحی نمود که با زینب همسر پسرخواندهاش که طلاق گرفته بود، ازدواج نماید اما پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ترس طعن دشمنان اقدام به آن نمینمود لذا خداوند او را مورد عتاب قرارداد (آلوسی میگوید) این توجیه خوبی برای این آیه است.
📚آلوسی، محمود بن عبدالله، تفسیر الالوسی، ج۱۱، ص۲۰۴.
🔸حال اگر کسی بگوید: پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از طعن و تکذیب مردم، خوفناک بوده، به آن حضرت اهانت نموده است؟
۲)حضرت موسی(علیه السلام)
🔸 خداوند متعال در قرآن کریم با صراحتِ تمام از خوف پیامبر اولوالعزمی چون حضرت موسی (علیهالسّلام) در ابلاغ رسالت الهی و نیز تکلم او به این خوف در پیشگاه الهی، آنهم دقیقا بعد از فرمان خداوندی به دعوت فرعون و قومش، سخن گفته و میفرماید:
«وَاِذْ نَادَی رَبُّکَ مُوسَی اَنْ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ• قَوْمَ فِرْعَوْنَ اَلاَ یَتَّقُونَ• قَالَ رَبِّ اِنِّی اَخَافُ اَنْ یُکَذِّبُونِی؛ یعنی: (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو قوم فرعون، آیا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمیکنند؟! (موسی) عرض کرد: «پروردگارا! از آن میترسم که مرا تکذیب کنند».
📖شعراء، آیه۱۰-۱۲.
«… وَاَخِی هَارُونُ هُوَ اَفْصَحُ مِنِّی لِسَاناً فَاَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً یُصَدِّقُنِی اِنِّی اَخَافُ اَنْ یُکَذِّبُونِی• قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِاَخِیکَ و َنَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَاناً فَلاَ یَصِلُونَ اِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا اَنْتُمَا وَ مَنْ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ؛ یعنی: و برادرم هارون زبانش از من فصیحتر است او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند میترسم مرا تکذیب کنند! فرمود: «بزودی بازوان تو را بوسیله برادرت محکم (و نیرومند) میکنیم، و برای شما سلطه و برتری قرار میدهیم و به برکت آیات ما، بر شما دست نمییابند شما و پیروانتان پیروزید!»
📖 قصص، آیه۳۳-۳۴.
«اذْهَبَا اِلَی فِرْعَوْنَ اِنَّهُ طَغَی• فَقُولاَ لَهُ قَوْلا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ اَوْ یَخْشَی• قَالاَ رَبَّنَا اِنَّنَا نَخَافُ اَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنَا اَوْ اَنْ یَطْغَی• قَالَ لاَ تَخَافَااِنَّنِیمَعَکُمَا اَسْمَعُ وَاَرَی؛ یعنی: بسوی فرعون بروید که طغیان کرده است! • اما بنرمی با او سخن بگویید شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد! • (موسی و هارون) گفتند: «پروردگارا! از این میترسیم که بر ما پیشی گیرد (و قبل از بیان حق، ما را آزار دهد) یا طغیان کند (و نپذیرد)! » خداوند فرمود: «نترسید! من با شما هستم (همه چیز را) میشنوم و میبینم!»
📖 طه، آیه۴۲ -۴۶.
🔸حال جای این سوال است که آیا قرآن به حضرت موسی (علیهالسّلام) اهانت نموده است؟ و آیا کسی اگر بگوید که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) که انکار و دشمنی و دودستگی جامعه نوپای اسلامی را به دنبال داشت، خوف داشته است، به پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اهانت و جسارت نموده است؟
🔸همچنین خداوند خوف حضرت موسی (علیهالسّلام) از این که به دست فرعونیان به خاطر قتل شخص قبطی، کشته شود سخن گفته و میفرماید:
«قَالَ رَبِّ اِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَاَخَافُ اَنْ یَقْتُلُونِی؛ یعنی: عرض کرد: «پروردگارا! من یک تن از آنان را کشتهام، میترسم مرا به قتل برسانند!».
📖 قصص، آیه۳۳-۳۴.
«… وَلَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَاَخَافُ اَنْ یَقْتُلُونِی؛ یعنی:
و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهی دارند میترسم مرا بکشند.».
📖 شعراء، آیه۱۴.
🔸قرطبی در تفسیر این آیات مینویسد:
وقد مضی فی طه ذکره وخاف موسی ان یقتلوه به ودل علی ان الخوف قد یصحب الانبیاء والفضلاء والاولیاء مع معرفتهم بالله وان لا فاعل الا هو اذقد یسلط من شاء علی من شاء.
یعنی:
و موسی از اینکه آنان او را به خاطر آن قبطی به قتل رسانند، ترسید که، بر این نکته دلالت دارد که گاهی با وجود معرفت به خداوند و درک این نکته که فاعلی جز او نیست، خوف مصاحب و همراه انبیاء و بزرگان و اولیای الهی بوده است زیرا که گاهی خداوند هرکه را بخواهد بر هرکه بخواهد مسلط مینماید.
📚 الجامع لاحکام القرآن، اسم المؤلف:ابو عبدالله محمد بن احمد الانصاری القرطبی، ج۱۳، ص۹۲، القاهره: دار النشر،دار الشعب،بی تا.
🔸و نیز قرآن به خوف حضرت موسی (علیهالسّلام) در جریان سحره ی فرعون تصریح نموده و میفرماید:
«قَالُوا یَا مُوسَی اِمَّا اَنْ تُلْقِیَ وَاِمَّا اَنْ نَکُونَ اَوَّلَ مَنْ اَلْقَی• قَالَ بَلْ اَلْقُوا فَاِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ اِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ اَنَّهَا تَسْعَی• فَاَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَهًمُوسَی قُلْنَالاَ تَخَفْاِنَّکَ اَنْتَ الاَْعْلَی یعنی: (ساحران) گفتند: «ای موسی! آیا تو اول (عصای خود را) میافکنی، یا ما کسانی باشیم که اول بیفکنیم؟! گفت: «شما اول بیفکنید! در این هنگام طنابها و عصاهای آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر میرسید که حرکت میکند! موسی ترس خفیفی در دل احساس کرد گفتیم: «نترس! تو مسلّماً (پیروز و) برتری.»
📖 طه، آیه۶۵ -۶۸.
۳)حضرت هارون(علیه السلام)
🔸همچنین قرآن در مورد خوف هارون (علیهالسّلام) از اینکه مبادا مورد مواخذه حضرت موسی(علیهالسّلام) قرار گیرد که چرا در غیاب او بین بنیاسرائیل تفرقه افکنده است؟ از مبارزه با فتنه سامری و مرتدشدن مردم خوداری میکند.
«قَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ اِذْ رَاَیْتَهُمْ ضَلُّوا• اَلاَّ تَتَّبِعَنِی اَفَعَصَیْتَ اَمْرِی• قَالَ یَبْنَؤُمَّ لاَ تَاْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلاَ بِرَاْسِیاِنِّی خَشِیتُاَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی اِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی؛
یعنی: (موسی) گفت: «ایهارون! چرا هنگامی که دیدی آنها گمراه شدند• از من پیروی نکردی؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودی؟! »
(هارون) گفت: «ای فرزند مادرم! مرا مواخذه مکن! من ترسیدمکه بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقهانداختی، و سفارش مرا به کار نبستی!»
📖 طه، آیه۹۲-۹۴.
حال اگر کسی بگوید: وقتی میشود با وجود فتنه ی گوسالهپرستی و رواج آن در میان تمامی پیروان، از خوف و هراس تفرقه، سکوت نمود، آیا نسبت خوف به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تکذیب صحابه، اهانت به ایشان است؟
۴)حضرت ابراهیم(علیه السلام)
🔸 قرآن کریم همچنین در مورد خوف پیامبر الوالعزم دیگری چون ابراهیم خلیل (علیهالسّلام) از میهمانانی که در واقع فرستادگان الهی بر قوم لوط بودهاند، اینگونه سخن میگوید:
«فَلَمَّا رَاَی اَیْدِیَهُمْ لاَ تَصِلُ اِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَاَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً قَالُوا لاَ تَخَفْ؛
یعنی: (اما) هنگامی که دید دست آنها به آن نمیرسد (و از آن نمیخورند، کار) آنها را زشت شمرد و در دل احساس ترس نمود. به او گفتند: «نترس!».
📖 هود، آیه۷۰.
🔸و همچنین در سوره ذاریات در اینباره میفرماید:
«هَلْ اَتَاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ اِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ• … فَاَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً قَالُوا لاَ تَخَفْ؛
یعنی: آیا خبر مهمانهای بزرگوار ابراهیم به تو رسیده است؟. .. و از آنها احساس ترس نمود، گفتند: «نترس.»
📖ذاریات، آیات۲۴ -۲۸.
۵)حضرت زکریا(علیه السلام)
همچنین خداوند متعال، خوف حضرت زکریا (علیهالسّلام) را که در قالب دعا در پیشگاه الهی عرضه شد، برای همگان علنی نموده و میفرماید:
«وَاِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِیوَکَانَتْ امْرَاَتِی عَاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً؛
یعنی: … و من بعد از خود از بستگانم ترسانم! و (از طرفی) همسرم نازا و عقیم است تو از نزد خود جانشینی به من ببخش.»
📚مریم، آیه۵.
🔸 حال اگر کسی بگوید: که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تبلیغ ولایت امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) که میتوانست موجب تکذیب دیگران شود، خوفی عاقلانه داشته است، به آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جسارت نموده است!
🔸اهلتسنن و نسبتهای خوف به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
✍️ اگر قرار باشد که نسبت خوف به رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، اهانت به آن حضرت(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد، این اهل تسنن هستند که در موارد متعددی، مرتکب چنین اهانتی شدهاند، زیرا که سخنان مفسرینشان و همچنین روایاتی که از نظر آنان کاملا صحیحاند، به صراحت، به آن حضرت(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، نسبت خوف دادهاند.
لذا این پاسخ را در دو بخش جداگانه مطرح مینماییم:
❇️ علمای اهل تسنن و نسبت خوف به پیامبر(صلی الله علیه وآله)
🔸علمای بسیاری از اهل تسنن در تفسیر آیه ی«اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ…» به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، نسبت خوف در ابلاغ رسالت دادهاند که به ذکر چند مورد از این موارد اکتفاء مینماییم:
۱)مقاتل (متوفای۱۵۰هـ)
او در تفسیر آیه «یَاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» به صراحت به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت خوف از یهود داده و میگوید:
… فقال: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» «وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس»، یعنی من الیهود، فلا تقتل «ان الله لا یهدی القوم الکافرین» (آیه، ۶۷) یعنی الیهود فلما نزلت هذه الآیه، امن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من القتل والخوف، فقال: «لا ابالی من خذلنی و من نصرنی»، وذلک انه کان یخشی ان تغتاله الیهود فتقتله.
یعنی: …خداوند فرمود: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» «وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس» منظور از حفاظت از مردم، حفاظت از شر یهود است، لذا کشته نخواهی شد، «ان الله لا یهدی القوم الکافرین»
منظور از کافران یهودند؛ لذا وقتی این آیه نازل شد، پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از قتل و خوف ایمن شد، و پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «دیگر برای من مهم نیست که کسی خارم کند و یا یاریام نماید» و نزول این آیات به این خاطر بود که پیامبر همیشه میترسید که یهود توطئه نموده و او را به قتل رسانند.
📚ابو الحسن مقاتل بن سلیمان بن بشیر الازدی بالولاء البلخی، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۱، ص۴۹۲.
۲)و ۳) ابنعطیه (متوفای ۵۴۶هـ) و ثعالبی (متوفای۸۷۵هـ)
همچنین این دو مفسر اهل تسنن هم در تفسیر خود در معنای آیه محل بحث مینویسند:
وقوله سبحانه: {یاایها الرسول بَلِّغْ مَا اُنزِلَ اِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ… } الآیه: هذه الآیه امْرٌ مِنَ اللَّه تعالی لنبیِّه (علیهالسّلام) بالتبلیغِ علی الاستیفاء والکمالِ؛ لانه قد کان بَلَّغ صلی الله علیه وسلم وانما اُمِرَ فی هذه الآیهِ بِاَلاَّیتوقَّفَ عن شَیْء مخافهَ احَدٍ؛ وذلک انَّ رسالته (علیهالسّلام) تضمَّنت الطَّعْنَ علی انواع الکَفَره و بیانَ فسادِ حالِهِم فکان یلقی منهم صلی الله علیه وسلم عَنَتاً و ربَّما خافهم احیاناً قبل نزول هذه الآیه.
یعنی: و (تفسیر) این سخن خداوند: «یاایها الرسول بَلِّغْ مَا اُنزِلَ اِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ… تا آخر»
این آیه متضمن دستور خداوند به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت به تبلیغ کامل رسالت الهی است زیرا که قبل از این نیز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، تبلیغ نموده بود، و آنچه در این آیه به آن امر شد، تنها این بود که به خاطر خوف از کسی رسالت الهی را متوقف نسازد و (حکمت آن نیز از این قرار است که) رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به همراه خود طعن کافران و افشا شدن زشتی اعمالشان را در بردارد لذا دائما از سوی آنان سختی و مشقتی متوجه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود و پیامبر گاهی از اوقات، قبل نزول این آیه، از آنان میترسید.
📚 ابو محمد عبد الحق بن غالب بن عطیه الاندلسی، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۲، ص۲۱۷، دار النشر:دار الکتب العلمیه – لبنان: تحقیق:عبد السلام عبد الشافی محمد،الطبعه الاولی،۱۴۱۳- ۱۹۹۳م.
📚عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف الثعالبی،
تفسیر الثعالبی (الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن)، ج۲، ص۴۰۳، تحقیق:الدکتور عبد الفتاح ابو سنه – الشیخ علی محمد معوض – والشیخ عادل احمد عبد الموجود چاپ اول، دار احیاء التراث العربی – بیروت: دار احیاء التراث العربی، مؤسسه التاریخ العربی، لبنان.۱۴۱۸ق.
۴)غرناطی کلبی (متوفای ۷۴۱هـ)
او نیز در مورد خوف رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اینگونه نظر میدهد:
«وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» وعد و ضمان للعصمه وکان رسول الله صلی الله علیه وسلم یخاف اعداءه ویحترس منهم فی غزواته وغیرها.
آیه «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» متضمن وعده و ضمانت الهی بر حفظ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است زیرا که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از دشمنانش میترسید و در جنگ و غیر جنگ، از خطر آنان پاسداری میشد.
📚 الغرناطی الکلبی،محمد بن احمد بن محمد،
التسهیل لعلوم التنزیل کتاب التسهیل لعلوم التنزیل،ج۱، ص۲۳۸.
آیا این علمای اهل تسنن که برشمردیم به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اهانت ننمودند؟
🔴 روایات خوف پیامبر(صلی الله علیه و آله)
✍️ در این بخش، روایاتی را از منابع دست اول اهل تسنن ارائه میکنیم که به صراحت به پیامبران الهی و همچنین بهطور خاص به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت خوف دادهاند!
💢 خوف پیامبران الهی از تکذیب اصحاب
📄 صحیح بخاری، بهترین منبع اهل تسنن، به تمامی پیامبران الهی نسبت داده است که ایشان از تکذیبشدن توسط پیروانشان بیمناک بودهاند، به حدیثی که بخاری در این رابطه از عایشه نقل کرده دقت کنید:
📝حدثنا اِبْرَاهِیمُ بن مُوسَی اخبرنا هِشَامٌ عن بن جُرَیْجٍ قال سمعت بن ابی مُلَیْکَهَ یقول قال بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما «حتی اذا اسْتَیْاَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا اَنَّهُمْ قد کُذِبُوا» خَفِیفَهً ذَهَبَ بها هُنَاکَ وَتَلَا «حتی یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا معه مَتَی نَصْرُ اللَّهِ الا اِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ» فَلَقِیتُ عُرْوَهَ بن الزُّبَیْرِ فَذَکَرْتُ له ذلک فقال قالت عَائِشَهُ مَعَاذَ اللَّهِ والله ما وَعَدَ الله رَسُولَهُ من شَیْءٍ قَطُّ الا عَلِمَ اَنَّهُ کَائِنٌ قبل اَنْ یَمُوتَ وَلَکِنْ لم یَزَلْ الْبَلَاءُ بِالرُّسُلِ حتی خَافُوا اَنْ یَکُونَ من مَعَهُمْ یُکَذِّبُونَهُمْ فَکَانَتْ تَقْرَؤُهَا «وَظَنُّوا اَنَّهُمْ قد کُذِّبُوا».
یعنی:… ابنجُرَیج گفت که از ابنابیمُلَیْکَه شنیدم که میگفت: ابن عَبَّاس (رضیاللهعنهما)، کلمه «کُذبُوا» در آیه «حتی اذا اسْتَیْاَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ قد کُذِبُوا» را بدون تشدید میخواند و وقتی به اینجا میرسید، این آیه را تلاوت میکرد «حتی یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا معه مَتَی نَصْرُ اللَّهِ الا اِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ» تا اینکه من عُروَه بن زُِبیر را ملاقات کردم و آنچه شنیده بودم را برایش نقل نمودم، عروه جواب داد: عَائِشَهُ گفت به خدا پناه میبرم، به خدا قسم، خداوند هرگز وعدهای به رسولش نداد مگر آنکه آن رسول میدانست که آن وعده الهی قبل از رحلتش محقق خواهد شد ولی از آنجا که همیشه سختیها و دشواریها همراه پیامبران بود آنان میترسیدند که از ناحیه ی اصحاب و یارانشان مورد تکذیب قرار گیرند لذا عایشه کلمه «کُذبُوا» را با تشدید میخواند: «وَظَنُّوا اَنَّهُمْ قد کُذِّبُوا».
📚 محمد بن اسماعیل ابو عبدالله البخاری الجعفی،صحیح البخاری (الجامع الصحیح المختصر)، ج۶، ص۲۸.
✍️ این روایت بخاری جدای از پاسخی که به شبهه ی ترس پیامبر(صلی الله علیه و آله) در تبلیغ ولایت امیر مومنان(علیه السلام) است حداقل حاوی دو نکته ی قابل تامل در باور اهل تسنن است:
اول: با پیامبری در دین مواجه هستیم که آیات را درست به امت انتقال نمی دهد!
دوم: همسر این پیامبر برای فهم صحیح آیه توسط مردم دلسوزتر است!
و این سوال مطرح می شود که آیا طرح چنین سخنانی مخالفان اسلام را وادار به واکنش نسبت به بحث تحریف قرآن نمی کند؟
💢خوف رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از انکار برخی از صحابه
همچنین حدیث دیگری که در صحیح بخاری منعکس شده از این قرار است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از بیان و اجرای برخی احکام الهی به دلیل تازه مسلمانبودن و قریبالعهد بودن مردم، به دوران جاهلیت، خوف داشتند:
بخاری معتبرترین محدث اهل تسنن در معتبرترین کتاب آنان، در این مورد حدیث زیر را از عایشه نقل میکند:
حدثنا مُسَدَّدٌ حدثنا ابو الْاَحْوَصِ حدثنا اَشْعَثُ عن الْاَسْوَدِ بن یَزِیدَ عن عَائِشَهَ رضی الله عنها قالت سَاَلْتُ النبی صلی الله علیه وسلم عن الْجَدْرِ اَمِنَ الْبَیْتِ هو قال نعم قلت فما لهم لم یُدْخِلُوهُ فی الْبَیْتِ قال اِنَّ قَوْمَکِ قَصَّرَتْ بِهِمْ النَّفَقَهُ قلت فما شَاْنُ بَابِهِ مُرْتَفِعًا قال فَعَلَ ذلک قَوْمُکِ لِیُدْخِلُوا من شاؤوا وَیَمْنَعُوا من شاؤوا وَلَوْلَا اَنَّ قَوْمَکِ حَدِیثٌ عَهْدُهُمْ بِالْجَاهِلِیَّهِ فَاَخَافُ اَنْ تُنْکِرَ قُلُوبُهُمْاَنْ اُدْخِلَ الْجَدْرَ فی الْبَیْتِ وَاَنْ اُلْصِقَبَابَهُ بِالْاَرْضِ.
یعنی: … اَسوَدِ بن یَزِید از عایشه نقل کرده که گفت: از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مورد حجر اسماعیل پرسیدم که آیا جزء کعبه است یا نه؟ فرمود: بله، گفتم: پس چرا مردم آن را جزء کعبه نمیدانند، فرمود: زیرا که قوم تو، توان این کار را نداشتند، گفتم: حکم درب آن که از زمین بالا است (و وارد شدن به آن محتاج عبور از پلههای آن است) چیست؟ فرمود: این کار را قوم تو کردند تا هرکه را خواستند، وارد کرده و هرکه را خواستند از ورود به آن منع نمایند، اگر نبود که قوم تو قریبالعهد به دوران جاهلیتاند و میترسم که دلهای آنان انکار کند، حجر اسماعیل را داخل در کعبه نموده و نیز درب آن را به زمین میچسباندم.
📚 همو،ج۲، ص۱۴۶.
✍️ آیا این اهانت به رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیست که به خاطر خوف از انکار صحابه از بیان حکم الهی خودداری نماید؟
💢 خوف رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از دشمن
✍️ هم چنین منابع اهل تسنن مملو از نسبت خوف به پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در صحنه ی جنگ است! آیا کسانی که نسبت خوف ممدوح به پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را که قرآن نیز به آن تصریح میکند، اهانت میشمارند، نسبت خوف در جنگ را اهانت نمیدانند؟!
🔸ابوداود سجستانی از علمای پرآوازه ی اهل تسنن، درباره ی خوف رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از دشمن و دعای آن حضرت در این موارد مینویسد:
حدثنا محمد بن المثنی، ثنا معاذ بن هشام، حدثنی ابی، عن قتاده، عن ابی برده بن عبدالله، ان اباه حدثه، ان النبی صلی الله علیه وسلم کان اذا خاف قوما قال: اللهم انا نجعلک فی نحورهم و نعوذ بک منشرورهم.
یعنی: ابیبرده بن عبدالله، از پدرش عبدالله روایت میکند که، پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، هرگاه از قومی میترسید میگفت: خدایا! ما تو را در گلوی آنان قرار میدهیم (کنایه از اینکه ما تو را مانعی بین خود و آنان، قرار میدهیم) و از شرّ آنان به تو پناه میبریم.
📚 سلیمان بن الاشعث ابو داود السجستانی الازدی، سنن ابی داود، ج۲، ص۸۹، دار النشر و دار الفکر، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید.
🔸حاکم نیشابوری این حدیث را نقل و در مورد سند آن نیز نظر میدهد:
… ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کان اذا خاف قوما قال: اللهم انا نجعلک فی نحورهم ونعوذ بک من شرورهم.
هذا حدیث علی شرط الشیخین و اکبر ظنی انهما لم یخرجاه.
یعنی:پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، هرگاه از قومی میترسید میگفت: خدایا! ما تو را در گلوی آنان قرار میدهیم (کنایه از اینکه ما تو را مانعی بین خود و آنان، قرار میدهیم) و از شرّ آنان به تو پناه میبریم.
این حدیث، شرط بخاری و مسلم (برای صحیح دانستن یک روایت) را دارا است و گمان غالب من این است که در صحیحشان این حدیث را نیاوردهاند.
📚محمد بن عبدالله ابو عبدالله الحاکم النیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۱۵۴، دار النشر و دار الکتب العلمیه، بیروت: الطبعه الاولی، تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا، ۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰م.
این حدیث را بزرگان دیگری از اهل تسنن نیز نقل نمودهاند که میتوانید در منابع زیر تعدادی از آنها را ملاحظه نمایید:
🔸۱)بزار (متوفای۲۹۲هـ)
📚 ابو بکر احمد بن عمرو بن عبد الخالق البزار،البحر الزخار (مسند البزار)، ج۸، ص۱۲۹، دار النشر:مؤسسه علوم القرآن، مکتبه العلوم والحکم – بیروت و المدینه: ۱۴۰۹، الطبعهالاولی، تحقیق:د. محفوظ الرحمن زین الله.
🔸۲) نسایی (متوفای۳۰۳هـ)
📚احمد بن شعیب ابو عبد الرحمن النسائی،السنن الکبری، ج۸، ص۲۹.
🔸۳) ابوبکر رویانی (متوفای ۳۰۷هـ)
📚محمد بنهارون الرویانی ابو بکر، مسندالرویانی، ج۱، ص۳۱۱، دار النشر:مؤسسه قرطبه – القاهره – ۱۴۱۶، الطبعهالاولی، تحقیق:ایمن علی ابو یمانی.
🔸۴) ابنحبان (متوفای۳۵۴هـ)
📚محمد بن حبان بن احمد ابو حاتم التمیمی البستی،صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۱، ص۸۲، دار النشر:مؤسسه الرساله – بیروت:۱۴۱۴ – ۱۹۹۳، الطبعهالثانیه، تحقیق:شعیب الارنؤوط.
🔸۵) طبرانی (متوفای۳۶۰هـ)
📚 ابو القاسم سلیمان بن احمد الطبرانی،المعجم الاوسط،ج۳، ص۷۴، دار النشر:دار الحرمین – القاهره: ۱۴۱۵ق، تحقیق:طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن ابراهیم الحسینی.
🔸۶) بیهقی (متوفای ۴۵۸هـ)
📚احمد بن الحسین بن علی بن موسی ابو بکر البیهقی،سنن البیهقی الکبری، ج۵، ص۴۱۵.
🔸۷) بغوی (متوفای۵۱۶هـ)
📚 الحسین بن مسعود البغوی،شرح السنه،
ج۵، ص۱۵۳، دار النشر:المکتب الاسلامی، دمشق بیروت :۱۴۰۳ه – ۱۹۸۳م، الطبعهالثانیه، تحقیق:شعیب الارناؤوط – محمد زهیر الشاویش.
🔸۸) نووی (متوفای۶۷۶هـ)
📚النووی،المجموع، ج۴، ص۳۹۶.
🔸۹)ابنکثیر (متوفای۷۷۴هـ)
📚اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی ابو الفداء،
تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۱۲۶.
🔸۱۰) هیثمی (متوفای۸۰۷هـ)
📚علی بن ابی بکر الهیثمی ابو الحسن،موارد الظمآن الی زوائد ابن حبان، ج۱، ص۵۸۹، دار النشر:دار الکتب العلمیه – بیروت: تحقیق:محمد عبد الرزاق حمزه.
و…
💢 نگهبان داشتن تا قبل از نزول این آیه
🔸 در بسیاری از منابع اهل تسنن از طریق عایشه و ابنعباس، اینگونه آمده است که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا زمانی که آیه ی «یَاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» نازل نشده بود، محافظ و نگهبان برای خود داشتند، با توجه به تصریح علمای اهل تسنن مبنی بر نزول این آیه در مدینه و بلکه در اواخر بعثت نازل شده همانگونه که ابنکثیر دمشقی از ارکان وهابیت مینویسد:
… والصحیح ان هذه الآیه مدنیه، بل هی من اواخر ما نزل بها.
یعنی:نظر صحیح این است که نزول این آیه در مدینه بوده و بلکه از آخرین آیاتی است که نازل شده، است.
📚اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی ابو الفداء،
تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۱۵۴.
🔸حال این سوال اساسی مطرح میشود که، آیا این نگهبانی و حراست طولانی چندینساله، نشان خوف و به تبع آن جسارت به ساحت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نخواهد بود؟
🔸و آیا طبق نظر کسانی که نسبت خوف به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را اهانت به ایشان تلقی میکنند، اهانت نمیباشد؟
💢متن حدیث:
سعید بن منصور(متوفای ۲۲۷ق) از قدمای اهل تسنن در سنن خود از عایشه چنین نقل میکند:
حَدَّثَنَا الْحَارِثُ بْنُ عُبَیْدٍ الاِیَادِیُّ عَنْ سَعِیدِ بْنِ اِیَاسٍ الْجُرَیْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَقِیقٍ عَنْ عَائِشَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یُحْرَسُ فَنَزَلَتْ «یَاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَمِنْ رَبِّکَ وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» فَاَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم رَاْسَهُ مِنَ الْقُبَّهِ فَقَالَ اَیُّهَا النَّاسُ انْصَرِفُوا فَقَدْ عَصَمَنِی اللَّهُ مِنَ النَّاسِ.
یعنی:
… عایشه نقل کرده و گفته: همیشه از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حراست و پاسداری میشد و وقتی که این آیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس» نازل شد، سر خود را از خیمه بیرون آورد و گفت: ای مردم بروید زیرا که خداوند مرا از شرّ مردم حفظ نموده است.
📚 سعید بن منصور، السنن،ج۴، ص۱۵۰۳، الطبعه الاولی، تحقیق: د. سعد بن عبدالله بن عبد العزیز آل حمید،دار النشر و دار العصیمی، الریاض- ۱۴۱۴ق.
💢و همچنین ابویعلی(متوفای ۳۰۷ق) که او نیز از قدمای اهل تسنن است، در مسند خود این حدیث را از ابنعباس اینگونه نقل میکند:
اخبرنا ابو یعلی ثنا الحسن بن ابی الربیع الجرجانی ثنا عبد الحمید بن عبد الرحمن عن النضر بن عبد الرحمن عن عکرمه عن ابن عباس قال کان النبی صلی الله علیه وسلم یحرس فلما نزلت هذه الآیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس» ترک الحرس.
یعنی:ابنعباس گفت: همیشه از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حراست میشد و وقتی که این آیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس» نازل شد، نگهبانی را ترک کرد.
📚احمد بن علی بن المثنی الموصلی ابو یعلی،معجم ابی یعلی، ج۱، ص۱۳۸، الطبعهالاولی، تحقیق:ارشاد الحق الاثری،دار النشر و اداره العلوم الاثریه – فیصل آباد، ۱۴۰۷ق.
💢حاکم نیشابوری(متوفای ۴۰۵قمری) هم بعد از نقل حدیث عایشه، در مورد سند آن مینویسد.
… هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه.
یعنی:این حدیث، حدیث صحیح السندی است که بخاری و مسلم در صحیحشان آن را نیاوردهاند.
📚محمد بن عبدالله ابو عبدالله الحاکم النیسابوری،المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۴۲، دار النشر:دار الکتب العلمیه – بیروت: تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا،الطبعهالاولی،۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰م.
این حدیث را بزرگان دیگری از اهل تسنن نیز نقل نمودهاند که میتوانید در منابع زیر تعدادی از آنها را ملاحظه نمایید:
۱). بزار (متوفای۲۹۲هـ)
📚 ابو بکر احمد بن عمرو بن عبد الخالق البزار،البحر الزخار (مسند البزار)، ج۸، ص۱۲۹، دار النشر:مؤسسه علوم القرآن، مکتبه العلوم والحکم – بیروت، المدینه: الطبعهالاولی، تحقیق:د. محفوظ الرحمن زین الله،۱۴۰۹ق.
۲). نسایی (متوفای۳۰۳هـ)
📚 احمد بن شعیب ابو عبد الرحمن النسائی،
السنن الکبری، ج۸، ص۲۹.
۳). ابوبکر رویانی (متوفای ۳۰۷هـ)
📚محمد بنهارون الرویانی ابو بکر،مسند الرویانی، ج۱، ص۳۱۱، دار النشر:مؤسسه قرطبه – القاهره: الطبعهالاولی، تحقیق:ایمن علی ابو یمانی، ۱۴۱۶ق.
۴). ابنحبان (متوفای۳۵۴هـ)
📚 محمد بن حبان بن احمد ابو حاتم التمیمی البستی، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۱، ص۸۲، دار النشر:مؤسسه الرساله – بیروت: الطبعهالثانیه، تحقیق:شعیب الارنؤوط، ۱۴۱۴ق. ۱۹۹۳م.
۵). طبرانی (متوفای۳۶۰هـ)
📚 ابو القاسم سلیمان بن احمد الطبرانی،المعجم الاوسط، ج۳، ص۷۴، دار النشر:دار الحرمین – القاهره:تحقیق:طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن ابراهیم الحسینی،۱۴۱۵ق.
۶). بیهقی (متوفای ۴۵۸هـ)
📚احمد بن الحسین بن علی بن موسی ابو بکر البیهقی،سنن البیهقی الکبری،ج۵، ص۴۱۵.
۷). بغوی (متوفای۵۱۶هـ)
📚 البغوی،الحسین بن مسعود ،شرح السنه، ج۵، ص۱۵۳، دار النشر:المکتب الاسلامی- دمشق بیروت: الطبعهالثانیه، تحقیق:شعیب الارناؤوط – محمد زهیر الشاویش،۱۴۰۳ه – ۱۹۸۳م.
۸). نووی (متوفای۶۷۶هـ)
📚النووی،المجموع، ج۴، ص۳۹۶.
۹). ابنکثیر (متوفای۷۷۴هـ)
📚اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی ابو الفداء،تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۱۲۶.
۱۰). هیثمی (متوفای۸۰۷هـ)
📚علی بن ابی بکر الهیثمی ابو الحسن،موارد الظمآن الی زوائد ابن حبان، ج۱، ص۵۸۹، دار النشر:دار الکتب العلمیه – بیروت:تحقیق:محمد عبد الرزاق حمزه، بی تا.
💢 نگهبان داشتن تا قبل از نزول این آیه
✍️ در بسیاری از منابع اهل تسنن از طریق عایشه و ابنعباس، اینگونه آمده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا زمانی که آیه «یَاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» نازل نشده بود، محافظ و نگهبان برای خود داشتند، با توجه به تصریح علمای اهل تسنن مبنی بر نزول این آیه در مدینه و بلکه در اواخر بعثت نازل شده همانگونه که ابنکثیر دمشقی از ارکان وهابیت مینویسد:
… والصحیح ان هذه الآیه مدنیه، بل هی من اواخر ما نزل بها.
یعنی:نظر صحیح این است که نزول این آیه در مدینه بوده و بلکه از آخرین آیاتی است که نازل شده، است.
📚اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی ابو الفداء(۷۷۴ق)،تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۱۵۴.
🔸حال این سوال اساسی مطرح میشود که، آیا این نگهبانی و حراست طولانی چندینساله، نشان خوف و به تبع آن جسارت به ساحت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نخواهد بود؟
و آیا طبق نظر کسانی که نسبت خوف به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را اهانت به ایشان تلقی میکنند، اهانت نمیباشد؟
🔻متن حدیث:
🔸سعید بن منصور از قدمای اهل تسنن در سنن خود از عایشه چنین نقل میکند:
حَدَّثَنَا الْحَارِثُ بْنُ عُبَیْدٍ الاِیَادِیُّ عَنْ سَعِیدِ بْنِ اِیَاسٍ الْجُرَیْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَقِیقٍ عَنْ عَائِشَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یُحْرَسُ فَنَزَلَتْ «یَاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَمِنْ رَبِّکَ وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» فَاَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم رَاْسَهُ مِنَ الْقُبَّهِ فَقَالَ اَیُّهَا النَّاسُ انْصَرِفُوا فَقَدْ عَصَمَنِی اللَّهُ مِنَ النَّاسِ.
یعنی:… عایشه نقل کرده و گفته: همیشه از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حراست و پاسداری میشد و وقتی که این آیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس» نازل شد، سر خود را از خیمه بیرون آورد و گفت: ای مردم بروید زیرا که خداوند مرا از شرّ مردم حفظ نموده است.
📚سعید بن منصور (۲۲۷ق)، السنن، ج۴، ص۱۵۰۳، دار النشر: دار العصیمی – الریاض، تحقیق: د. سعد بن عبدالله بن عبد العزیز آل حمید،الطبعهالاولی،۱۴۱۴ق.
🔸همچنین ابویعلی که او نیز از قدمای اهل تسنن است، در مسند خود این حدیث را از ابنعباس اینگونه نقل میکند:
اخبرنا ابو یعلی ثنا الحسن بن ابی الربیع الجرجانی ثنا عبد الحمید بن عبد الرحمن عن النضر بن عبد الرحمن عن عکرمه عن ابن عباس قال کان النبی صلی الله علیه وسلم یحرس فلما نزلت هذه الآیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس» ترک الحرس.
یعنی:ابنعباس گفت: همیشه از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حراست میشد و وقتی که این آیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس» نازل شد، نگهبانی را ترک کرد.
📚احمد بن علی بن المثنی الموصلی ابو یعلی(۳۰۷ق)، معجم ابی یعلی، ج۱، ص۱۳۸، دار النشر:اداره العلوم الاثریه – فیصل آباد،تحقیق:ارشاد الحق الاثری،الطبعهالاولی،۱۴۰۷ق.
حاکم نیشابوری هم بعد از نقل حدیث عایشه، در مورد سند آن مینویسد.
… هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه.
این حدیث، حدیث صحیح السندی است که بخاری و مسلم در صحیحشان آن را نیاوردهاند.
📚محمد بن عبدالله ابو عبدالله الحاکم النیسابوری(م.۴۰۵ق)، المستدرک علی الصحیحین،ج۲، ص۳۴۲، دار النشر:دار الکتب العلمیه – بیروت:الطبعهالاولی، تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا،۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰م.
🔸ابنحجر عسقلانی نیز در مورد سند آن مینویسد:
وقد روی الترمذی من طریق عبدالله بن شقیق عن عائشه قالت کان النبی صلی الله علیه وسلم یحرس حتی نزلت هذه الآیه «والله یَعصمک من الناس» واسناده حسن
یعنی: این حدیث را ترمذی از طریق عبدالله بن شقیق و او از عائشه نقل کرده که عائشه گفت: پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همیشه نگهبان داشت تا این که این آیه «والله یعصمک من الناس» نازل شد، سند این حدیث حسن است.
📚احمد بن علی بن حجر ابو الفضل العسقلانی الشافعی(م.۸۵۲ق)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۶، ص۸۲، دار النشر:دار المعرفه – بیروت: تحقیق:محب الدین الخطیب.
🔸همچنین این حدیث را علمای فراوانی از اهل تسنن، نقل نمودهاند که میتوانید در منابع ذیل، نام و آدرس دقیق آنها را ملاحظه نمایید:
💢سعید بن منصور (متوفای۲۲۷هـ)
📚 سعید بن منصور، السنن، ج۴، ص۱۵۰۳، دار النشر، دار العصیمی – الریاض: الطبعه الاولی، تحقیق: د. سعد بن عبدالله بن عبد العزیز آل حمید،۱۴۱۴ق.
💢طبری (متوفای۳۱۰هـ)
📚محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری ابو جعفر،جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۸، ص۵۶۹.
💢ابنابیحاتم رازی (متوفای۳۲۷هـ)
📚عبد الرحمن بن محمد بن ادریس الرازی،تفسیر القرآن (تفسیر ابن ابی حاتم)، ج۴، ص۱۲۴.
💢لالکائی (متوفای۴۱۸هـ)
📚 هبه الله بن الحسن بن منصور اللالکائی ابو القاسم،شرح اصول اعتقاد اهل السنه والجماعه من الکتاب والسنه واجماع الصحابه، ج۴، ص۸۴۰.
💢ابونعیم اصفهانی (متوفای۴۳۰هـ)
📚ابو نعیم احمد بن عبدالله الاصبهانی،حلیه الاولیاء وطبقات الاصفیاء، ج۶، ص۲۰۶، دار النشر، دار الکتاب العربی،بیروت: الطبعهالرابعه،۱۴۰۵ق.
💢اموی دانی (متوفای۴۴۴هـ)
📚 ابو عمرو عثمان بن سعید الاموی الدانی، البیان فی عدّ آی القرآن، ج۱، ص۲۲، دار النشر،مرکز المخطوطات والتراث، الکویت، الطبعهالاولی، تحقیق:غانم قدوری الحمد،۱۴۱۴ه- ۱۹۹۴م.
💢ابنبطال (متوفای۴۴۹هـ)
📚 ابو الحسن علی بن خلف بن عبد الملک بن بطال البکری القرطبی،شرح صحیح البخاری، ج۵، ص۸۲، دار النشر، مکتبه الرشد، السعودیه الریاض، الطبعهالثانیه، تحقیق:ابو تمیم یاسر بن ابراهیم،۱۴۲۳ه – ۲۰۰۳م.
💢بغوی (متوفای۵۱۶هـ)
📚 البغوی، التفسیر، ج۲، ص۵۲، دار النشردار المعرفه – بیروت: تحقیق:خالد عبد الرحمن العک،۱۴۲۳ه – ۲۰۰۳م.
💢ابنتیمیه حرانی (متوفای۷۲۸هـ)
📚 احمد بن عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی ابو العباس، منهاج السنه النبویه،ج۷، ص۳۱۵، دار النشر،مؤسسه قرطبه، الطبعهالاولی، تحقیق:د. محمد رشاد سالم، ۱۴۰۶ق.
💢ابنکثیر دمشقی (متوفای۷۴۴هـ)
📚 اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی ابو الفداء، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر)، ج۳، ص۱۵۲.
💢ابنحجر عسقلانی (متوفای ۸۵۲هـ)
📚 احمد بن علی بن حجر ابو الفضل العسقلانی الشافعی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۶، ص۸۲، دار النشر:دار المعرفه، بیروت: تحقیق:محب الدین الخطیب.
💢عینی (متوفای ۸۵۵هـ)
📚 بدر الدین محمود بن احمد العینی، عمده القاری شرح صحیح البخاری،ج۳، ص۱۳۷، بیروت: دار النشر:دار احیاء التراث العربی.
💢سیوطی (متوفای ۹۱۱هـ)
📚 ابو الفضل جلال الدین عبد الرحمن ابی بکر السیوطی،الخصائص الکبری، ج۱، ص۲۱۰، دار النشر:دار الکتب العلمیه، بیروت: ۱۴۰۵ه – ۱۹۸۵م.
_همو، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۸۲.
_همو، تفسیر الجلالین، ج۱، ص۱۵۰، دار النشر:دار الحدیث، القاهره: الطبعه:الاولی.
💢صالحی شامی (متوفای ۹۴۳هـ)
📚 محمد بن یوسف الصالحی الشامی، سبل الهدی والرشاد فی سیره خیر العباد، ج۱۱، ص۳۹۸، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت: الطبعهالاولی، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ۱۴۱۴ق.
💢شوکانی (متوفای ۱۲۵۰هـ)
📚 محمد بن علی بن محمد الشوکانی، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایه والدرایه من علم التفسیر،، ج۲، ص۷۰.
💢آلوسی (متوفای۱۲۷۰هـ)
📚 العلامه ابی الفضل شهاب الدین السید محمود الالوسی البغدادی،روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۳، ص۳۶۴.
💢و…
💢 نخوابیدن بدون محافظ
🔸شبی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدون محافظ، خوابش نمیبرد!
علاوه بر جریان نگهبانی دایمی، حتی در منابع اهل تسنن اینگونه نقل شده که اولین شبی که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد مدینه شده بود، بدون محافظ، خوابش نمیبرد.
🔸 از جمله بخاری و مسلم، صاحبان اصح کتب اهل تسنن بعد از قرآن، این جریان را اینگونه نقل کرده و مینویسند:
حدثنا اِسْمَاعِیلُ بن خَلِیلٍ اخبرنا عَلِیُّ بن مُسْهِرٍ اخبرنا یحیی بن سَعِیدٍ اخبرنا عبد اللَّهِ بن عَامِرِ بن رَبِیعَهَ قال سمعت عَائِشَهَ رضی الله عنها تَقُولُ: کان النبی سَهِرَ فلما قَدِمَ الْمَدِینَهَ قال: لَیْتَ رَجُلًا من اَصْحَابِی صَالِحًا یَحْرُسُنِی اللَّیْلَهَ اِذْ سَمِعْنَا صَوْتَ سِلَاحٍ فقال: من هذا فقال: انا سَعْدُ بن ابی وَقَّاصٍ جِئْتُ لِاَحْرُسَکَ وَ نَامَ النبی.
یعنی:… عبداللَّهِ بن عَامِرِ بن رَبِیعَهَ گفت: از عایشه، شنیدم که میگفت: پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شبها بیدار بود و وقتی که وارد مدینه شد شبی گفت: ای کاش امشب مَردی صالح از اصحاب من، از من پاسداری و محافظت میکرد که ناگهان صدای اسلحه به گوشمان خورد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفت: کیست؟ جواب آمد: من سَعْد بن ابیوَقَّاص هستم آمدهام تا از شما حراست کنم. اینجا بود که پیامبر خوابید.
📚 محمد بن اسماعیل ابو عبدالله البخاری الجعفی(م،۲۵۶ق)،صحیح البخاری (الجامع الصحیح المختصر)، ج۳ ص۳۴.
📚مسلم بن الحجاج ابو الحسین القشیری النیسابوری،الصحیح(م.۲۶۱ق)، ج۴، ص۱۸۷۵،
تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی،بیروت: دار النشر:دار احیاء التراث العربی.
✍️احمد بن حنبل در انتهای این حدیث این جمله را هم میآورد:
… و عایشه گفت: بعد از آنکه سعد، محافظت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به عهده گرفت، پیامبر خوابید و صدای خُرخُر پیامبر به گوش رسید.
حدثنا عَبْد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا یَزِیدُ قال انا یحیی قال سمعت عَبْدَ اللَّهِ بن عَامِرِ بن رَبِیعَهَ یحدث ان عَائِشَهَ کانت تُحَدِّثُ ان رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم سَهِرَ ذَاتَ لَیْلَهٍ وَهِیَ الی جَنْبِهِقالت فقلت: ما شانک یا رَسُولَ اللَّهِ قالت فقال: لَیْتَ رَجُلاً صَالِحاً من اصحابی یَحْرُسُنِی اللَّیْلَهَقال فَبَیْنَا انا علی ذلک اِذْ سمعت صَوْتَ السِّلاَحِ فقال من هذا قال ان سَعْدُ بن مَالِکٍ فقال ما جاء بِکَ قال جِئْتُ لاَحْرُسَکَ یا رَسُولَ اللَّهِ قالت فَسَمِعْ تُغَطِیطَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه و(آله)سلم فی نَوْمِهِ.
یعنی:… یحیی گفت: شنیدم که عبداللَّه بن عَامِر بن رَبِیعَه روایت میکرد که عایشه روایت میکرد: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شبی بیدار بود و عایشه در کنارشان بود، عایشه میگوید گفتم: چه شدهای رسول خدا؟ گفت: ای کاش امشب مَردی صالح از اصحاب من، از من حراست میکرد، در همین حال بودیم که ناگهان صدای اسلحه به گوشم خورد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفت: کیست؟ جواب آمد: من سَعد بن ابیوَقَّاصام، پیامبر پرسید: چرا اینجا آمدهای؟ گفت: آمدم تا از شما حراست کنم ای رسول خدا، عایشه گفت: (اینجا بود که پیامبر خوابید و) من صدای خرخر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در خواب شنیدم.
📚احمد بن حنبل ابو عبدالله الشیبانی (م.۲۴۱ق)، المسند، ج۴۲، ص۱۸.
📚 همو، فضائل الصحابه، ج۲، ص۷۴۹، دار النشر:مؤسسه الرساله – بیروت: تحقیق:د. وصی الله محمد عباس، الطبعهالاولی،۱۴۰۳ ق- ۱۹۸۳م.
🔻 نتیجه نهایی:
۱: در منابع اهل تسنن به خوف رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) تصریح شده است.
۲: قرآن کریم به پیامبران الهی، نسبت خوف داده است.
۳: اهل تسنن، نسبت خوف در ابلاغ رسالت الهی و خوف از انکار مسلمانان و خوف از دشمن را به آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دادهاند، اهانت دانستن نسبت خوف، سخن غیرمنطقی بوده و ریشهای جز تعصب و جهل به قرآن و سنت نخواهد داشت.
💠 پاسخ به شبهات امامت ۲۶
💢 اگر امام مجتبی(علیه السلام)معاویه را کافر و مسلمان نمی دانست به چه علت صلح نمود؟!
🔸 مرحوم سید بن طاوس در جواب کسانی که اشکال میکنند چرا امام حسن(سلام الله علیه) صلح کردند در حالیکه معاویه را کافر میدانستند و مسلمان نمیدانستند مینویسند:
◽️ومن الجواب أنهم اتفقوا على أن النبی (صلی الله علیه واله وسلم) صالح الیهود والنصارى وأخذ الجزیه منهم وأقرهم على الکفر والضلال ولعنه ولعن المسلمین وعداوه الدین فلولده الحسن أسوه به فی صلح معاویه
🔸 جوابهایی که از صلح امام حسن(علیه السلام) با معاویه میدهیم، همه اتفاق دارند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) با یهود و نصارا مصالحه کرد و از آنها جزیه گرفت.
با اینکه اینها اقرار داشتند که آنها کافر و گمراه هستند و مسلمانها آنها را لعن میکردند، و آنها مسلمانها را لعن میکردند و عداوت دینی با مسلمانها داشتند. وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) با یهود و نصارا با اقرار بر کفر و ضلال، مصالحه کرد؛ فرزندش امام حسن هم در صلحش با معاویه به رسول اکرم اقتداء کرده!
📚 همو، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف؛ تألیف: العالم العابد الزاهد رضی الدین أبی القاسم، مطبعه الخیام، قم: ۱۳۹۹ ق؛ ص۱۹۸
https://bit.ly/2GcOboO
—————————-
🔸امام حسن (علیه السلام) بخاطر حفظ خون مسلمانان و حفظ خون شیعیان بود که با معاویه مصالحه نمود؛ هم چنین باید توجه داشت امام حسن (علیه السلام) به پدر خود رسول الله(صلی الله علیه و آله) اقتدا کرد، چنانچه پیامبر(صلی الله علیه وآله) با یهود و نصارا که اقرار بر کفر داشتند مصالح فرمود. پس امام هم به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عمل فرمودند؛ چنانکه قرآن می فرماید:( لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ )یعنی: به یقین، برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود!
بنایراین امام حسن مجبتی(علیه السلام) معصوم هستند و به سیره ی معصوم دیگر اقتدا کردند و معصوم هیچگاه اشتباه نمی کند.
🔻عده اى، علت اکمال دین را در این روز، کامل شدن مراسم حج مى دانند، چون حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) در آن سال احکام و مناسک حج تمتع را عملا به مسلمانان تعلیم دادند و شخصا در مراسم شرکت داشتند.
🔸 در پاسخ به این عده باید گفت:
اولا، چگونه تعلیم یک حکم از احکام دین یعنى حج تمتع – که پس از مدتى کنار گذاشته شد – مى تواند علت اکمال دین باشد؟
🔸همچنین چه ارتباطى بین تعلیم مناسک حج و یاس کافران وجود دارد؟
🔻بعضى دیگر از مفسران عامه گفته اند: منظور پاک شدن خانه خدا از مشرکان مى باشد که حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) روز عرفه نگاهى به این سرزمین انداختند و هیچ مشرکى را ندیدند. (۱)
🔸پاسخ آن است که اولا، شهر مکه و خانه ی خدا یک سال پیش از حجهالوداع از مشرکان پاک شده بود، در صورتى که آیه صحبت از امروز مى کند(الیوم).
🔸ثانیا، سخن از اکمال دین است و دین مجموعه اى از عقاید و احکام مى باشد.
🔸 اکمال دین نیز با اضافه کردن احکامى بر آن مجموعه محقق مى شود. اما پاک شدن محیط مکه از مشرکان و برطرف شدن موانع در راه عمل به احکام دین از اجزاى دین به شمار نمى آید.
🔸اوضاع و احوال و رفتار ظاهرى جامعه ارتباط با اصل مجموعه اى به نام «دین» ندارد که شامل احکام و فرایض و معارف است.
📚 ۱_ نویسنده جامع البیان، در ج۶، ص۵۲ نوشته است: «بافرادهم بالبلد الحرام و اجلائه عند المشرکین.»
🔸باید دقت داشت که در روزهاى آخر عمر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) روز عرفه یا غدیر چه حکمى از احکام دین نازل و ابلاغ شد که بعد از بیست سال نزول تدریجى احکام، این حکم خاص علت اکمال دین گردید؟
🔸از بررسى تاریخ اسلام و اقوال علماى شیعه و در خلال نظرات عامه، کاملا روشن است که تنها حکمى که این روزها براى مسلمانان بیان شد و داراى ویژگى خاص و اهمیت فوقالعاده اى بود که مى توانست علت یاس کافران و اکمال دین باشد همان ماجراى غدیر خم است.
🔸 در این روز تحولى بزرگ در دین اسلام روى داد; تکلیف رهبرى و سرپرستى مسلمانان و جامعه اسلامى پس از حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) برای همه ی حاضران آخرین حج یک بار دیگر مشخص شد و ادامه این رهبرى، که نقش بسیار مهمى در اداره ی معنوى و ظاهرى جامعه دارد، در افرادى که بتوانند راه آن حضرت را ادامه دهند و تناسبى نیز بین آنها و حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) باشد معین گردید.
🔸این موضوع نقطه عطفى در بیان احکام و فرایض دین به شمار مى آید که با آن، روزنه ی امید کافران بسته و دین کامل شد.
🔸امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «الیوم اکملت لکم دینکم باقامه حافظه و اتممت علیکم نعمتى ای بولایتنا و رضیت لکم الاسلام دینا ای تسیلم النفس لامرنا.»
📚علامه امینى، الغدیر، ج۱، ص ۲۳۴
🔸 اما “اتمام نعمت”به چه معناست؟
«و اتممت علیکم نعمتى» یعنی: و نعمت خود را بر شما تمام کردم.
ابتدا باید روشن کرد که در این عالم نعمت چیست؟ آیا هرچه خداوند آفریده براى همه ی مردم نعمت است؟ ممکن است یک چیز براى فردى نعمت باشد، ولى همان چیز براى دیگرى بلا به حساب آید.
شاید برتر از قرآن – پس از وجود ائمه اطهار(علیهم السلام) – در این عالم، نعمتى نباشد. با وجود این، خداوند درباره ی قرآن مى فرماید: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا» (اسراء، ۸۲)
🔸 اصل نعمت در این عالم، ولایت است و سایر چیزها اگر تحت این ولایت درآیند نعمت اند، ولى اگر از محدوده ی این ولایت خارج شوند، نه تنها نعمت نیستند، بلکه بلا و مصیبت خواهند بود: «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم.»
امام هشتم، على بن موسى الرضا(علیه السلام ) فرمودند: «لیس فى الدنیا نعیم حقیقى.»
عده اى گفتند: با توجه به آیه ی مزبور، آیا آب خنک و امثال آن نعمت الهى نیست؟ حضرت فرمودند: آیا آیه را چنین تفسیر مى کنید؟ امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «و لکن النعیم حبنا اهل البیت و موالاتنا یسال الله عنه بعد التوحید و النبوه.»
📚حویزى، نورالثقلین، ج۵، ص۶۶۴
🔸 این نعمتى بود که روز هجدهم ماه ذى الحجه حجهالوداع در غدیر خم با اعلان نبى اکرم(صلی الله علیه و آله) به ولایت و خلافت امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(علیه السلام) و ائمه اطهار( علیهم السلام) به اتمام رسید و سبب رضایت پروردگار پس از ۲۳ سال نبوت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) گردید.
🔸باید دقت داشت که در روزهاى آخر عمر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) روز عرفه یا غدیر چه حکمى از احکام دین نازل و ابلاغ شد که بعد از بیست سال نزول تدریجى احکام، این حکم خاص علت اکمال دین گردید؟
🔸از بررسى تاریخ اسلام و اقوال علماى شیعه و در خلال نظرات عامه، کاملا روشن است که تنها حکمى که این روزها براى مسلمانان بیان شد و داراى ویژگى خاص و اهمیت فوقالعاده اى بود که مى توانست علت یاس کافران و اکمال دین باشد همان ماجراى غدیر خم است.
🔸 در این روز تحولى بزرگ در دین اسلام روى داد: تکلیف رهبرى و سرپرستى مسلمانان و جامعه اسلامى پس از حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) برای همه ی حاضران آخرین حج یک بار دیگر مشخص شد و ادامه این رهبرى، که نقش بسیار مهمى در اداره ی معنوى و ظاهرى جامعه دارد، در افرادى که بتوانند راه آن حضرت را ادامه دهند و تناسبى نیز بین آنها و حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) باشد معین گردید.
🔸این موضوع نقطه عطفى در بیان احکام و فرایض دین به شمار مى آید که با آن، روزنه ی امید کافران بسته و دین کامل شد.
🔸آیا مجموعه این مسائل در روزى غیر از غدیر خم و روز نصب امیرالمؤمنین(علیه السلام) واقع شده است، باتوجه به اینکه بیشتر روایات فریقین روز غدیر را به عنوان شان نزول آیه ذکر کرده اند؟
آیا در سایر روزهایى که احتمال آن را عده اى مطرح کرده اند، ممکن است تمام این اتفاقات افتاده باشد؟
🔸 با بررسى روزهایى که در آن چنین احتمال داده شده کاملا روشن مى شود که هیچ کدام از این روزها – غیر از روز غدیر – نمى تواند روز مورد نظر باشد.
این ادعا را در ادامه با بررسی ۶ مصداق احتمالی درباره ی واژه ی” الیوم” بررسی می کنیم.
🔸روزهایى که به عنوان مصداق «الیوم» ذکر شده از این قرار است:
۱- روز بعثت و ظهور اسلام:
از ظاهر آیه ی کریمه این گونه به نظر مى رسد که در زمان نزول این آیه، مسلمانان دینى داشتند که کافران طمع به محو و ابطال آن بستند و مسلمانان نیز از آنها مى ترسیدند. اما خداوند در این روز زمینه ی ترس را برداشت و دین کامل شد و نعمت به اتمام رسید.
هیچ کدام از این موارد مزبور در روز بعثت و ابتداى ظهور اسلام نبود و در آن روز، سخنى از طمع کافران و یاس آنها وجود نداشت.
۲- روز هجرت:
در روز هجرت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) از مکه به مدینه نیز هیچ کدام از خصوصیات مورد نظر مطرح نبوده است.
۳- روز تشکیل حکومت:
در ابتداى تشکیل حکومت اسلامى در مدینه منوره، هرگز کافران از محو و ابطال دین ناامید نبودند؛ زیرا در ابتدا، جنگ کافران با مسلمانان براى محو دین اسلام بود و جنگ براى غلبه و پیروزى با یاس و ناامیدى سازگارى ندارد.
۴- روز فتح مکه:
هرچند فتح مکه براى مسلمانان پیروزى بزرگى بود، ولى فتح مکه در سال هشتم هجرى واقع شد و تا سال دهم احکام بسیارى نازل گردید. پس چگونه در این روز دین، کامل شد و نعمت به اتمام رسید؟
از این گذشته، جمله ی«الذین کفروا» شامل جمیع کافران مى شود و با فتح مکه، هرچند بسیارى از کافران از دین اسلام قطع امید کردند، ولى بسیارى از آنها هنوز از محو و ابطال دین اسلام ناامید نشده بودند و بسیارى از عهدنامه ها و پیمانها با کافران هنوز برقرار بود و آنها بر سنت مشرکان مراسم حج را انجام مى دادند.
۵- روز نزول و قرائت آیه برائت:
در این روز، اسلام کاملا بر جزیرهالعرب تسلط یافت و آثار شرک و بت پرستى محو شد و از آن پس، مشرکان در مراسم حج شرکت نداشتند. ولى با این همه، اکمال دین و اتمام نعمت در چنین روزى تحقق نیافت، چون این ماجرا در سال نهم هجرى واقع شد و پس از آن، هنوز احکام بسیارى نازل مى شد. هم چنین با وجود آنکه کافران جزیرهالعرب ناامید شدند، ولى کافران خارج جزیرهالعرب هنوز از ابطال و محو دین اسلام ناامید نشده بودند.
۶- روز عرفه:
چنانچه معناى «الیوم» را «امروز» – یعنى: روز نزول آیه – بدانیم دو احتمال در این روز ذکر شده است
۱. روز عرفه
۲. روز غدیر.
🔸از قسمتهاى نخستین بحث روشن شد که هیچ کدام از خصوصیاتى را که آیه ی کریمه براى این روز ذکر کرده است در روز عرفه نمى توان یافت: یاس کافران، برداشته شدن زمینه ی ترس از مسلمانان، اکمال دین و اتمام نعمت، و رضایت پروردگار، هیچ یک با روز عرفه مطابقت ندارد.
🔸بنابراین، تنها روزى که روز نزول آیه و داراى تمامى این خصوصیات مى باشد روز غدیر خم است که شواهد تاریخى فراوان و روایات و شان نزولهایى که از فریقین نقل شده نیز آن را تایید مى کند.
به عنوان مثال، بیشتر عامه نقل کرده اند که پس از نزول این آیه، حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) هشتاد و یک روز بیشتر عمر نکردند.
📚محمدبن جریر طبرى، در جامع البیان، ج۶، ص۵۱ مى نویسد: «مکث النبى(صلی الله علیه _و آله_) بعد ما نزلت هذه الایه احدى و ثمانین لیله
جلال الدین سیوطى،الدرالمنثور، ج۳،ص۱۶؛ فخررازى،تفسیرالکبیر، ج۱۲، ص۱۳۹
ابى السعود، تفسیرابى السعود، ج۳،ص۷
رشید رضا، المنار، ج۶، ص ۱۵۴
🔸از سوى دیگر، مورخان عامه وفات آن حضرت را روز دوازدهم ربیع الاول مى دانند که مرحوم علامه امینى نقل کتب تاریخى عامه را ذکر کرده اند.
📚ن.ک: الغدیر، ج۱ ، ص ۲۳۰
🔸از جمع بین این دو نقل و جمع و تفریق اعداد، ظاهر مى شود که روز نزول آیه ی هجدهم،ماه ذى الحجه-روز غدیر- بوده است، و این با روز عرفه چندین روز اختلاف دارد.
الف – روایات شیعه
روایاتى که در شیعه روز نزول آیه را روز غدیرخم و ماجراى نصب امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(علیه السلام)به جانشینى پیامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه وآله) مى داند، به شرح زیر است:
۱. قال ابوجعفر(علیه السلام): «و کان الفریضه تنزل بعد الفریضه الاخرى و کانت الولایه آخر الفرائض فانزل الله عز و جل “الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى.”»
قال ابوجعفر(علیه السلام): «یقول الله عز و جل: “لا انزل علیکم بعد هذه الفریضه قد اکملت لکم الفرائض.”»
📚 شیخ کلینى، الکافى، ج۱، ص۲۸۹،/نورالثقلین، ج۱، ص۵۸۷/بحرانى، البرهان، ج۱، ص۴۴۴
🔸در تفسیر عیاشى و قمى و بحارالانوار روایات دیگرى نیز شبیه همین نقل شده است.
📚نورالثقلین، ص۵۸۸ / البرهان، ج۱، ص۴۴۴/ طبرسى، مجمع البیان، ج۲، ص۱۵۹
۲. عن الصادقین(علیهمالسلام):«انه انزل الله بعد ان نصب النبى(صلی الله علیه و آله)علیا(علیه السلام)للانام یوم غدیر خم عند منصرفه من حجهالوداع.»قالا:«و هى آخر فریضه انزلها الله تعالى. لم ینزل بعدها فریضه.»
📚الولایه و الامامه، ص ۱۰۵/ غایه المرام، ص۳۳۸
۳. فى الخصائص عن الصادقین(علیهما السلام): «نزلت هذه الایه(آیه التبلیغ) یوم الغدیر و فیه نزلت “الیوم اکملت لکم دینکم.”» و قال الصادق(علیه السلام): «اى الیوم اکملت لکم دینکم باقامه حافظه و اتممت علیکم نعمتى ای بولایتنا و رضیت لکم الاسلام دینا ای تسلیم النفس لامرنا.»
📚 الامامه والولایه، ص۱۰۵ /الغدیر، ج۱، ص۲۳۴
۴. ابن بابویه…قال حدثنى القاسم بن مسلم عن اخیه عبدالعزیز بن مسلم،قال: کنا مع الرضا(علیه السلام)بمرو… فتیمم(علیه السلام) ثم قال: «… و انزل الله فى حجهالوداع وهى آخرعمره “الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا”فامر الامامهمن تمام الدین…واقام لهم علیا(علیه السلام)اماما….»
۵. الطبرسى… عن ابى سعید الخدرى:«ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) لما نزلت هذه الایه قال: «الله اکبر على تمام الدین و کمال النعمه و رضى الرب برسالتى و ولایه على بن ابى طالب(علیه السلام)من بعدى وقال:”من کنت مولاه فعلى مولاه. اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.”»
📚 البرهان، ج۱، ص۴۳۵
۹- السید الرضى فى کتاب المناقب عن محمد بن اسحق عن ابى جعفر(علیه السلام) عن جده، قال: «لما انصرف رسول الله(صلی الله علیه و آله) من حجهالوداع نزل ارضا یقال لها “ضوجان” فنزلت هذه الایه: “یا ایها الرسول بلغ…” ثم انزل الله تعالى على نبیه: “الیوم اکملت لکم دینکم…”»
قال ابن اسحق: قلت لابى جعفر(علیه السلام): ما کان ذلک؟ قال: «سبع عشره لیله خلت من ذىالحجه… و کان سمع رسول الله(صلی الله علیه و آله) بغدیر خم اثنا عشر رجلا.»
📚البرهان، ج۲، روایت۹
🔸از بررسى و دقت در روایات شیعه، که تنها نمونه هایى از آنها نقل شد، روشن مى شود که نزول آیه ی اکمال در روز غدیر خم و در ماجراى نصب امیرالمؤمنین(علیه السلام) توسط پیامبر به جانشینى و خلافت خود مى باشد و موضوع آیه ی مزبور ولایت و معرفى حافظ و نگهبان دین است که دین از مرحله نگهبان و حافظ شخصى – یعنى، پیامبر گرامى اسلام – به مرحله ی نگهبان و حافظ نوعى – یعنى، مساله ولایت ائمه اطهار(علیهم السلام) رسید و در نتیجه، دین اسلام مورد رضایت خداوند قرار گرفت و ناامیدى کفار را به دنبال آورد.
🔸ب)روایات عامه
در بین عامه نیز روایات فراوانى مشاهده مى شود که نزول آیه ی اکمال را روز غدیر خم و نصب امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(علیه السلام توسط پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) به جانشینى و خلافت خود و ولایت بر مسلمانان مى داند و روزه گرفتن روز غدیر خم، که از اعیاد بزرگ اسلامى است، نیز از ابوهریره نقل شده است.
۱. الحافظ ابونعیم الاصفهانى روى فى کتابه: «ما نزل من القرآن فى على(ع)» قال:… عن ابى هارون العیدى عن ابى سعید الخدرى: «ان النبى(ص) دعا الناس الى على فى غدیر خم امر بما تحت الشجره من الشوک فقم و ذلک یوم الخمیس فدعاعلیافاخذبضبعیه فرفعهاحتى نظر الناس الى بیاض ابطی رسول الله(صلى الله علیه وآله)ثم لم یتفرقوا حتى نزلت هذه الایه: “الیوم اکملت لکم دینکم…” الایه، فقال رسول الله(صلى الله علیه وآله):«الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمه و رضى الرب برسالتی و بالولایه لعلى(علیه السلام)من بعدی…» فقال حسان:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم فاسمع بالرسول منادیا
📚الغدیر، ج۱، ص۲۳۲ و البرهان، ج۱، ص۴۴۵، روایت ۹
۲. ابى المؤید موفق بن احمد در کتاب فضائل على از سید الحفاظ شهرداربن شیرویه … از ابوهریره از ابن سعید الخدرى مانند روایت اول را نقل کرده است.
📚الغدیر، ج۱، ص ۲۳۵/ غایهالمرام به نقل از: المیزان، ج۵، ص۱۹۲
۳. ابراهیم بن محمد الحموبنى از شیخ تاج الدین … از ابى هارون العبدى از ابى سعید الخدرى … نیز مانند روایت اول را نقل کرده است.
۴. ابراهیم بن محمد الحموبنى از سیدالحفاط و ابومنصور شهردار بن شیرویه … از ابى هارون العبدى از ابىسعید الخدرى.. . نیز مثل روایت اول را نقل کرده است. اما در دنباله آن مى نویسد: هذا حدیث له طرق کثیره الى ابى سعید سعدبن مالک الخدرى الانصارى.
📚الغدیر، ج۱، ص۲۳۵
۵. عن نزول القرآن فى على یرفعه الى على بن عامر عن ابى الحجاف عن الاعمش عن عضه قال: نزلت هذه الایه على رسول الله صلى الله علیه وآله فی على بن ابى طالب علیه السلام “یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک” و قد قال الله تعالى: “الیوم اکملت…”»
📚المیزان، ج۵، ص۱۹۳
۶. الحافظ ابوبکر الخطیب البغدادى در تاریخش، ج۸، ص۲۹۰… از ابى هریره از پیامر(صلى الله علیه وآله) و از احمدبن عبدالله التیرى … از ابى هریره… و ابن مغازلى… از ابى هریره… از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کرده است: «من صام یوم ثمانیه عشر من ذىالحجه کتب الله له صیامه ستین شهرا و هو یوم غدیر خم لما اخذ النبى صلى الله علیه وآله بیعه على بن ابى طالب و قال: “من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره “فقال عمربن الخطاب: بخ بخ لک یا على بن ابى طالب. اصبحت مولاى و مولى کل مؤمن ومؤمنه. فانزل الله تعالى “الیوم اکملت …”»
📚الغدیر، ج۱، ص۲۳۳/ المیزان، ج۵، ص۱۹۵
۷. اخرج ابن مردویه و ابن عساکر بسند ضعیف عن ابى سعید الخدرى قال: «لما نصب رسول الله صلى الله علیه وآله علیا یوم غدیر خم فنادى له بالولایه هبط جبرئیل بهذه الایه “الیوم اکملت …”»
📚 الدرالمنثور، ج۳، ص۱۹
۸. اخرج ابن مردویه والخطیب و ابن عساکر بسند ضعیف عن ابى هریره قال: «لما کان یوم غدیر خم و هو یوم ثمانى عشر من ذى الحجه قال النبى صلى الله علیه وآله: “من کنت مولاه فعلى مولاه فانزل الله الیوم اکملت …”»
📚 همان، ج۳، ص۱۸
۹. اخرج ابوعبید عن محمدبن کعب القرظى قال: «نزلت سوره المائده على رسول الله(صلى الله علیه وآله) فى حجهالوداع فیما بین مکه و المدینه…»
📚الدرالمنثور، ج۳، ص۳