محبوب ترین مقالات

سندمظلومیت

فاطمیّه خط مقدم ماست و اگر باور داریم دین ما ناشی از سرمایه ی محبت حضرت زهرا(سلام الله علیها) است، در ایام فاطمیّه نباید بی تفاوت باشیم و هر یک از ما باید قدمی، قلمی و … برای احیای نام مادر شیعه و دفاع از مظلومیّت او برداریم.
در ادامه، اسناد شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) از منابع شیعه و اهل تسنن تقدیم می گردد تا کسی اجازه ی انکار آن را نداشته باشد‌.

شهادتی که در دل خود پرسش های زیادی را به همراه دارد:
▪️اینکه قاتلان حضرت مادر چه کسانی بوده اند؟
▪️اینکه به چه جرمی دست به چنین جنایتی زده اند؟
▪️ ارتباط شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به وصیت ایشان مبنی بر دفن شبانه بدون حضور منافقان چیست؟
▪️پیامد شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) در ادامه جسارت ها به خاندان اهل بیت(علیهم السلام)چگونه است؟
▪️کیفیّت شهادت حضرت زهراء( سلام الله علیها ) به چه صورتی در منابع فریقین منعکس شده است؟
▪️چگونه شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) رقم می خورد در حالی که فریقین روایات صحیحی نقل کرده اند که او “سیده نساء العالمین” است؟
▪️تاثیر سقط جناب محسن(علیه السلام) در کاهش جمعیت سادات جهان چقدر است؟
و…

 

💠 سند مظلومیّت ۱

🔰مرحوم شیخ کلینی (مـ۳۲۹ق) در کتاب شریفش، الکافی، روایتی را نقل می‌کند مبنی بر شهادت حضرت صدیقه طاهره(علیها السلام):
محمد بن یحیى، عن العمرکی بن علی، عن علی بن جعفر أخیه، أبی الحسن علیه السلام قال: «إن فاطمه علیها السلام صدیقه شهیده وإن بنات الأنبیاء لا یطمثن.»

☑️ ترجمه: «از امام کاظم (علیه السلام) منقول است که: به یقین، فاطمه(سلام الله علیها) صدیقه شهیده است و همانا دختران انبیاء حیض نمی‌شوند.»

🔎بررسی سندی روایت:
تمام راویان حدیث، ثقه‌اند و روایت در بالاترین درجه اعتبار می‌باشد.

🔹درباره صحت این روایت، علامه مجلسی (مـ۱۱۱۰ق) می‌فرمایند: «ثم إن هذا الخبر یدل على أن فاطمه صلوات الله علیها کانت شهیده، وهو من المتواترات» و مرحوم شیخ بهائی (مـ۱۰۳۱ق) نیز در ذیل این روایت می‌فرمایند: «هذا الحدیث لصحه سنده»

🔘 مرحوم علامه مجلسی بعد از نقل این روایت می‌نویسد: «الحدیث الثانی صحیح. والصدیقه فعلیه للمبالغه فی الصدق والتصدیق، أی کانت کثیره التصدیق لما جاء به أبوها صلی الله علیه وآله، وکانت صادقه فی جمیع أقوالها مصدقه أقوالها بأفعالها، وهی معنى العصمه… ثم إن هذا الخبر یدل على أن فاطمه صلوات الله علیها کانت شهیده وهو من المتواترات وکان سبب ذلک أنهم لما غصبوا الخلافه وبایعهم أکثر الناس بعثوا إلى أمیر المؤمنین علیه السلام لیحضر للبیعه، فأبى فبعث عمر بنار لیحرق على أهل البیت بیتهم وأرادوا الدخول علیه قهرا، فمنعتهم فاطمه عند الباب فضرب قنفذ غلام عمر الباب على بطن فاطمه سلام الله علیها فکسر جنبیها وأسقطت لذلک جنینا کان سماه رسول الله صلی الله علیه وآله محسنا، فمرضت لذلک وتوفیت صلوات الله علیها فی ذلک المرض.»[۴] 💢 ترجمه: «حدیث دوم صحیح است. صدیقه به معنای مبالغه در راستگویی و تصدیق است. یعنی آن حضرت در آن جا بر پدر بزرگوارش نازل شده، بسیار تصدیق کننده بوده است. و همچنین آن حضرت در تمام کردارها و گفتارشان راستگو بوده‌اند و این همان معنای عصمت است… این خبر ثابت می‌کند که آن فاطمه که صلوات خدا بر او باد، شهید شده است و این قضیه از متواترات است. سبب شهادت آن حضرت نیز این بوده است که وقتی خلافت را غصب کردند و اکثر مردم با آن‌ها بیعت کردند، افرادی را فرستادند تا امیرمؤمنان(علیه السلام) را برای گرفتن بیعت حاضر کنند؛ اما آن حضرت نپذیرفتند. پس عمر بن خطاب با آتشی که همراه داشت آمد تا خانه را بر سر ساکنانش آتش بزند و به زور وارد خانه شوند. فاطمه(سلام الله علیها)که در کنار در بود، مانع ورود آنان شد، پس قنفذ غلام عمر به شکم حضرت فاطمه(علیها السلام) زد و بر اثر آن پهلوهایش شکست و جنینی را که در شکم داشت و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) او را محسن نامیده بود، سقط کرد. آن حضرت به خاطر این قضیه بیمار شد و بر اثر همین بیماری از دنیا رفت.»

📚 پی نوشت:
[۱] اصول کافی: ج۲، ص۴۲۰، ح۲، باب مولد الزهرا علیه السلام.
[۲] مراه العقول فی شرح اخبار آل الرسول: ج۵، ص۳۱۸.
[۳] مشرق الشمسین: ص۳۳۴.
[۴] مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول: ج۵، ص۳۱l

 

💠 سند مظلومیت ۲
🔻 قسمت اول

▪️ ثقه الاسلام کلینی(مـ۳۲۹ق) در کتاب شریف الکافی، روایت دیگری را نیز نقل می‌کند، که بیانگر ظلم‌های صورت گرفته بر حضرت زهرا(سلام الله علیها) و امیرالمومنین علی(علیه السلام)است:
أحمد بن مهران رحمه الله رفعه وأحمد بن إدریس، عن محمد بن عبد الجبار الشیبانی قال: حدثنی القاسم بن محمد الرازی قال: حدثنا علی بن محمد الهرمزانی، عن أبی عبد الله الحسین بن علی علیهما السلام قال: «لما قبضت فاطمه علیها السلام دفنها أمیر المؤمنین سرا وعفا على موضع قبرها، ثم قام فحول وجهه إلى قبر رسول الله صلى الله علیه وآله فقال: السلام علیک یا رسول الله عنی… إنا لله وإنا إلیه راجعون، قد استرجعت الودیعه واخذت الرهینه وأخلست الزهراء، فما أقبح الخضراء والغبراء یا رسول الله… وستنبئک ابنتک بتظافر أمتک على هضمها فأحفها السؤال واستخبرها الحال، فکم من غلیل معتلج بصدرها لم تجد إلى بثه سبیلا، وستقول ویحکم الله وهو خیر الحاکمین…. ولولا غلبه المستولین لجعلت المقام واللبث لزاما معکوفا ولا عولت إعوال الثکلى على جلیل الرزیه، فبعین الله تدفن ابنتک سرا وتهضم حقها وتمنع إرثها ولم یتباعد العهد ولم یخلق منک الذکر وإلى الله یا رسول الله المشتکى وفیک یا رسول الله أحسن العزاء صلى الله علیک وعلیها السلام والرضوان.» [۱]

🔹ترجمه: «از امام حسین علیه السلام نقل شده است که: وقتی حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، از دنیا رفت و امیرالمومنین علی(علیه السلام) او را مخفیانه دفن کرد و آثار قبرش را مخفی نمود، رو به قبر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) کرده و عرض کرد: ای رسول خدا، سلامی از جانب من و دخترت بر تو باد… انا لله و انا الیه راجعون، اینک، امانت بازگشت و به صاحبش رسید، زهرا از من گرفته شد. ای رسول خدا، چه زشت است این آسمان آبی و زمین تیره… به زودی دخترت به شما از همدستی امتت بر ستم به او خبر خواهد داد. پس احوال این جا را از او خبر بگیر و همه را بپرس. چه بسیار اندوه خروشانی در سینه‌اش که راهی به اظهارشان نیافت و شما به زودی می‌گویی خدا داوری می‌کند که او بهترین داوران است… و اگر چیرگی حکومت طلبان نبود، اقامت و درنگ در این جا را به اعتکاف لازم می‌دانستم و چونان مادر فرزند مرده بر این مصیبت بزرگ شیون می‌کردم. که در پیش چشم خدا دخترت نهانی دفن شد، حقش غصب شد و از ارثش بازداشته شد در حالی که آن پیمان هنوز دور نشده، یاد تو کهنه نگشته بود. پس ای رسول خدا، شکایتم به سوی خدا است و با تو ای رسول خدا، بر این عزا صبر می‌کنم. درود خدا بر تو و سلام و رضوان بر او.»
💢در این روایت، عباراتی از کلام امیرالمومنین(علیه السلام) دلالت بر روا شدن ظلم و ستم بر فاطمه زهرا(سلام الله علیها)دارد؛ آنجا که می‌فرماید: «قد استرجعت الودیعه واخذت الرهینه وأخلست الزهراء» صریحا فوت فاطمه زهرا را، غیر طبیعی بیان می‌دارد. همچنین در عبارات دیگر این روایت به ظلم و ستم بر حضرت زهرا و سخن‌های ناگفتنی و غصب حق و ارث و دفن شبانه و… همه و همه می‌تواند، موید روایات سابق و لاحق باشد.

❇️ مرحوم مجلسی در بحارالانوار، بعد از نقل روایت، در توضیح روایت می‌فرمایند: «ارواح در بدن، و ازواج نزد شوهرانشان، همچون ودیعه و رهینه‎اند؛» [۲]

با این حال؛ باید سوال پرسید که، منظور حضرت از بکاربردن صیغه مجهول، و در نهایت، شکایت به خداوند و رسول، بابت این پس گرفته شدن و یا برگرداندن ودیعه و رهینه (حضرت زهرا سلام الله علیها) چیست؟ در پاسخ می‌گوییم: توجیحی جز به شهادت رساندن و ظلم به فاطمه کبری(سلام الله علیها) نمی‎تواند باشد.

📚 کتابشناسی:
[۱] اصول کافی: ج۲، ص۴۲۱، باب مولد فاطمه سلام الله علیها، ح۳.
[۲] بحارالانوار: ج۴۳، ص۱۹۳،ح۲۱l

 

💠 سند مظلومیت۲
🔻 قسمت دوم

🔍بررسی اعتباری روایت:
روایت از دو طریق احمد بن مهران و احمد بن ادریس، نقل شده است؛ احمد بن مهران، به جهت طلب رحمت کلینی، محکوم به وثاقت است، هر چند در او تردید ضعف شده است. و احمد بن ادریس، بدون هیچ تردیدی، ثقه است.

محمد بن عبدالجبار شیبانی نیز از ثقات کبیر است و در ثقه بودنش تردیدی نیست.

اما قاسم بن محمد رازی، او مجهول است و در علم رجال، درباره ی او مطلبی (نه در جرح و نه در تعدیل) ذکر نشده است. اما به جهت وجود یک مجهول، در بین ثقات، نمی‌توان اعتبار روایت را خدشه وارد کرد، چرا که اولا، این روایت مویدات دارد. ثانیا، برخی از بزرگان این روایت را مورد تایید معرفی کرده‌اند، از جمله کلام مرحوم مجلسی ذیل این روایت که می‌فرمایند: « رواه الکلینی فی القوی عن علی بن محمد الهرمزانی»[۱]

از عبارت مرحوم علامه مجلسی، می توان چنین برداشت نمود که روایت قوی است، و مجهول موجود در بین راویان این حدیث، برای ایشان ثقه و شناخته شده بوده است.

🔺شبیه به همین مضمون را، با سلسله سندهای مختلف و اختلاف در برخی عبارات، نقل شده است که به جهت اقتصار، از ذکر همه آنها صرف نظر می‌کنیم.[۲]

📚کتابشناسی:
[۱] روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه: ج۵، ص۳۴۷
[۲] نهج البلاغه: خطبه ۲۰۲. کشف الغمه الاربلی: ج۲، ص۱۲۷. دلائل الامامه، محمد بن جریر الطبری: ص۱۳۸. امالی، شیخ مفید: ص۲۸۱. الانوار البهیه: ص۶۳. روضه الواعظین: ۱۵۲. امالی، شیخ طوسی: ص۱۰۹. مناقب ابن شهر آشوب: ج۳، ص۱۳۹.

 

💠 سند مظلومیّت ۳
♨️ از منابع اهل تسنن

🔹ابراهیم بن محمد جوینی (مـ۷۳۰ق)، از علماء اهل تسنن، در کتاب «فرائد المسطین» از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل می‌کند:

🔰أنبأنی الشیخ ابوطالب علی بن أنجب بن عبید الله بن الخازن عن کتاب الامام برهان الدین أبی الفتح ناصر بن أبی المکارم المطرزی عن أبی المؤید ابن الموفق، أنبانا علی بن أحمد بن موسی الدقاق قال: أنبانا محمد ابن أبی عبد الله الکوفی، قال: أنبانا موسى بن عمران النخعی، عن عمه الحسین بن یزید النوفلی، عن الحسن بن علی بن أبی حمزه، عن أبیه، عن سعید بن جبیر، عن ابن عباس، قال: إن رسول الله صلى الله علیه وآله قال: «…وأما ابنتی فاطمه، فإنها سیده نساء العالمین من الاولین والآخرین، وهی بضعه منی، و… إنی لما رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی، کأنی بها وقد دخل الذل بیتها، وانتهکت حرمتها، وغصبت حقها، ومنعت إرثها، وکسر جنبها، وأسقطت جنینها، وهی تنادی: یا محمداه، فلا تجاب، وتستغیث فلا تغاث، فلا تزال بعدی محزونه مکروبه باکیه،… ثم یبتدئ بها الوجع فتمرض… فتقول عند ذلک: یا رب، إنی قد سئمت الحیاه، وتبرمت بأهل الدنیا، فألحقنی بأبی. فیلحقها الله عز وجل بی، فتکون أول من یلحقنی من أهل بیتی، فتقدم علی محزونه مکروبه مغمومه مغصوبه مقتوله، فأقول عند ذلک: اللهم العن من ظلمها، وعاقب من غصبها، وأذل من أذلها، وخلد فی نارک من ضرب جنبها حتى ألقت ولدها، فتقول الملائکه عند ذلک: آمین…»[۱]

🔹ترجمه: «ابن‏ عباس می‏‌گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود: و اما دخترم فاطمه، سرور زنان جهان هستی است از آغاز تا فرجام و پاره تن من است… چون او را می‏‌بینم که ذلت و خواری به خانه‌‏اش ره یافته، حرمتش شکسته، حقش غصب شده، از ارثش منع گشته، پهلویش شکسته، جنین او سقط می‏‌گردد و او ندا می‌‏دهد: وا محمدا! لیکن جوابی نمی‏‌شنود. دادرسی می‏‌طلبد، کسی به فریادش نمی‏‌رسد، او بعد از من همواره غمگین و گریان است… از اهل‏بیتم او نخستین کسی است که به من پیوندد. نزدم می ‏آید در حالی که محزون، ناراحت غمدیده و حقش سلب شده و مقتول (شهید) است.
در آن هنگام رسول خدا(صلی الله علیه و آله)گفت: هر که به او ظلم کرده، لعنت کن و هر که حق او غصب کرده، عذاب کن، آن که به او اهانت کرده، خوار ساز و آن که به پهلویش چنان زده که فرزند خویش افکنده، در آتشت جاودان ساز. ملائکه هم می‏‌گویند: آمین.»

✔️دقیقاً همین روایت را مرحوم شیخ صدوق (مـ۳۸۱ق) در امالی خود، نقل می‌نماید:
🔰حدثنا علی بن أحمد بن موسى الدقاق (رحمه الله)، قال: حدثنا محمد ابن أبی عبد الله الکوفی، قال: حدثنا موسى بن عمران النخعی، عن عمه الحسین بن یزید النوفلی، عن الحسن بن علی بن أبی حمزه، عن أبیه، عن سعید بن جبیر، عن ابن عباس، قال: إن رسول الله صلى الله علیه وآله قال: «… وأما ابنتی فاطمه،… أول من یلحقنی من أهل بیتی، فتقدم علی محزونه مکروبه مغمومه مغصوبه مقتوله …»[۲]

🔎بررسی اعتبار حدیث:
👤علی بن احمد شخصی موثق است و از مشایخ شیخ صدوق می‌باشد.
👤محمد بن ابی عبدالله نیز از وکلای بزرگ حضرت حجت(علیه السلام) در دوران غیبت صغری است و ثقه محسوب می‌شود.
👤موسی بن عمران نخعی، از افراد مهمل در علم رجال است، ولی به سه قرینه موثق محسوب می‌شود:
الف: برادرزاده و شاگرد مخصوص حسین بن یزید نوفلی است.
ب: از شاگردان محمد بن ابی عبدالله کوفی (وکیل امام عصر) می‌باشد.
ج: از برخی دیگر نقل روایت نموده که همگی آنان وثاقتشان ثابت است.
👤 حسین بن یزید نوفلی، که از راویان ثقه محسوب می‌شود، که البته برخی به او اتهام غلو (در سالهای آخر عمرش) را وارد کرده‌اند، که اولا اتهام ثابت نیست (به فرموده ی نجاشی) و ثانیا اگر ثابت باشد، اتهام به غلو سیاسی است نه اعتقادی.
👤حسن بن علی بن ابی حمزه و پدرش، که هر دو از واقفی مذهبان‌اند؛ اما روایت شناسان بزرگ شیعه، واقفی بودن آنها را دلیل رد و ضعف روایت نمی‌دانند، حتی برخی بزرگان چون محدث قمی، با دلایلی، اتهام واقفی بودن را از ایشان دفع می‌کند.
👤سعید بن جبیر، که از اصحاب خاص حضرت سجاد(علیه السلام) بوده است و در توثیق ایشان شکی نیست.
👤ابن عباس که از ثقات بزرگ محسوب می‌شود. با این حساب، روایت قابل اعتماد و مورد وثوق است.
📚 کتابشناسی:
[۱] فرائد السمطین،حموینی، ج ۲، ص ۳۴.
[۲] امالی، شیخ صدوق، ج۱ ص۲۰۸، ح۱۷۸، مجلس ۲۴.

 

💠 سند مظلومیّت ۴

▪️محمد بن جریر طبری شیعی (عالم قرن چهارم) روایتی را از امام جواد(علیه السلام) نقل کرده‌ است:
«وأَخْبَرَنِی أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی زَکرِیَّا بْنُ آدَمَ، قَالَ: إِنِّی لَعِنْدَ الرِّضَا علیه السلام إِذْ جِی‏ءَ بِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، وسِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِینَ، فَضَرَبَ بِیَدِهِ‏ إِلَى الْأَرْضِ، ورَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِکرَ، فَقَالَ لَهُ الرِّضَا علیه السلام: بِنَفْسِی أَنْتَ، لِمَ طَالَ فِکرُک؟ فَقَالَ علیه السلام: فِیمَا صُنِعَ‏ بِأُمی‌فاطِمَهَ علیها السلام، أَمَا واللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأُذَرِّیَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِی الْیَمِّ نَسْفاً. فَاسْتَدْنَاهُ، وقَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: بِأَبِی أَنْتَ وأُمِّی، أَنْتَ لَهَا. یَعْنِی الْإِمَامَهَ.»[۱]

🔹ترجمه: «زکریا بن آدم گفت: خدمت امام رضا علیه السلام بودم که حضرت جواد(علیه السلا) را که در آن زمان کمتر از چهار سال داشتند، آوردند. آن حضرت دست خود را بر زمین کوبید و رو به آسمان بلند کرد و مدتى در فکر بود تا این که امام رضا(علیه السلام)فرمود:
جانم به فدایت! در چه فکرى چنین فرو رفته‌‏اى؟
فرمود: در فکر ظلمی‌ که به مادرم فاطمه(سلام الله علیها) روا داشتند. به خدا سوگند آن دو نفر را از قبر خارج می‌کنم و آتش می‌زنم و خاکسترشان را به باد می‌دهم و به دریا می‌ریزم. امام رضا(علیه السلام) آن حضرت را پیش کشید و پیشانى مبارکش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم به فدایت! شایسته امامتى»

📚[۱] دلائل الإمامه،ص۲۰۷

 

💠 سند مظلومیّت ۵

▪️ مرحوم علامه مجلسی (مـ۱۱۱۰ق)، در کتاب زادالمعاد، از شیخ طوسی(مـ۴۶۰ق)، با سند معتبر نقل می‌کند که:

🔰 فَقَدْ رَوَى الشَّیخُ الطُّوسِی رَحِمَهُ اللَّهُ بِسَنَدٍ مُعْتَبَرٍ عَنِ الْإِمَامِ الْحَسَنِ الْعَسْکرِی عَلَیهِ السَّلَامُ قَالَ [فی کیفیه صلواه علی فاطمه الزهرا سلام الله علیها]: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ الزَّکیهِ… اللَّهُمَّ کنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ کنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلَادِهَا…»[۱]

🔹ترجمه: «شیخ طوسی به سند معتبر از امام حسن عسکری(علیه السلام) نقل می‌کند که [هرگاه قصد صلوات فرستادن بر فاطمه زهرا(سلام الله علیها) داشتی بگو]: خداوندا، صلوات بفرست بر فاطمه پاک و دارای نفس زکیه… پروردگارا تو از ظلم و بیدادى که [امت] در حق او کردند و از حقوقی که از او غصب کردند دادخواهى کن و از آن مردم که خون پاک فرزندانش را بخاک ریختند خون خواهى کن و انتقام بگیر…»

🔎بررسی اعتبار روایت: در اعتبار این عبارت، می‌توان کلام شخص مرحوم علامه مجلسی را استشهاد کرد که ایشان فرمودند «به سند صحیح». همچنین با بررسی راویان روایت، به این نتیجه خواهیم رسید که تمام راویان ثقه‌اند.

 

💠 سند مظلومیّت ۶
♨️ از منابع اهل تسنن

▪️بخاری(مـ۲۵۶ق) در صحیح خود، درباره ی علت دفن مخفیانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) می‌نویسد:

«فلما تُوفیّت دَفَنها زوجُها علیٌ لیلاً و لم یؤذن بها أبابکر و صلّی علیها»[۱] یعنی: «[فاطمه زهرا سلام الله علیها] زمانی که از دنیا رفت شوهرش علی [علیه السلام] او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را با خبر نساخت.»

📚 ۱_ صحیح البخاری، ج۵، ص۸۲، باب غزوه خیبر.

 

💠 سند مظلومیّت ۷

▪️سلیم بن قیس هلالی(مـ۷۶ق)، در کتابش از سلمان فارسی، مطلبی را نقل می‌کند که، بیانگر اتفاقات شب هجوم به بیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)می‌باشد، او می‌نویسد:

🔰عن سلمان الفارسی رضی الله عنه أنه قال: «…فانطلقوا فاستأذنوا فقالت فاطمه علیها‌السلام أحرج علیکم أن تدخلوا بیتی بغیر إذن… ثم نادى عمر حتى أسمع علیا علیه‌السلام والله لتخرجن ولتبایعن خلیفه رسول الله أو لأضرمن علیک بیتک نارا، ألقوا فی عنقه [ای علی] حبلا أسود وحالت فاطمه علیها‌السلام بین زوجها وبینهم عند باب البیت فضربها قنفذ بالسوط على عضدها فبقی أثره فی عضدها من ذلک مثل الدملوج من ضرب قنفذ إیاها فأرسل أبو بکر إلى قنفذ اضربها فألجأها إلى عضاده بیتها فدفعها فکسر ضلعا من جنبها وألقت جنینا من بطنها فلم تزل صاحبه فراش حتى ماتت من ذلک شهیده صلوات الله علیها…»[۱]

🔺ترجمه: «[بعد از هجوم به بیت فاطمه زهرا سلام الله علیها] فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به آنها گفتند: آیا بدون اذن وارد خانه می‌شوید؟ …

سپس عمر صدا داد تا علی(علیه السلام) بشنود و گفت: به خدا سوگند یا باید از خانه خارج شوید و بیعت کنید و یا آنکه خانه را به آتش می‌کشم، در این هنگام به گردن علی(علیه السلام) طنابی انداخته و فاطمه زهرا در کنار درب منزل، بین همسر و بین مهاجمان مانع شد؛ در این هنگام قنفذ [لعنت الله علیه] با شلاق به بازوی حضرت زهرا زد به طوری که اثر این ضربه در بازوی حضرت باقی ماند، ابوبکر نیز به قنفذ پیامی‌ فرستاد که، فاطمه را بزن، پس قنفذ، حضرت زهرا(سلام الله علیها) را به گوشه‌ای از منزل پرتاب کرد که استخوان دنده (پهلوی) حضرت در این هجوم شکسته شد و فرزند در شکمش سقط شد و از این بیماری بهبود نیافت تا از دنیا رفت و به همین جهت ایشان شهیده‌اند…»

▪️ به همین مضمون، حضرت علی(علیه السلام) نیز عبارتی دارند که می‌فرمایند:

🔰عن علی علیه السلام: «إن سبب إعفاء قنفذ من إغرام عمر له، أنه هو الذی ضرب فاطمه بالسوط حین جاءت لتحول بینهعلیه السلام وبینهم، فماتت صلوات الله علیها وإن أثر السوط فی عضدها مثل الدملج.» [۲]

🔹ترجمه: «از علی(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: سبب معافیت قنفذ از پرداخت مالیات، توسط عمر، پاداش او در برابر عمل آن شب هجومش بود؛ او کسی بود که فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را با شلاق، هنگامی‌که می‌خواست بین من و آنها حائل شود، به شدد زد. و فاطمه زهرا(صلوات الله علیها) هنگامی‌ که از دنیا رفت، آثار آن شلاق بر روی بازویش، همچون بازوبند، وجود داشت.»

🔎 اعتبار کتاب سلیم بن قیس هلالی:
اعتبار کتاب اسرار آل محمد، تالیف عالم بزرگوار، سلیم بن قیس؛ بر هیچ متتبع و اهل تحقیقی پوشیده نیست. هر چند برخی قصد دارند که اعتبار این کتاب را خدشه دار کنند، اما در این مساله موفق نبوده‌اند و دلیل قابل دفاعی را بیان ننمودند. کتاب سلیم بن قیس، نزد شیعیان اعتبار داشته و دانشمندان شیعه نیز درباره آن بیاناتی دارند از جمله، جناب نعمانی در کتاب الغبیه خود، صراحتا می‌فرمایند: «کتاب سلیم بن قیس، یکی از اصولی است که اهل علم و حاملان حدیث اهل بیت(علیهم السلام)آن را روایت کرده‌اند. این کتاب قدیم‌ترین اصل است.»[۳]

📚کتابشناسی:
[۱] الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۸۳.
[۲] مأساه الزهراء(علیها السلام)، ج۱، ص۳۱۷. منقول از سلیم بن قیس هلالی: ص۱۳۴.
[۳] ر.ک: الذریعه، ج۲، ص۱۵۲. بحارالانوار، ج۳۰، ص۱۳۳-۱۳۵.

 

💠 سند مظلومیّت ۸
♨️ از منابع اهل تسنن
🔻 قسمت اول

▪️ابن ابی شیبه، از بزرگان اهل تسنن (مـ۲۳۵ق) در کتاب مصنف فی الاحادیث و الآثار، روایتی را از هجوم عمربن خطاب به بیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)نقل می‌کند:

🔰حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، نا عُبَیدُ اللهِ بْنُ عُمَرَ، حَدَّثَنَا زَیدُ بْنُ أَسْلَمَ، عَنْ أَبِیهِ أَسْلَمَ أَنَّهُ حِینَ بُویعَ لِأَبِی بَکرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ کانَ عَلِی وَالزُّبَیرُ یدْخُلَانِ عَلَى فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ فَیشَاوِرُونَهَا وَیرْتَجِعُونَ فِی أَمْرِهِمْ , فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِک عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلَى فَاطِمَهَ فَقَالَ: «یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ, وَاللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَینَا مِنْ أَبِیک, وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَینَا بَعْدَ أَبِیک مِنْک، وَایمُ اللَّهِ مَا ذَاک بِمَانِعِی إِنِ اجْتَمَعَ هَؤُلَاءِ النَّفَرُ عِنْدَک، أَنْ أَمَرْتُهُمْ أَنْ یحَرَّقَ عَلَیهِمِ الْبَیتُ. قَالَ: فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاءُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِی وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَیحَرِّقَنَّ عَلَیکمُ الْبَیتَ وَایمُ اللَّهِ لَیمْضِینَّ لِمَا حَلَفَ عَلَیهِ…»[۱]

🔹 یعنی: «هنگامى که مردم با ابوبکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه ی فاطمه به گفتگو و مشاوره پرداخته بودند، این خبر به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوب‌ترین فرد نزد ما پدر تو است و پس از او خودت، ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آن‌ها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، هنگامى که علی [علیه السلام] و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر به علی [علیهم السلام]و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است، انجام مى‌دهد!»
📚۱_ المُصَنَّف فی الأحادیث والآثار: ج ۸، ص ۵۷۲.

 

💠 سند مظلومیّت ۸
🔻 قسمت دوم
🔎بررسی اعتبار روایت فوق:

روایت فوق، از منابع اهل تسنن است، در اعتبار این مورد، «سید حسن حسینی» بعد از بیان بخشی از روایت درباره ی محبت عمربن خطاب نسبت به اهل بیت، در معرفی منبع روایتش چنین می‌آورد که:
🔰«مصنف ابن أبی شیبه وإسناده صحیح. فهذا هو الثابت الصحیح، والذی ینسجم مع روح ذلک الجیل وتزکیه الله له»[۱] 🔹یعنی: «مصنف ابن ابی شیبه، است و سند این روایت هم صحیح است. این آن چیزی است که در مورد دیدگاه خلیفه دوم نسبت به حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) ثابت و صحیح است.»
👤«حسن فرحان المالکی» نیز، یکی از تئوریسین‌های سنی مذهب سعودی است که درباره ی ماجرای هجوم می‌نویسد:
🔰«ولکن حزب علی کان أقل عند بیعه عمر منه عند بیعه أبی بکر الصدیق نظراً لتفرقهم الأول عن علی بسبب ما رواه من بوادر الفتنۀ التی انتهت بمداهمه بیت فاطمه فی أول عهد أبی بکر وإکراه بعض الصحابه الذین کانوا مع علی على بیعه أبی بکر فکانت لهذه الخصومه والمداهمه (وهی ثابته بأسانید صحیحه) ذکرى مؤلمه لا یحبون تکرارها.»
🔹یعنی: «طرفداران علی [علیه‌السلام] در زمان بیعت با عمر، کمتر از زمان بیعت با ابوبکر بودند؛ چون در آغاز خلافت ابوبکر فتنه‌ای صورت گرفت که در نهایت موجب هجوم به خانه فاطمه [سلام‌الله‌علیها] شد و به همین جهت بعضى از صحابه از بیعت با ابوبکر اکراه داشتند. این مدعا با سندهاى صحیحى که وجود دارد، ثابت شده است و خاطره ی دردناکی است که تکرار آن را دوست ندارند.»
حسن فرحان در پاورقی همین عبارت، می‌نویسد:
🔰«کنت أظن المداهمه مکذوبه لا تصح، حتى وجدت لها أسانید قویه منها ما أخرجه ابن أبی شیبه فی المصنف بسند صحیح عن أسلم مولى عمر وغیر ذلک.»
🔹یعنی: «من در ابتدا فکر مى‌کردم قصه ی هجوم دروغ است و صحت ندارد؛ تا این که سند محکم برای آن پیدا کردم؛ از جمله روایتی که ابن أبی شیبه در کتاب المصنف خود با سند صحیح از اسلم غلام عمر نقل کرده است».[۲] ▪️البته برخی از بزرگان اهل تسنن، برای تطهیر چهره ی خلیفه ی خود، روایت را منقطع معرفی می کنند، در حالی که با نگاهی بر کتب رجالی و بزرگان اهل تسنن، و کمی تفکر بدون تعصب، پر واضح است که این افراد، اسلم را از سلسله روات حدیث حذف کردند تا حدیث را منقطعه کنند.(و الله اعلم)

▫️تصحیح و اعتبار بخشیدن به این روایت و این داستان، مکرر است که برای مختصر گویی به برخی از آنها اشاره می‌شود: از جمله:
👤سعد بن ناصر بن عبدالعزیز ابو حبیب الشثری در تحقیقش بر کتاب مصنف[۲]

و ابن ابی عاصم در کتاب «المذکر والتذکیر والذکر» روایت را نقل کرده است و یاسر خالد بن قاسم الردادی، بر همین کتاب تعلیقه نگاشته و سند این روایت را صحیح معرفی می‌کند.[۳] 👤عمرو بن عبدالمنعم نیز بر تحقیقی بر همین کتاب، اسناد روایت را صحیح می‌داند[۴]

و بشار عواد معروف در تحقیقش بر «تاریخ مدینه الاسلام»[۵]

📝شبیه به همین روایت را با سندی دیگر و معتبر، ابن حمزه زیدیه (د۶۱۵ق)، در کتاب الشافی خود نقل می‌کند.[۶] 📚کتابشناسی:
[۱] موسوعه الحسن و الحسین،ص ۱۹۱.
[۲] قراءه فی کتب العقائد المذهب الحنبلی نموذجا، ص ۴۶.
[۳] المُصَنَّف فی الأحادیث والآثار لابن أبی شیبه،ج ۲۱، ص ۱۴۴.
[۳۳] المذکر والتذکیر والذکر، تحقیق عمرو بن عبدالمنعم،ص ۹۱.
[۴] همان،ص ۴۱.
[۵] تاریخ بغداد،ج۶، ص۷۵، پاورقی رقم ۲۵۶۹.
[۶] الشافی،ج۴، ص۵۵۱.

 

💠 سند مظلومیّت ۹
▪️ محمد بن جریر طبری اول (سنی مذهب) (د۳۱۰ق) در کتاب تاریخ طبری خود، مطلبی را درباره ماجرای هجوم به بیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، نقل می‌کند:
🔰حدثنا ابن حمید قال حدثنا جریر عن مغیره عن زیاد بن کلیب قال: «أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحه والزبیر ورجال من المهاجرین فقال والله لاحرقن علیکم أو لتخرجن إلى البیعه فخرج علیه الزبیر مصلتا بالسیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه»[۱] یعنی: «عمربن خطاب، به درب منزل علی بن ابی طالب(علیه السلام) آمد و در خانه طلحه و زبیر و برخی از مهاجرین بودند، فریاد زد: به خدا قسم اگر خارج نشوید و بیعت نکنید، خانه را آتش می‌زنم…»

🔎بررسی اعتبار روایت:
در این گزارش تاریخی، همه ی راویان ثقه اند و این عبارت با وجود اینکه به تابعی ختم می‌شود، از دیدگاه اهل تستن معتبر است.
📚۱_ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۳، ح۹۲۶.

 

💠 سند مظلومیّت ۱۰

▪️ابن ابی‌الحدید معتزلی (مـ۶۵۶ق) در شرح نهج البلاغه خود، به نقل از کتاب «مروج الذهب» تألیف مسعودی (مـ۳۴۶ق) چنین می‌نویسد:
🔰قالَ المَسعُودِیُّ: «وَ کانَ عُروَهُ بنُ الزُبَیرِ یُعَذِّرُ أخاهُ عَبدَاللهِ فِی حَصرِ بَنِـی‌هاشِـمٍ فِی الشِعبِ وَ جَمعِهِ الحَطَبَ لِیُحرِقَهُم وَ یَقُولُ: إنَّما أرادَ بِذلِک ألّا تَنتَشِرَ الکلِمَهُ وَ لایَختَلِفَ المُسلِمُونَ وَ أن یَدخُلُوا فِی الطاعَهِ فَتَکونَ الکلِمَهُ واحِدَهً، کما فَعَلَ عُمَرُبنُ الخَطّابِ بِبَنِی‌هاشِمٍ لَمّا تَأخَّرُوا عَن بَیعَـهِ أبِی‌بَکرٍ، فَإنَّهُ أحضَرَ الحَطَبَ لِیُحرِقَ عَلَیهِم الدارَ.» [۱] 🔹ترجمه: مسعودی می‌گوید: «عروه بن زبیر برادرش عبدالله [بن زبیر بن عوّام] را در محاصره ی بنی‌هاشم در در درّه‌ای [در مکه] و جمع آوری کردن او هیزم را برای آتش زدن آنان [در وقایع مربوط به سال‌های دهه ششم و هفتم هجری که آل زبیر به دنبال کسب حکومت بودند]، معذور می دانست و می گفت: او این کار را برای آن کرد که تفرقه و پراکندگی ایجاد نشود و مسلمانان با هم اختلاف نکنند و آنان (بنی هاشم) نیز به اطاعت او درآیند و در نتیجه با هم متّحد شوند؛ همان‌طور که عمر بن خَطّاب این کار را با بنی هاشم کرد؛ وقتی آنان (امیرمؤمنان‌ علیه‌السّلام و صدّیقه طاهره‌ علیهاالسّلام) از بیعت با ابوبکر درنگ کردند. پس همانا او هیزم فراهم کرد تا خانه را بر آن‌ها بسوزاند.»
🔹با این نقل قول ابن ابی الحدید در قرن ششم از کتاب مسعودی، اما در برخی از چاپ‌های فعلی کتاب مروج الذهب، تحریفی در این عبارت صورت گرفته است و نام عمربن خطاب از آن حذف شده است و فعل مجهول به کار برده شده است.[۲]

🔹سند این عبارت در کتاب مسعودی، چنین آمده است: «وحدت النوفلی فی کتابه فی الاخبار، عن ابن عائشه، عن ابیه، عن حماد بن سلمه، قال: کان عروه بن الزبیر یعذر…».[۳]

🔹درباره ی شخصیت مسعودی نیز، اختلاف‌هایی وجود دارد، اما آنچه از منابع خود اهل تسنن برداشت می‌شود، سنی مذهب بوده است؛ ذهبی، او را معتزلی معرفی می‌کند[۴]

و سُبکی، او را شافعی می‌داند.[۵]

📚 کتابشناسی:
[۱] شرح نهج البلاغه لابن ابی‌ الحدید،ج۲۰، ص۱۴۷.
[۲] ن.ک:مروج الذهب (انتشارات بولاق ۱۲۸۳ه)، ج ۲، ص ۷۹. (انتشارات الازهریّه ۱۳۰۳ه)، ج۲، ص۷۲. (انتشارات دارالرجاء-قاهره ۱۳۵۷ه)،ج۳، ص۲۴. (انتشارات دارالهجره-قم)، ج۳، ص۷۷. (انتشارات مِیُمنِیَه)،ج۳، ص۸۶.
[۳] همان.
[۴] سیر اعلام النبلاء، ج۱۵، ص۵۶۹. تذکره الحفّاظ،ج۳، ص۸۵۷.
[۵] الطبقات الشافعیّه الکبری،ج۳، ص۴۵۶ـ۴۵۷.

 

💠 سند مظلومیّت ۱۱

▪️علّامه شیخ زین الدین عاملی بیاضی ‌قدّس‌سره (مـ۸۷۷ق) از علمای بزرگ شیعه، در کتاب ارزشمند خویش «الصراط المستقیم» چنین می‌نویسد:
🔰«وَ مِنها ما رَواهُ البَلاذُرِیُّ وَ اشتَهَرَ فِی الشِیعَهِ أنـَّهُ حَصَرَ فاطِمَهَ فِی البابِ حَتّی أسـقَطَت مُحسِناً.»[۱] 🔹یعنی: «از جمله آن موارد [و اعمال ناشایست خلیفه ی دوم] آن مطلبی است که بلاذری [از علمای سنّی ‌مذهب و متوفّای ۲۷۹ق] نقل کرده و در میان شیعیان نیز مشهور است که او (عمر بن خَطّاب) فاطمه [علیهاالسّلام] را آن‌ چنان بین در و دیوار قرار داد، که [فاطمه‌ علیهاالسّلام، فرزندش] محسن را سقط نمود.»

🔺عجیب است که این مطلب در چاپ‌های کنونی کتاب بلاذری، وجود ندارد، بلکه برعکس، روایتی جعلی در کتاب موجود است که حاکی از وفات محسن بن علی، در سن کودکی است.[۲]

این در حالی است که بلاذری تنها کسی است که این مطلب را نقل کرده است. از بلاذری، مطلب دیگری نیز در سقط محسن بن علی (علیه السلام) نقل شده است، که در ادامه نقل خواهیم کرد.
📚کتابشناسی:
[۱] الصراط المستقیم،ج۳، ص۱۲.
[۲] انساب الاشراف بلاذری،ج۳، ص۱۴۴.

 

💠 سند مظلومیّت ۱۲
♨️ از منابع اهل تسنن

▪️ أحمد بن عبد العزیز الجوهری البصری (مـ۳۲۳ق)، در کتاب خود با عنوان «السقیفه و فدک» حدیثی را درباره هجوم به بیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نقل می‌کند، او می‌نویسد:
🔰حدثنی أبو زید عمر بن شبه، قال: حدثنا أحمد بن معاویه، قال: حدثنی النضر بن شمیل، قال: حدثنا محمد بن عمرو، عن مسلمه بن عبد الرحمن، قال: «لما جلس أبو بکر على المنبر. کان علی، والزبیر، و ناس من بنی هاشم فی بیت فاطمه، فجاء عمر إلیهم، فقال: والذی نفسی بیده لتخرجن الى البیعه أو لأحرقن البیت علیکم. فخرج الزبیر مصلتا سیفه، فاعتنقه رجل من الانصار، وزیاد بن لبید، فدق به فبدر السیف، فصاح به أبو بکر وهو على المنبر، اضرب به الحجر»[۱] 🔻ترجمه: «مسلمه بن عبدالرحمن می‌گوید: وقتی ابابکر بر منبر نشست، علی بن ابیطالب و زبیر و عدّه‌ای از بنی‌هاشم در خانه فاطمه مجتمع بودند، پس عمر به سوی ایشان آمد و گفت: سوگند به آن کسی که جان عمر در دست او است، بایستی بیرون آیید برای بیعت و گرنه خانه را بر شماها می‌سوزانم، زبیر با شمشیر کشیده بیرون آمد، یک نفر از انصار با او دست بِه یقه شد و زیاد بن لبید بر او کوبید و شمشیرش را گرفت پس ابابکر همان طوری که بر منبر بود صدا زد، شمشیر را بر سنگ بزن.»

🔎بررسی اعتبار روایت:
🔹این روایت، به تابعی ختم می‌شود و تمام راویان ناقل آن، ثقه هستند. برخی در شخصیت احمد بن عبدالعزیز (نویسنده ی کتاب) تردید کرده اند و او را مجهول می‌دانند، این در حالی است که ابن ابی الحدید، در شرح نهج البلاغه اش، درباره ی این شخصیت، می‌نویسد: «عالم محدث کثیر الأدب، ثقه ورع أثنى علیه المحدثون ورووا عنه» و در جای دیگر «هو من الثقات الأُمناء عند أصحاب الحدیث» و همینطور: «هو من رجال الحدیث ومن الثقات المأمونین»[۲] 🔹همچنین، اگر این شخص را مجهول نیز بدانیم، طبق دیدگاه اهل تسنن، نقل از مجهول، توسط افراد ثقه، اعتباری است بر پذیرش سخنان فرد مجهول.
البته اختلاف است که آیا این نقل افراد موثق، توثیق آورد است و یا تنها حسن ظن خواهد آورد.[۳] 🔹شایان ذکر است که این روایت را ابن ابی الحدید، در کتاب خودش نیز نقل کرده است.
📚کتابشناسی:
[۱] السقیفه وفدک للجوهری،ج۱، ص۵۲-۵۳.
[۲] ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۶۰ و ج۱۶، ص۲۱۰ و ص۲۳۴.
[۳] ر.ک: کتاب السقیفه و الفدک، مقدمه.

 

💠 سند مظلومیّت ۱۳
♨️ از منابع اهل تسنن

▪️محمد بن جریر طبری (د۳۱۰ق) در کتاب تاریخ طبری خود، نقلی با موضوع هجوم به بیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)دارد:
🔰حدثنا زکریاء بن یحیى الضریر قال حدثنا أبو عوانه قال حدثنا داود بن عبد الله الاودى عن حمید بن عبد الرحمن الحمیرى قال: «توفى رسول الله صلى الله علیه وسلم… فبایع الناس واستثبتوا للبیعه وتخلف علی والزبیر واخترط الزبیر سیفه وقال لا أغمده حتى یبایع علی فبلغ ذلک أبا بکر وعمر فقال عمر خذوا سیف الزبیر فاضربوا به الحجر قال فانطلق إلیهم عمر فجاء بهما تعبا وقال لتبایعان وأنتما طائعان أو لتبایعان و أنتما کارهان فبایعا»[۱] 🔹ترجمه: «پس مردم با ابوبکر بیعت کردند و به بیعت کمک کردند و علی [علیه السلام] و زبیر از بیعت کردن تخلف کردند و زبیر شمشیر کشید و گفت آن را غلاف نمی‌کند تا اینکه علی [علیه السلام] بیعت بکند پس آن خبر به ابابکر و عمر رسید پس عمر گفت: شمشیر زبیر را بگیرید و با سنگ بزنید [تا بشکند]. گفت پس عمر به سوی آنها رفت پس با خستگی به نزد آنها آمد و گفت: باید بیعت کنید چه از سر اطاعت و چه از سر کراهت پس بیعت کردند!»

🔎بررسی اعتبار روایت:
این گزارش تاریخی، مرسل است، و تمام روات آن ثقه‌اند. با این حال، برخی از بزرگان اهل تسنن، به اعتبار این سلسله سند، اذعان داشته‌اند؛ از جمله ابن تیمیه که نسبت به این این سند مرسل، می‌نویسد: «فهذا مرسل حسن ولعل حمیدا أخذه عن بعض الصحابه الذین شهدوا ذلک» [۲]

📚 کتابشناسی:
[۱] تاریخ الطبری،ج۲، ص۴۴۳-۴۴۴، ح۹۲۷.
[۲] منهاج السنه النبویه،ج۱، ص۵۳۶.

 

💠 سند مظلومیّت ۱۴
♨️ از منابع اهل تسنن

▪️ احمد بن عبدالعزیز الجوهری (مـ۳۲۳ق)، در ادامه ی مطالبش پیرامون ماجرای سقیفه و وقایع بعد از آن، نقل می‌کند که:
🔰حدثنا أبو زید عمر بن شبّه، قال: أخبرنا أبو بکر الباهلی قال: حدثنا اسماعیل بن مجالد عن الشعبی، قال: «سأل أبو بکر فقال: أین الزبیر؟ فقیل: عند علی وقد تقلّد سیفه، فقال: قم یا عمر! قم یا خالد بن الولید! انطلقا حتى تأتیانی بهما.. فانطلقا، فدخل عمر، وقام خالد على باب البیت من خارج، فقال عمر للزبیر: ما هذا السیف؟ فقال: نبایع علیاً، فاخترطه عمر فضرب به حجراً فکسره، ثم أخذ بید الزبیر فأقامه ثم دفعه وقال: یا خالد! دونکه فأمسکه، ثم قال لعلی: قم فبایع لأبی بکر، فلتکأ واحتبس، فأخذ بیده وقال: قم، فأبى أن یقوم، فحمله ودفعه کما دفع الزبیر فأخرجه. ورأت فاطمه ما صنع بهما، فقامت على باب الحجره وقالت: “یا أبا بکر! ما أسرع ما أغرتم على أهل بیت رسول الله، والله لا اکلّم عمر حتى ألقى الله”» [۱] 🔹ترجمه: «ابوبکر سؤال کرد و گفت: زبیر کجاست؟ گفته شد، نزد على [علیه السلام] مى‌باشد و شمشیرش را صیقل مى‌دهد. ابوبکر گفت: اى عمر و اى خالد بن ولید بروید على [علیه السلام] و زبیر را نزد من بیاورید، سپس آن دو رفتند، عمر داخل خانه شد و خالد بیرون ایستاد، عمر وقتى که داخل شد به زبیر گفت: این شمشیر براى چیست؟ زبیر در جواب گفت: با على [علیه السلام] بیعت مى‌کنم، بعد عمر شمشیر زبیر را به عنف گرفت و به سنگ کوبید و آن را شکست و سپس دست زبیر را گرفت و او را بلند کرد و به طرف درب کشید و صدا کرد: خالد! نزدیک شو و زبیر را نگهدار، بعد از اینکه زبیر را بیرون کرد، به طرف على [علیه السلام] آمد و گفت: بلند شو برویم با ابوبکر بیعت کن! وى امتناع فرموده و قبول نکرد، بعد عمر دست او را گرفت و گفت: بلند شو! وى از بلند شدن امتناع کرد، اینجا عمر على [علیه السلام] را هل داد و همان طورى که زبیر را به طرف در کشید، على [علیه السلام] را هم به سمت در کشید و از خانه بیرون کرد! در این هنگام فاطمه [سلام الله علیها] آن رفتار نابخردانه اى را که عمر نسبت به على [علیه السلام] و زبیر انجام داد ملاحظه فرمود و بر در اطاق ایستاد، و فرمود: چه زود دستورات پیامبر [صلى الله علیه و آله] را فراموش کردید و بر اهل بیت رسول خدا [صلى الله علیه و آله] ظلم روا داشتید، قسم به خدا با عمر صحبت نخواهم کرد تا اینکه خدا را ملاقات بکنم!.»
🔺در این عبارت، چند نکته، حائز اهمیت است؛ اول آنکه عمربن خطاب، به دستور ابوبکر، برای گرفن بیعت به اجبار، به سوی خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) راه افتاده است. دوم آنکه به داخل خانه رفته است؛ پر واضح است که در این عبارت، از شیوه ورود به خانه سخن به میان نیامده است. سوم آنکه فضای داخل خانه، مشوش بوده است و باعث شمشیر کشی و مخاصمه شده است. چهارم آنکه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نسبت به اهل بیت نبوت، چه ظلم و ستمی‌ را دیده‌اند که چنین عمربن خطاب را مواخذه می‌کنند؟ و در آن خانه چه گذشت که فاطمه زهرا(سلام الله علیها)دیگر با عمربن خطاب سخن نگفت؟

🔎بررسی اعتبار روایت:
این نقل تاریخی نیز، مانند نقل قبلی او، نقل از تابعی است و راویان ثقه‌اند. مصنف، در ادامه ی کتابش، روایت دیگری را نیز نقل می‌کند، که شبیه به همین عبارت می‌باشد، هر چند تفاوتی در متن وجود دارد، اما نتیجه گیری همان است که در روایت سابق گذشت. سند روایت نیز، بدون تفاوت، یکی است.[۲] 📚 کتابشناسی:
[۱] السقیفه وفدک للجوهری،ج۱، ص۵۳.
[۲] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج۶، ص۴۸-۴۹.

 

💠 سند مظلومیّت ۱۵
♨️ از منابع اهل تسنن
▪️ مصنف، در جای دیگر کتابش، مطلبی دیگر با مضمون هجوم نقل می‌کند:
🔰أخبرنا أبو زید عمر بن شبه، قال: حدثنا إبراهیم بن المنذر، عن ابن وهب، عن ابن لهیعه، عن أبی الأسود، قال: «غضب رجال من المهاجرین فی بیعه أبی بکر بغیر مشوره، وغضب علی والزبیر، فدخلا بیت فاطمه علیها السلام، معهما السلاح، فجاء عمر فی عصابه، منهم أسید بن حضیر وسلمه بن سلامه بن وقش – وهما من بنی عبد الأشهل – فصاحت فاطمه علیها السلام، وناشدتهم الله .فأخذوا سیفی علی والزبیر، فضربوا بهما الجدار حتى کسروهما، ثم أخرجهما عمر یسوقهما حتى بایعا…»[۱] 🔻ترجمه: «ابی الاسود بیان می‌کند: گروهی از مردان مهاجرین
از بیعت ابی بکر بخاطر عدم مشورت با ایشان عصبانی بودند و علی(علیه السلام) و زبیر نیز عصبانی بودند . پس آن دو وارد خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها شدند در حالی که به همراه خویش اسلحه داشتند . عمر بن خطاب به همراه گروهی شامل اسید بن حضیر و سلمه بن سلامه – که هر دو از قبیله بنی عبدالاشهل بودند – بر خانه زهرا سلام الله علیها وارد شدند. پس فاطمه(سلام الله علیها)فریاد کشید و آنان را به خدا قسم داد. آنها شمشیر علی(علیه السلام) و زبیر را گرفتند و به دیوار کوبیدند تا شکست. سپس عمر آن دو نفر را کشان کشان بیرون آورد تا بیعت کنند…»

🔎بررسی اعتبار نقل مذکور:
تمام راویان این نقل تاریخی، ثقه‌اند، بجز ابن لهیعه که درباره او بیان شده است: وی پس از آتش گرفتن کتاب‌هایش، از حفظ روایت می‌کرد و این دلیل ضعف اوست. البته این مطلب در این نقل تاریخی، صادق نمی‌باشد، چرا که ابن وهب، از کسانی است که قبل از آتش سوزی کتاب‌های ابی لهیعه از او شنیده و نقل کرده است.
📚[۱] السقیفه وفدک،ج۱، ص۴۶.

 

💠 سند مظلومیّت ۱۶
♨️ از منابع اهل تسنن

▪️ ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب بن مطیر لخمی‌شامی طبرانی (مـ۳۶۰ق)، در کتاب معروف خود، «المعجم الکبیر» حدیثی را از ابوبکر نقل می‌کند که، دلالت واضح دارد در هتک حرمت بیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

🔰حدثنا أبو الزنباع روح بن الفرج المصری، ثنا سعید بن عفیر، حدثنی علوان بن داود البجلی، عن حمید بن عبد الرحمن بن حمید بن عبد الرحمن بن عوف، عن صالح بن کیسان، عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف: «أن أبی عبد الرحمن بن عوف، دخل على أبی بکر الصدیق رحمه الله علیه، فی مرضه الذی قبض فیه، فرآه مفیقاً، فقال عبد الرحمن …: ما تأسى على شیء من الدنیا؟ فقال: أجل إنی لا آسی من الدنیا إلاّ على ثلاث فعلتهن وددت أنی ترکتهن، وثلاث ترکتهن وددت أنی فعلتهن، وثلاث وددت أنی سألت عنهن رسول الله صلوات الله علیه و آله، أما اللاتی وددت أنی ترکتهن، فوددت أنی لم أکن کشفت بیت فاطمه، عن شیء، وإن کانوا قد أغلقوا علی الحرب…»[۱] 🔹ترجمه: «عبد الرحمن بن عوف، به ملاقات ابوبکر رفت در زمانی که در بستر بیماری بود، سپس از او پرسید که: آیا تا به حال پشیمان شده‌ای؟ ابوبکر در پاسخ می‌گوید: من بر انجام سه چیز و بر ترک سه چیز، پیشمان هستم؛ اول، آنکه درب خانه فاطمه زهرا را نمی‌گشودم، هر چند این درب برای جنگ با من بسته شده بود…»

🔺در این عبارت، صراحتا ابوبکر به مساله ی هجوم به خانه ی حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، اعتراف می‌کند، عبارت او که می‌گوید: «لم أکن کشفت بیت فاطمه» دلالت بر هجوم و ورود به خانه فاطمه زهرا، بدون رضایت حضرت (صاحب خانه) بوده است.

🔎بررسی اعتبار روایت:
روایت فوق، روایت از صحابی است، و روایت از صحابی نزد اهل تسنن، جایگاه ویژه‌ای از لحاظ اعتبار دارد. تمام راویان حدیث نیز، ثقه اند، جز «علوان بن داود بجلی» که در او اختلافی است بین علماء رجالی اهل تسنن. اما آنچه از جمع بندی کلام این دانشمندان رجالی کسب می‌شود، این است که علوان، ثقه است و اگر ثقه نباشد، حداقل جرح و قدحی درباره او بیان نشده است.
در مقالات مفصل، ثقه بودن علوان بن داود، ثابت شده است.

🔹همین روایت را، با حذف بخش‌های انتهایی، ابن قیم جوزیه (مـ۷۵۱ق)، در کتاب «عده الصابرین وذخیره الشاکرین» با سلسله سندی متفاوت نقل می‌کند:
«وذکر لیث ابن سعد عن صالح بن کیسان عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف عن أبیه: أن أبابکر رضى الله عنه [لعنت الله علیه لظلمه علی فاطمه الزهرا] قال فى مرضه الذى مات فیه: إنى ولیت أمرکم وانى …»[۲] 📚کتابشناسی:
[۱] المعجم الکبیر،ج۱، ص۶۲، ح۴۳.
[۲] عده الصابرین وذخیره الشاکرین، ج۱، ص۲۱۱، ب۱۷.

 

💠 سند مظلومیّت ۱۷

▪️خواجه نصیر الدین طوسی‌ (مـ۶۷۲ق) از علمای بزرگ شیعه، در کتاب «تجرید الاعتقاد» که با شرح علّامه حلّی ‌قدّس‌ سره (مـ۷۲۶ق) به چاپ رسیده است، درباره ماجرای شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)و هجوم به بیت ایشان مطالبی بیان می‌کند، ایشان می‌نویسند:
🔰«وَ بَعَثَ إلی بَیتِ أمِیرِالمُؤمِنِینَ‌علیه‌السّلام لَمّا امتَنَعَ عَن البَیعَهِ فَأضرَمَ فِیهِ النارَ وَ فِیهِ فاطِمَهَ‌علیهاالسّلام.»[۱] 🔹ترجمه: «[ابوبکر، گروهی را] به سوی خانه امیرمؤمنان‌(علیه ‌السّلام) فرستاد، آن هنگام که ایشان از بیعت [با ابوبکر] امتناع کردند. پس خانه را به آتش کشید در حالی که فاطمه علیهاالسّلام در آن بود.»

👤شمس الدین اسفراینی و علاء الدین قوشچی، که از علمای سرشناس اهل تسنّن در قرن‌های هشتم و نهم هجری هستند، به ترتیب در کتابهای «تسدید العقائد فی شرح تجرید القواعد» و «شرح التجرید»، بر کتاب خواجه نصیر الدین طوسی، ردیّه نوشته‌اند. امّا این دو، زمانی که به جمله‌های فوق رسیده‌ اند، نه تنها کلام محقّق طوسی را منکر نشده اند، بلکه در صحّت روایت فوق، شک نیز نکرده‌اند و آن را ضعیف هم نشمرده‌اند.
جالب آن است که رویّه این دو، انکار سخنان محقّق طوسی بوده است و هر دو از علمای متعصّب اهل تسنن می‌باشند.
🔺این موضوع، نشانگر آن است که تا قرن نهم هجری، انکار این ماجرا به سبب وجود برخی مدارک، مشکل بوده است.
📚[۱] کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ص۳۷۶-۳۷۷.

 

💠 سند مظلومیّت ۱۸

🔹ابن شهر آشوب (مـ۵۸۸ق)، در کتاب معروفش، مناقب آل ابی طالب، در بیان تعداد فرزندان فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، بعد از بیان نام فرزندان حضرت می‌نویسد:
🔰«…والمحسن سقط، وفی معارف القتیبی: ان محسنا فسد من زخم قنفذ العدوی…»[۱] 🔹ترجمه: «…و محسن سقط شد. قتیبی در معارف خود نقل می‌کند که: محسن [بن علی]، سقط شد به جهت زخمی‌ که قنفذ [غلام عمربن خطاب، بر فاطمه زهرا سلام الله علیها]، از روی دشمنی وارد کرد.

🔹ابن شهر آشوب (مـ۵۸۸ق)، در جای دیگری از کتابش، در بیان خصوصیات فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، بیان می‌کنند که:
🔰«[ان فاطمه الزهرا سلام الله علیها]الْمَظْلُومَهُ الشَّهِیدَه»[۲] 🔹ترجمه: «[به یقین فاطمه زهرا سلام الله علیها] مظلومه شهیده بودند.»

📚 کتابشناسی:
[۱] مناقب آل ابی طالب،ج۳، ص۱۳۳.
[۲] همان، ج۳، ص۱۳۲.

 

💠 سند مظلومیّت ۱۹
♨️ از منابع اهل تسنن

▪️ شیخ سعید بن محمد بن مسعود کازرونی (د۷۵۸ق)، در کتاب «مطالع الانوار المصطفویه» خود، صراحتا از سقط محسن بن علی(علیه السلام) به جهت ضربه ی عمربن خطاب در شب هجوم به بیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، یاد کرده است و می‌گوید:

🔰«…و ولدت لعلی الحسن والحسین والمحسن، وقیل: سقط المحسن من بطنها میتاً بسبب أنّ عمر بن الخطاب دقّ الباب على بطنها حین جاء لعلی أن یروح به إلى عند أبی بکر لأخذ البیعه.»
📚نک: مطالع الأنوار المصطفویه فی شرح مشارق الأنوار النبویه: فی حرف الفاء

 

💠 سند مظلومیّت ۲۰
♨️ از منابع اهل تسنن

▪️ ابو ولید محمد بن شحنه حنفی(مـ۸۱۷ق) در شرحش بر ابن اثیر، می‌نویسد:
🔰«ثم إن عمر جاء إلى بیت علی لیحرقه على من فیه فلقیته فاطمه (علیها السلام) . فقال: ادخلوا فیما دخلت فیه الأمه.»
🔹ترجمه: «عمر به خانه علی آمد تا آن را با کسانی که در آن بودند به آتش بکشد، پس فاطمه او را دید؛ عمر به او گفت: در آن چیزی که همه امت در آن وارد شدند، وارد شوید (یعنی بیعت با ابوبکر).»
📚روضه المناظر فی أخبار الأوائل والأواخر، ج۱۱، ص۱۱۳.

 

💠 سند مظلومیّت ۲۱
♨️ از منابع اهل تسنن

🔹 شهرستانی (مـ۵۴۸ق) از قول نظّام (مـ۲۳۱ق) از علمای اهل سنت و معتزلین، مطلبی را که دال بر سقط محسن بن علی بر اثر هجوم به بیت فاطمه زهرا سلام الله علیه توسط عمر است، را نقل می‌کند، او می‌نویسد:
🔰«فقال: إن عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتی القت الجنین من بطنها و کان یصیح احرقوا دارها بمن فیها و ما کان فی الدار غیر علی و فاطمه و الحسن و الحسین.»[۱]

🔹ترجمه: «نظام می‌گوید: خلیفه دوم در روز بیعت آن چنان با لگد بر شکم فاطمه [علیها السلام] زد که نوزادی که در شکم داشت، افتاد و سقط شد. عمر فریاد می‌زد: خانه ی فاطمه را با همه ساکنین آن آتش بزنید. حال آنکه در خانه، کسی غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین نبود.»

✍اینکه در دوران نظام (قرن دوم) اعتقاد به قتل محسن بن علی علیه السلام، توسط عمربن خطاب و در ماجرای هجوم به بیت حضرت زهرا(سلام الله علیها) به قدری فراگیر بوده است که حتی برخی از اهل تسنن نیز، به آن باور داشته و آن را حقیقت می‌دانستند، بسیار قابل توجه است.

🔹همین عبارت را، صلاح الدین صفدی (مـ۷۶۴ق)، بدون بیان عبارت پایانی، در کتاب الوافی فی الوفیات خود، همین عبارت را از ابراهیم بن سیار (معروف به نظام) نقل می‌کند.[۲] 📚 کتابشناسی:
[۱] الملل و النحل للشهرستانی،ج۱، ص۵۷.
[۲] الوافی بالوفیات،ج۶، ص۷۶.

 

💠 سند مظلومیّت ۲۲

▪️ نُعمانی معروف به ابن أبی زینب (مـ۳۶۰ق)، درباره ی ماجرای هجوم به بیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) می‌نویسد:
🔰«فلو لم یکن فی الإسلام مصیبه… إلا ما لحق فاطمه علیها السلام حتى مضت‏ غضبى على أمه أبیها و دعاها ما فعل بها إلى الوصیه بأن لا یصلی علیها أحد منهم لکان عظیما.» [۱]

🔹ترجمه: «اگر در اسلام هیچ مصیبتی نبود مگر آنچه که به فاطمه سلام الله علیها(از سوی دستگاه خلافت) رسید تا به آنجا که از این دنیا رخت بربست در حالی که بر اُمت پدرش غضبناک بود. هم چنین باعث آن شد که وصیت کند تا احدی از آنان بر او نماز نگذارند، هر آینه مسأله­ای بسیار بزرگ و درد آور است.»
📚۱_ ‌الغیبه نعمانی، ص۵۵.

 

💠 سند مظلومیّت ۲۳

▪️ شیخ صدوق (مـ۳۸۱ق) درباره سقط محسن بن علی علیه السلام می‌نویسد:

🔰«وقد سمعت بعض المشایخ یذکر أن هذا الکنز هو ولده المحسن علیه‌السلام وهو السقط الذی ألقته فاطمه علیها‌السلام لما ضغطت بین البابین…»[۱]

🔹ترجمه: «محسن همان جنینی است که فاطمه آنگاه که بین دو درب مورد فشار قرار گرفت، او را انداخت.»
📚[۱] معانی الأخبار،ص۲۰۶.

 

💠سند مظلومیّت ۲۴

▪️سید مرتضی، دانشمند معروف شیعه در قرن پنجم، درباره بیعت گرفتن از حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام)می‌فرمایند:

🔰«هذا الخبر (فقالت [فاطمه] یا ابن الخطاب أتراک محرقا علی بابی قال: نعم …) قد روته الشیعه من طرق کثیره… وأی اختیار لمن یحرق علیه بابه حتى یبایع؟»[۱]

🔹ترجمه: «این روایت را (فاطمه گفت ای پسر خطاب آیا می‌خواهی خانه‌ام را بر سرم آتش بزنی؟!) شیعه از طریق­ه‌ای گوناگونی نقل کرد. حال این چگونه اختیاری است که درب خانه­‌ی کسی آتش زده شود تا بیعت کند؟»

📚[۱] الشافی فی الإمامه،ج۳، ص۲۴۱.

 

💠 سند مظلومیّت ۲۵

▪️شیخ طوسی دانشمند شیعه در قرن پنجم، ضرب فاطمه (سلام الله علیها) توسط خلیفه ی دوم و سقط حضرت محسن(علیه السلام) را مساله‌ای اتفاقی در میان شیعیان خواند و روایت‌های آن را مشهور شمرد. متن کلام او چنین است:

🔰«و المشهور الذی لا خلاف فیه بین الشیعه: أن عمر ضرب على بطنها حتى اسقطت فسمی السقط محسنا و الروایه بذلک مشهوره عندهم.»[۱]

🔹ترجمه:«اختلافی بین شیعیان نیست که عمر بن الخطاب بر شکم فاطمه سلام الله علیها زد تا آنکه فرزندش را سقط کرد و آن فرزند محسن نامیده شد. روایت در این باره نزد شیعیان مشهور است.»
📚۱- تلخیص الشافی،ج۳، ص۱۵۶.

 

💠 سند مظلومیّت ۲۶

🔹ابو الصلاح حلبی، از بزرگان شیعه در قرن پنجم، درباره ماجرای شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌نویسد:

🔰«ومما یقدح فی عداله الثلاثه… إحضار الحطب لتحریق منزله والهجوم علیه بالرجال من غیر إذنه واضطرارهم بذلک زوجته وبناته وغیرهم إلى الخروج عن بیوتهم.»[۱]

🔹ترجمه: «از جمله مسائلی عدالت سه خلیفه را مورد خدشه قرار می‌دهد… آماده کردن هیزم برای به آتش کشاندن منزل علی(علیه السلام) (و فاطمه) و هجوم بر آن خانه بدون اجازه او و مضطر کردن همسر و دختران او و سایر افراد در خانه، به خارج شدن از منزلشان، می‌باشد.»
📚[۱] تقریب المعارف، ص۲۳۳.

 

💠 سند مظلومیت ۲۷
🔹 سید بن طاوس دانشمند امامی قرن هفتم، درباره ظلم وارده به فاطمه زهرا(سلام الله علیها) می‌نویسد:

🔰 «وعلماء أهل البیت علیهم السلام لا یحصى عددهم وعدد شیعتهم إلا الله تعالى، وما رأیت ولا سمعت عنهم أنهم یختلفون فی أن أبا بکر وعمر ظلما أمهم فاطمه علیها السلام ظلما عظیما.»[۱]

🔹 ترجمه: «دانشمندان اهل بیت(علیهم السلام) تعدادشان و تعداد شیعیانشان قابل شمارش نیست. از کسی از آنان ندیدم و نشنیدم که اختلاف داشته باشند در اینکه ابوبکر و عمر بر مادرشان فاطمه(علیها السلام)، ظلم بزرگ روا داشتند.»
📚 [۱] الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، ص۲۵۲.

 

💠 سند مظلومیت ۲۸

🔹 خواجه نصیر طوسی، اندیشمند شیعی قرن هفتم نیز درباره ی این ظلم به صدیقه طاهره(سلام الله علیها) می‌نویسد:

🔰 «وبعث (ابوبکر) إلى بیت أمیر المؤمنین علیه السلام لما امتنع من البیعه فأضرم فیه النار وفیه فاطمه والحسن والحسین وجماعه من بنی هاشم.»[۱]

🔹 یعنی: «آنگاه که علی(علیه السلام) از بیعت با ابوبکر امتناع ورزید، او به سوی خانه ی آن حضرت فرستاد پس در آنجا آتش روشن کرد در حالی که فاطمه، حسن، حسین و عده­ ای از بنی هاشم، در آن بودند.»
📚[۱] کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۵۱۱.

 

💠 سند مظلومیت ۲۹
🔹 علامه ی حلی در توضیح گفتار خواجه نصیرالدین، اضافه می‌نماید که:

🔰«وضربت فاطمه علیها السلام فألقت جنینا اسمه محسن.» [۱]

🔹 یعنی: «فاطمه سلام الله علیها مورد ضرب واقع شد پس جنینی را که اسمش محسن بود انداخت.»

📚[۱] همان

 

💠سند مظلومیت ۳۰

🔹 فاضل مقداد، متکلم مشهور قرن هشتم، بار دیگر موضوع ضرب و سقط را در کنار برخی مسائل دیگر مطرح نمود و اینگونه نگاشت:

🔰 «بعث (ابوبکر) إلیها عمر حتّى ضربها على بطنها و أسقطت سقطا اسمه محسن و أضرم النار لیحرق علیهم البیت و فیه فاطمه علیها السّلام و جماعه من بنی هاشم فأخرجوا علیا علیه السّلام قهرا.»[۱] 🔹 یعنی: «خلیفه اول، عمر بن الخطاب را به سوی فاطمه فرستاد تا آنکه بر شکم او ضربه­‌ای وارد آورد و در اثر آن جنینی که نامش محسن بود سقط شد وآتش روشن کرد تا خانه را بسوزاند در حالی که فاطمه و عده­‌ای از بنی هاشم در آن بودند و علی(علیه السلام) را به اجبار از منزل بیرون آوردند.»

📚 [۱] اللوامع الالهیه، ص۳۵۹.

 

💠 سند مظلومیت ۳۱

🔹 زین الدین بیاضی، عالم قرن نهم، قرار گرفتن حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در میان درب و سقط جناب محسن(علیه السلام) در اثر آن را مشهور میان شیعیان می‌داند و می‌نویسد:

🔰«واشتهر فی الشیعه أنه حصر فاطمه فی الباب حتى أسقطت محسنا.»[۱]

🔹یعنی: «در میان شیعیان مشهور است که او فاطمه را در پشت درب فشار داد تا آنکه محسن را سقط کرد.»

🔹جناب آقای اسماعیل انصاری زنجانی، در کتاب مفصلشان «الموسوعه الکبرى عن فاطمه الزهراء» بیش از ۲۰۰ گزارش در منابع شیعی و غیر شیعی که ماجرای هجوم به بیت فاطمه(سلام الله علیها)، هتاکی به ایشان و ظلم به حضرت و شکستن پهلوی ایشان و سقط شدن محسن بن علی(علیه السلام)به واسطه ی آن ضربه و…را نقل کرده است.

📚[۱] الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم،ج۳، ص۱۲

 

💠 سند مظلومیت ۳۲

♨️ از این قسمت نقل های تاریخ نویسان را ارائه می کنیم:

🔹 ابن عبد ربّه (مـ۳۲۸ق) درباره ی شب هجوم به بیت فاطمه (سلام الله علیها)، می‌نویسد:

🔰 «اَلَّذِینَ تَخَلَّفُوا عَنْ بَیْعَهِ أبِی‌بَکرٍ… فَأمّا عَلِیٌّ وَ الْعَبّاسُ وَ الزُبَیْرُ فَقَعَدُوا فِی بَیْتِ فاطِمَهَ حَتّی بَعَثَ إلَیْهِمْ أبُوبَکرٍ، عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ؛ لِیُخْرِجَهُمْ مِنْ بَیْتِ فاطِمَهَ، وَ قالَ لَهُ:إنْ أبَوْا فَقاتِلْهُمْ!فَأقْبَلَ عُمَرُ بِقَبَسٍ مِنْ نارٍ عَلی أنْ یُضْرِمَ عَلَیْهِمُ الدّارَ…»[۱]

یعنی: آنان که از بیعتِ با ابوبکر سرپیچی کردند…امّا علی و عبّاس و زبیر، در خانه ی فاطمه(سلام الله علیها) تحصّن کردند تا جایی که: ابوبکر، عمر بن خَطّاب را به سراغ آنان فرستاد تا ایشان را از خانه ی فاطمه بیرون آورد؛ و به او گفت: اگر امتناع ورزیدند، با آنان بجنگ. لذا عمر با شعله‌ای از آتش پیش آمد تا خانه را همراه با آنان به آتش کشد.

📚 [۱] العقد الفرید، ج۵، ص۱۳-۱۴(چاپ بیروت). ج۳، ص۶۴ (چاپ دارالکتب العلمیه).

 

💠 سند مظلومیت ۳۳

🔹 ابوالفداء (مـ۷۳۲ق)، تاریخ نویس اهل تسنن، درباره ی مساله ی ماجرای بیعت گرفتن از حضرت علی(علیه السلام) چنین می‌نویسد:

🔰 «…وکذلک تخلف عن بیعه أبی بکر أبو سفیان من بنی أمیه ثم إن أبا بکر بعث عمر بن الخطاب إِلى علی ومن معه لیخرجهم من بیت فاطمه رضی الله عنها، وقال: إِن أبوا علیک فقاتلهم. فأقبل عمر بشیء من نار على أن یضرم الدار، فلقیته فاطمه رضی الله عنها وقالت: إِلى أین یا ابن الخطاب؟ أجئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم.»[۱]

🔹️یعنی: «و از جمله کسانی که از بنی امیه با ابوبکر بیعت نکرد، ابوسفیان بود. ابابکر، عمربن خطاب را مامور کرد تا به جانب علی(علیه السلام) برود و او را به همراه یارانش، از خانه ی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) خارج کند. ابوبکر دستور می‌دهد، اگر آنها نپذیرفتند، با آنها پیکار و جنگ کن. سپس عمربن خطاب مشعلی را تهیه کرد تا با آن خانه را به آتش بکشد؛ و با این حال به درب منزل فاطمه زهرا(سلام الله علیها) آمد. در این هنگام فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمودند: چه می‌کنی ای پسر خطاب؟ آیا می‌خواهی خانه ما [اهل بیت] را آتش بزنی؟  عمر گفت: بله!»

📚 [۱] المختصر فی أخبار البشر، ج۱، ص۱۶۴.

 

💠 سند مظلومیت ۳۴

🔹 مسعودی، تاریخ نویس قرن سوم، درباره ی ماجرای هجوم به بیت نبوت، می‌نویسد:

🔰 «فأقام أمیر المؤمنین -علیه السّلام -و من معه من شیعته فی منزله بما عهد إلیه رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فوجهوا الى منزله فهجموا علیه، و أحرقوا بابه، و استخرجوه منه کرها، و ضغطوا سیده النساء بالباب حتى اسقطت [محسنا] و أخذوه بالبیعه فامتنع و قال: لا أفعل.»[۱]

🔹 یعنی: امیرالمومنین علی علیه السلام در منزل بودند به همراه جمعی از شیعیانشان، که به خانه ی آنها هجوم برده، و خانه به آتش کشیده شد. حضرت علی و شیعیانشان، به اجبار و اکره از آن خانه خارج شدند، به صدیقه طاهر حضرت زهرا(سلام الله علیها)جسارت شد و با درب منزل آسیب دیدند و سبب شد فرزند در شکمشان را سقط کنند.

📚 [۱] اثبات الوصیه، ج۱، ص۱۴۶

 

💠 سند مظلومیت ۳۵

🔹 ابن شداد حلبی (د۶۸۴ق) از نامگذاری محسن بن علی(علیهما السلام)، توسط رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، قبل از تولدش و سقط شدن او در ماجرای هجوم به بیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، نقل می‌کند که:

🔰 قال یحیى بن أبی طی فی تأریخه: «وفی السنه – یعنی سنه إحدى وخمسین وثلاثمائه – ظهر مشهد الدکه. وکان سبب ظهوره أن سیف الدوله علی ابن حمدان کان فی أحد مناظره بداره الّتی ظاهر المدینه فرأى نوراً ینزل على المکان الّذی فیه المشهد عدّه مرّات. فلمّا أصبح رکب بنفسه إلى ذلک المکان وحفره فوجد حجراً علیه کتابه: “هذا قبر المحسن بن الحسین بن علی بن أبی طالب” . فجمع سیف الدوله العلویین وسألهم هل کان للحسین ولد اسمه المحسّن. فقال بعضهم: ما بلغنا ذلک وإنما بلغنا أنّ فاطمه عم کانت حاملاً فقال لها النبی صلى الله علیه وسلم: فی بطنک محسّن. فلمّا کان یوم البیعه هجموا علیها فی بیتها لإخراج علی عم إلى البیعه فأخْدجت.»[۱]

🔹 یعنی: «در سالی از سال‌ها، در مدینه ی منوره، نوری را مشاهده نمود که به مکانی نازل می‌شد، وقتی مکان را جستجو کرد، نگاشته‌ای را یافت که روی آن نوشته شده بود: این قبر محسن بن حسین بن علی بن ابی طالب است، از علویون جویای ماجرا شد که آیا حسین بن علی، فرزندی به نام محسن داشته است، علویون گفتند: خیر، آنچه به ما رسیده است، آنست که فاطمه زهرا، فرزندی در شکم داشته است که در ماجرای هجوم به بیت ایشان، سقط شده است…»

📚[۱] الأعلاق الخطیره فی ذکر أمراء الشام و الجزیره، ج۱، ص۲۰.

 

💠 سند مظلومیت ۳۶

🔹 ابن حمزه زیدی مذهب (د۶۱۵ق)، با سندی متصل به خود، نقل می‌کند که غلام عمربن خطاب به درب خانه ی حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) هیزم آورده است:

🔰 و بالاسناد المتقدم عن السید ابی العباس الحسنی، قال، اخبرنا محمد بن جعفر الحداد السروری، قال حدیثنا محمد بن الفضل بن حاتم النجار، قال حدثنا اسحاق بن راهویه، قال حدیثنا محمد بن بشیر العبدی، عن عبدالله بن عمر العمری، عن زید بن اسلم، عن ابیه، قال: کنت فی من جمع (فی بعض نسخ حمل) الحطب إلى باب علی علیه السلام، قال عمر: والله، لئن لم یخرج علی بن أبی طالب لأحرقن البیت بمن فیه.» [۱]

🔹 یعنی: اسلم، غلام عمربن خطاب گوید: «من در میان کسانی بودم که هیزم به در خانه‌ی حضرت علی علیه السلام می‌بردند. عمر گفت: به خدا سوگند، اگر علی بن ابی طالب (برای بیعت کردن) بیرون نیاید، خانه را با کسانش به آتش می‌کشم»

📚 [۱] الشافی، ج۴، ص۵۴۴

 

💠 سند مظلومیت ۳۷

🔹 در ادامه روایتی دیگر را نقل می‌کند که:

🔰 و بهذا الاسناد عن ابی العباس الحسنی قال: اخبرنا محمد بن جعفر الحداد، قال حدثنا علی بن ابی طالبی السیاط الجرجانی، قال حدثنا ابوالاسود البصری عبدالجبار، عن ابن لهیعه عن ابی الاسود محمد بن عبدالرحمن بن الساب بن زید، عن ابیه، قال: «شهدت عمربن الخطاب یوم اراد ان یحرق علی فاطمه بیتها، فقال: ان ابوا ان یخرجوا فیبایعوا احرقت علیهم البیت، فقلت لعمر: ان فی البیت فاطمه، أفتحرقها؟ قال: سنلتقی انا و فاطمه.» [۱]

🔹 یعنی: زید می‌گوید که، شاهد بودم که، عمر بن خطاب را در روزی که می‌خواست خانه ی فاطمه را به آتش بکشد دیدم که گفت اگر از خارج شدن برای بیعت خودداری کنند خانه را بر آنها به آتش می‌کشم.  من به عمرگفتم: فاطمه در این خانه است، آیا او را می‌سوزانی؟  گفت: به زودی من و فاطمه رو به رو خواهیم شد!

📚[۱] همان، ج۴، ص۵۴۶.

 

💠 سند مظلومیت ۳۸

🔹 وی در ادامه نقل می‌کند که:

🔰 قد روى البلاذری عن المدائنی عن مسلم بن محارب عن سلیمان التیمی، عن إبن عون (فی بعض النسخ الاعور): «إن أبابکر ارسل الى علی یریده على البیعه فلم یبایع فجاء عمر ومعه قبس فلقیته فاطمه على الباب فقالت: یا أبن الخطاب اتراک محرقا علی بأبی؟ فقال: نعم، وذلک أقوى فیما جاء به أبوک، وجاء علی فبایع.» [۱]

🔹 یعنی: نقل کرده‌اند که: «ابوبکر، کسی را برای بیعت گرفتن از حضرت علی(علیه السلام) فرستاد، اما حضرت بیعت نکردند. مجدد عمربن خطاب با مشعلی از آتش برای بیعت گرفتن آمد. حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، نزد درب منزل آمد و گفتند: ای پسر خطاب، آیا می‌خواهی درب منزل مرا آتش بزنی؟  عمر گفت: آری، این همانی است که پدرت بر آن مبعوث شد. سپس علی بن ابی طالب آمد و بیعت کرد.»

🔎بررسی اعتبار روایت:

🔹در اعتبار این روایت که از بلاذری نقل شده است، باید گفت که: روایت ثقه است و قابل اعتماد. تمام راویان روایت، ثقه‌اند. حتی مسلم بن محارب که توسط برخی متهم به مجهول بودن است، مجهول نبوده چرا که ابن حبان، او را توثیق می‌کند.[۲] و اتهام روایت به مرسل بودن، به دو جهت مردود است:  اولاً: روایت از تابعی است، و روایت مرسل تابعی، نزد اکثریت عامه (اهل تسنن) معتبر است.[۳]  ثانیاً: روایت مرسل محسوب نمی‌شود، چرا که بلاذری با دو واسطه از سلیمان نقل روایت می‌کند و ابن عون و تیمی، هر چند شاهد ماجرا نباشند، اما از تابعان نقل روایت کرده‌اند و همیشه نباید ناقلان، شاهد باشند تا روایت مرسل نباشد.

🔹همین روایت، در کتاب انساب الاشراف، آمده است، با تفاوت در اینکه، بجای کلمه «و معه قبس فلقیته»، آمده است که: «و معه فتیله».[۴]  📚 [۱] همان، ج۴، ص۵۴۷. 📚[۲] الثقات، ج۷، ص۴۹۰، رقم: ۱۱۱۰۸. 📚[۳] ر.ک: فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۷۱۶. مرقاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح، ج۹، ص۴۳۴. فتح المغیث شرح ألفیه الحدیث، ج ۱، ص ۱۳۹. المقنع فی علوم الحدیث، ج ۱، ص ۱۳۹ – ۱۴۰. قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، ج ۱، ص ۱۳۴. 📚[۴] أنساب الأشراف، ج۱، ص۵۸۶، رقم ۱۱۸۴.

 

💠 سند مظلومیت ۳۹

✍ ابن تیمیه با توجه به نصب و عداوتی که دارد به تکذیب فضائل حضرت زهرا(سلام الله علیها) می پردازد تا بتواند مبحث عدم رضایت ایشان از برخی اصحاب را انکار کند. در یکی از این اقدامات وی، به رد حدیث نبوی: ” یا فاطمه إن الله یغضب لغضبک ویرضى لرضاک ” می پردازد و این روایت را دروغ پنداشته و تصریح می کند که نه سند صحیحی دارد و نه سندی حسن! حال ببینیم ابن تیمیه در این گفته خود چه قدر صادق است؟!

🖍وی در منهاج السنه چنین می نویسد:

🔰 وأما قوله ورووا جمیعا أن النبی صلی الله علیه وسلم قال یا فاطمه إن الله یغضب لغضبک و یرضى لرضاک فهذا کذب منه ما رووا هذا عن النبی صلی الله علیه وسلم ولا یعرف هذا فی شیء من کتب الحدیث المعروفه ولا له إسناد معروف عن النبی صلی الله علیه وسلم لا صحیح ولا حسن.  یعنی: اما این که وی (علامه حلی) گفته: تمامی محدثان نقل کرده‌اند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای فاطمه! خداوند عزّوجلّ با خشم تو خشمناک و با خشنودی تو خشنود می‌گردد.» دروغ است و چنین روایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل نگردیده و این حدیث در کتابی از کتاب‌های معروف، حدیث شناخته شده ای نیست و این حدیث در کتب حدیثی معروف سندی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نداشته، نه سند صحیح و نه سند حسن.

📚همو، منهاج السنه، ج۴، ص۲۴۸ و ۲۴۹

👈در مقابل می بینیم که علمای اهل تسنن این حدیث را در کتب خود نقل و آن را تصحیح کرده اند؛ مثلاً:

💢حاکم نیشابوری می نویسد: عن جعفر بن محمد عن أبیه عن علی بن الحسین عن أبیه عن علی رضی الله عنه قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لفاطمه إن الله یغضب لغضبک ویرضى لرضاک هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه.

یعنی: از امام صادق و ایشان از پدرشان امام باقر و ایشان از پدرشان امام سجاد و ایشان از امام حسین و ایشان از امیر المؤمنین(سلام الله علیهم اجمعین) چنین نقل کرده اند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) چنین فرمودند: به تحقیق که خداوند به غضب و خشم تو خشمگین و به رضایت تو راضی می شود. این حدیث صحیح السندی است که بخاری و مسلم نقل نکرده اند.

📚المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷

 

💠 سند مظلومیت ۴۰

💢 هیثمی از قول طبرانی این روایت را نقل و در آخر به معتبر بودن سند آن اشاره می کند:

🔰 وعن علی قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم إن الله یغضب لغضبک ویرضى لرضاک رواه الطبرانی وإسناده حسن.

🔹️  یعنی: و از حضرت علی(علیه السلام) منقول است که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: به تحقیق که خداوند به غضب و خشم تو خشمگین و به رضایت تو راضی می شود. این حدیث ر ا طبرانی نقل و سند آن حسن(معتبر) است.

📚مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰۳  علمای دیگری از اهل تسنن این روایت را با اسناد معتبر نقل کرده اند مانند طبرانی در المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۰۸ و ج۲۲، ص۴۰۱ و… . نتیجه سخن اینکه ابن تیمیه با عداوت و دشمنی که با اهل بیت(علیهم السلام) دارد، در صدد است تا فضائل آن بزرگواران را از هر راه ممکنی منکر و رد کند ولی در مقابل این تفکر باطل دیدیم که این روایت در کتب اهل تسنن با اسناد صحیح و معتبری نقل شده است.

 

💠 سند مظلومیت ۴۱ ‍

✍ نیک می دانیم صدیقه ی طاهره حضرت زهرا(سلام الله علیها)در جریان غصب فدک، دروغ گو بودن خلیفه ی اول را بر همگان اثبات نمود، برخی این عملکرد را تاب نیاورده و زبان به هتاکی بانوی دوسرا گشوده اند: ⛔️ محمد بن صالح العثیمین یکی از این نواصب است که قباحت و بی شرمی را به اوج رسانده و درباره حضرت زهرا(سلام الله علیها) که قرآن به پاکی و طهارت او شهادت داده، زبان به هتاکی گشوده است: او در شرح خود بر حدیث مطالبه ی فدک از  جانب حضرت زهرا(سلام الله علیها) می گوید:

🔰 قوله: “فأبى أبو بکر أن یدفع إلى فاطمه شیئا، فوجدت فاطمه على أبی بکر فی ذلک قال: فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت، وعاشت بعد رسول الله صلى الله علیه (وآله) وسلم سته أشهر”. نسأل الله أن یعفو عنها، وإلا فابو بکر رضی الله عنه ما استند إلى رأی، وإنما استند إلى النص، 👈وکان علیها رضی الله عنه أن تقبل قول النبی: “لا نورث ما ترکنا صدقه” ولکن کما قلت لکم قبل قلیل: 👈عند المخاصمه لا یبقی للإنسان عقل یدرک به ما یقول أو ما یفعل، أو ما هو الصواب فیه؛ فنسأل الله أن یعفو عنها، وعن هجرها خلیفه رسول الله صلى الله علیه (وآله) وسلم.

📚شرح صحیح مسلم للعثیمین ج۶، ص۷۴، کتاب الجهاد والسیر

یعنی: ابوبکر از اینکه به فاطمه(علیها السلام) چیزی بدهد، امتناع کرد. لذا فاطمه از ابوبکر خشمگین شد و با او قهر کرد و با او صحبت نکرد تا زمانی که از دنیا رفت. و بعد از وفات رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) تنها شش ما زندگی کرد.   از خدا می‌خواهیم که از فاطمه بگذرد؛ زیرا ابوبکر به نظر و رای (خودش) استناد نکرد؛ بلکه به نص (کلام پیامبر) استدلال کرد . 👈فاطمه، باید سخن پیامبر «ما پیامبران از خود ارث به جا نمی گذاریم؛ بلکه هر آن چه می ماند صدقه است» را می‌پذیرفت؛👉 اما همان طور که پیشتر گفتم 👈در هنگام مخاصمه و دعوا عقلی برای انسان باقی نمی ماند تا بداند که چه می گوید و چه کار می کند، و یا راه درست چیست! پس از خداوند می خواهیم که از فاطمه بگذرد که با خلیفه ی رسول خدا قهر کرد!👉

🔷 کسی که قرآن کریم به عصمت او شهادت داده است چطور ممکن است لحظه ای به ناحق سخن بگوید و یا به ناحق عمل کند؟!

🔹 مگر نه آنکه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حق اهل بیت خود که حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز از جمله ی آنان است، فرمودند:

🔰 إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی أحدهما أعظم من اﻵخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتی أهل بیتی ولن یتفرقا حتى یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما

📚الجامع الصغیر وزیادته، ج۱، ص۴۲۳ 👈قال الشیخ الألبانی: صحیح یعنی : من در میان شما دو چیز قرار می دهم که اگر بدان دو تمسک بجویید بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو که از دیگری بزرگتر است، قرآن است که همانند ریسمانی است مابین آسمان و زمین و دیگری عترت و اهل بیتم که این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تازمانی که در حوض بر من وارد شوند.

◀️ آیا کسی که هرگز از قرآن جدا نمی شود، امکان دارد به باطل غضبناک شود و به باطل از کسی رویگردان شود؟!

◀️ آیا کسی که هرگز از قرآن جدا نمی شود، امکان دارد کلام رسول خدا را بشنود و قبول نکند؟!

◀️ چگونه ممکن است که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) به امت دستور تبعیت و تمسک به حضرت زهرا(سلام الله علیها) دهند و از طرفی ایشان را از عدم وراثت خود باخبر نکنند؟!  ◀️ آیا این کار عاقلانه خواهد بود که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، از طرفی امت را به اتباع و اخذ از حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمان دهد، و از طرفی حکمی از احکام  را از او پنهان نماید؟

 

💠 سند مظلومیت ۴۲

✍ برای اهمیت بحث رضایت حضرت زهرا(سلام الله علیها) ابتدا به روایاتی در مذمت آزار ایشان و نقل نتیجه گیری یکی از بزرگان اهل تسنن از این روایات می پردازیم:   در ابتدا باید دانست بر اساس احادیث نبوی، رضا و غضب الهی تابع رضا و غضب صدیقه ی کبری(سلام الله علیها) است:

🔰 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ (و آله) وَسَلَّمَ لِفَاطِمَهَ: إِنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَیَرْضَى لِرَضَاکِ {هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ “} یعنی: غضب فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و رضای فاطمه زهرا (سلام الله علیها)  معادل با رضای خدای عالم و غضب خدای عالم قرار گرفته است .

📚 المستدرک على الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷ المؤلف: أبو عبد الله الحاکم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدویه بن نُعیم بن الحکم الضبی الطهمانی النیسابوری المعروف بابن البیع (المتوفى: ۴۰۵هـ)، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه الأولى، ۱۴۱۱ ق- ۱۹۹۰م.

 

💠 سند مظلومیت ۴۳

 

♨️ از منابع اهل تسنن  ✍ آزار حضرت زهرا(سلام الله علیها) برابر است با آزار پیامبر(صلی الله علیه وآله):

🔰 قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ(آله و)سَلَّمَ: «إِنَّمَا فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی یُؤْذِینِی مَا آذَاهَا»

🔹یعنی: پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند: فاطمه پاره ی تن من است، کسی او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و یا کسی او را بیازارد مرا آزرده است.

📚صحیح مسلم، ج۴، ص۱۰۹۳  المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.

 

💠 سند مظلومیت ۴۴

♨️ از منابع اهل تسنن

✍ اهانت به حضرت زهرا(سلام الله علیها)برابر است با کافر شدن:

🔰 قوله: «فمن أغضبها اغضبنی» استدل به السهیلی على أن من سبها فإنه یکفر و توجیهه أنها تغضب ممن سبها و قد سوى بین غضبها و غضبه و من أغضبه صلى الله علیه و (آله و) سلم یکفر.

📚عسقلانی شافعی، فتح الباری، ج۷، ص‏۱۰۵  دار المعرفه، بیروت: ۱۳۷۹، رقم کتبه وأبوابه وأحادیثه: محمد فؤاد عبد الباقی، قام بإخراجه وصححه وأشرف على طبعه: محب الدین الخطیب، علیه تعلیقات العلامه: عبد العزیز بن عبد الله بن باز، عدد الأجزاء:۱۳  ✍حدیثی که پیامبر (صلی الله علیه و (آله و) سلم) می‌فرماید: «اذیت کردن فاطمه، اذیت کردن من است»، سهیلی به آن استدلال کرده است که هر کس کوچک‌ترین اهانتی به فاطمه بکند، کفر است و صاحب آن کفر، کافر است و هیچ تفاوتی ندارد در نوع اذیتی که به فاطمه انجام می‌گیرد!  ⁉️طبق این احادیث و استدلال این عالم سنی هر کس حتی به حضرت صدیقه (سلام الله علیها) کوچکترین جسارتی کند کافر می شود؛ از آن سو در کتاب بخاری صحیح ترین کتاب اهل سنت موجود است که خلیفه ی اول و دوم حضرت صدیقه کبری(سلام الله علیها) را به غضب آوردند پس….

 

💠 سند مظلومیت ۴۵

✍ در سند مظلومیت ۳۹ سخن ابن تیمیه در تکذیب حدیثِ” یافاطمه ! إن الله یغضب لغضبک ویرضى لرضاک”را با سند صحیح در کتب اهل‌ تسنن رد کردیم در این نوشتار ۴۵ و ۴۶ بنا داریم سایر اسناد در این زمینه را از منابع اهل تسنن نقل کنیم تا عدم رضایت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از برخی صحابه کاملاًّ مشخص شود:

👤 طبرانى این حدیث را در معجم کبیر نیز نقل می کند و محقق کتاب (حمدی بن عبدالمجید السلفی) در پاورقى ذیل روایت می نویسد:

🔰 فی هامش الأصل: هذا حدیث صحیح الاسناد وروی من طرق عن علی علیه السلام رواه الحارث عن علی وروی مرسلا وهذا الحدیث احسن شئ رأیته وأصح اسناد قرأته انتهی. یعنی: سند این حدیث صحیح است و از چند طریق از علی(علیه السلام) نقل شده است. حارث آن را از علی(علیه السلام) به صورت مرسل روایت کرده است. این، بهترین حدیثی است که دیده ام و صحیح ترین سندی است که خوانده ام.

📚همو، المعجم الکبیر، ج۱، ص ۱۰۸ http://shamela.baharsound.ir/42124/1/108  اسکن کتاب: https://plink.ir/S4daS

📚 در جایى دیگر از همین کتاب، ج۲۲، ص۴۰۱  http://shamela.baharsound.ir/42124/22/401  اسکن کتاب:  https://plink.ir/y42Lc    👤صالحى شامى:  روى الطبرانی بإسناد حسن

📚همو، سبل الهدى والرشاد فی سیره خیر العباد، ج۱۱، ص ۴۴  http://shamela.baharsound.ir/44818/11/44  اسکن کتاب:  https://plink.ir/acwai   👤مناوى:   رواه الطبرانی بإسناد حسن

📚المناوی، عبد الرؤوف، اتحاف السائل بما لفاطمه من المناقب والفضائل،ج۱، ص۶۵  http://shamela.baharsound.ir/40144/1/65  اسکن کتاب:  https://plink.ir/kMwZZ

📚کتاب سیده نساء اهل الجنه فاطمه الزهراء(سلام الله علیها)أو إتحاف السّائل بما لفاطمه من المناقب تألیف: عبدالرّؤوف بن علی بن زین العابدین المناوی (المتوفٰی سنه ۱۰۳۱هـ)، ص۱۱۳  اسکن کتاب:  https://plink.ir/msl0O

 

💠 سند مظلومیت ۴۶

👤 ابن حجر عسقلانى: وَقَالَ: صَحِیحُ الإِسْنَادِ.

📚همو، إتحاف المهره، ج۱۱، ص ۳۴۵   اسکن کتاب https://plink.ir/MpEaq  http://shamela.baharsound.ir/43260/11/345  👤زرقانى: أخرجه الطبرانی فی الأوسط بسند صحیح على شرط الشیخین…

📚همو، شرح الزرقانی على المواهب اللدنیه بالمنح المحمدیه ،ج۴، ص ۳۳۱ http://shamela.baharsound.ir/44823/4/331  اسکن کتاب:  https://plink.ir/giMlT

👤محمد صبان: وروی الطبرانی وغیره باسناد حسن عن علی…

📚همو، اسعاف الراغبین فی سیره المصطفی وفضائل أهل بیته الطاهرین، ص۶۷  اسکن کتاب:  https://plink.ir/7xjZO   أخرج الطبرانی بسند حسن عن علی قال…

📚 جلال الدین سیوطی، الثغور الباسمه فی مناقب سیدتنا فاطمه، به تحقیق دکتر عبدالحکیم الأنیس، ص۷۳  اسکن کتاب:  https://plink.ir/ah8cK  به تحقیق سید احمد حسن الحسینی، ص۷۶  اسکن کتاب:  https://plink.ir/XcTp3  نسخه خطى [مکتبه المخطوطات المنوعات الکبرى]  اسکن کتاب:  https://plink.ir/kPaAo  نسخه خطى دیگر  اسکن کتاب:  https://plink.ir/Pm7p5

 

💠 سند مظلومیت ۴۷

🌑 وقایع شش روز پیش از شهادت حضرت صدیقه ی کبری(سلام الله علیها)

🔹 اتفاق مهم امروز عیادت شیخین است(۱)

🔹در روزهای اخیر، حال عمومی حضرت صدیقه کبری(سلام الله علیها) بدتر شده است…(۲) ؛ 🔹کسالت شدید آن حضرت و سخنانشان در بستر بیماری و روی گردانی ایشان از اهل شهر و به خصوص جملات ایشان در ملاقات زنان و مردان انصار، تأثیر زیادی بر عواطف اهل مدینه و مسلمانان گذاشته است .

🔹 دستگاه خلافت به شدت نیارمند بازسازی آبروی از دست رفته ی خویش است.

🔹 ابوبکر و عمر چندین نوبت به بهانه ی عیادت به خانه ی حضرت زهرا(سلام الله علیها) مراجعه کرده‌اند که البته آن حضرت اجازه ی ورود به آن دو را ندادند.

🔹با هم فکری ابوبکر، عمر با مراجعه به امیرمؤمنان(علیه السلام)، از آن حضرت می خواهند که شفیع شده و اجازه ی ملاقات را از حضرت صدیقه(سلام الله علیها) بگیرند؛ حضرت زهرا(علیها السلام) امر را به ایشان می‌سپارند.

🔹 حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) که به علت بیماری، توان برخاستن از بستر را نداشتند، با ورود شیخین صورت خویش را به سوی دیوار بر می گرداند …

🔹آن دو که همراه گروهی از مردم وارد خانه ی حضرت شده اند، شروع به عذرخواهی و طلب بخشش می کنند؛ ابوبکر گفت: ای دختر رسول خدا! قسم به خدا که بستگان پیامبر را بیش از خاندان خودم دوست دارم و محبت من نسبت به تو ، بیش از محبتم به دخترم عایشه است، دوست داشتم روزی که پدرت وفات یافت من هم می مُردم … اما چه کنم که از پدرت شنیدم ” ما پیامبران ارث نمیگذاریم ” [و در نتیجه مال تو را گرفتم]…!

🔹 حضرت بدون توجه به سخنان آنان، رو به امیرمؤمنان(علیه السلام) کردند و فرمودند:  ” با آن دو سخن نمی‌گویم تا زمانی که پاسخ یک سؤالم را به صداقت و راستی بدهند! ”  آنان قسم می خورند که جز حق نگویند .   حضرت فرمودند:  ” شما دو تن را قسم می دهم که آیا نشنیدید پیامبر درباره ی من فرمود: هر کس فاطمه را بیازارد، مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد، خدای متعال را آزرده است؟؟ ”  آنان گفتند :آری !  آنگاه حضرت فرمودند: ” خدا رو شکر تکذیب نکردید! خدا را شاهد می گیرم و تمام کسانی که در اینجا هستند، گواهی خواهند داد که شما دو تن مرا آزردید و با شما سخن نخواهم گفت تا خدا را ملاقات کنم .”   ابوبکر که در جمع آبرویی برای خود ندید، با سروصدای فراوان شروع به گریه و فریاد کرد و گفت:ای کاش مادر مرا نزاییده بود!  عمر به او پرخاش کرد و گفت:  وای بر مردم ! که مثل تویی ، پیر نادان، حکومتشان را به دست گرفته است ؛ که با ناراحتی یک زن، داد و فریاد می کند و با رضایتش، خوشحال می‌شود!

🔹 حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها)بدون اعتنا به این جزع و فزع های نمایشی، ابوبکر را خطاب قرار داده، فرمودند: ” بخدا قسم ! در هر نمازی که میخوانم، تو را نفرین می کنم ؛ ”  شیخین بدون هیچ نتیجه ای از خانه خارج می‌شوند…(۳)

▪️آن حضرت در پی این ماجرا به امیرمؤمنان (علیه السلام) تأکید می کند که این دو بر جنازه ایشان نماز نخوانند. ➖➖➖➖➖

📚منابع ۱_  در منابع اهل تسنن از این عیادت با عنوان “عیاده الشیخین” نام برده شده است و تعبیر به شیخین یعنی : دو پیر و بزرگ.مانند فتح الباری، ج۷، ص۴۹۳ ۲_ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۸، ص۳۰۳ ۳_ ابن تیمیه، الإمامه و السیاسه ، صص١٩-٢٠ (از اهل تسنن)

 

💠 سند مظلومیت ۴۸ ‍

✍ عالمان اهل تسنن روایتى را جعل کرده‌اند تا ثابت کنند که شیخین پس از آن که حضرت زهرا(سلام الله علیها) را خشمگین کردند، به عیادت ایشان رفته و صدیقه طاهره نیز از آن‌ها راضى شدند!  متن روایت از این قرار است:

🔰 أخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ : مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْحَافِظُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ حَدَّثَنَا عَبْدَانُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَتَکِىُّ بِنَیْسَابُورَ حَدَّثَنَا أَبُو ضَمْرَهَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِى خَالِدٍ عَنِ الشَّعْبِىِّ قَالَ : لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَهُ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهَا أَتَاهَا أَبُو بَکْرٍ الصِّدِّیقُ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُ فَاسْتَأْذَنَ عَلَیْهَا فَقَالَ عَلِىٌّ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُ : یَا فَاطِمَهُ هَذَا أَبُو بَکْرٍ یَسْتَأْذِنُ عَلَیْکِ فَقَالَتْ : أَتُحِبُّ أَنْ آذَنَ لَهُ قَالَ : نَعَمْ فَأَذِنَتْ لَهُ فَدَخَلَ عَلَیْهَا یَتَرَضَّاهَا وَقَالَ : وَاللَّهِ مَا تَرَکْتُ الدَّارَ وَالْمَالَ وَالأَهْلَ وَالْعَشِیرَهَ إِلاَّ لاِبْتِغَاءِ مَرْضَاهِ اللَّهِ وَمَرْضَاهِ رَسُولِهِ وَمَرْضَاتِکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ ثُمَّ تَرَضَّاهَا حَتَّى رَضِیَتْ. هَذَا مُرْسَلٌ حَسَنٌ بِإِسْنَادٍ صَحِیحٍ.

یعنی: هنگامى که فاطمه (سلام الله علیها) بیمار شد ابوبکر براى کسب رضایت نزد وى آمد و اجازه خواست تا او را ملاقات کند، علی(علیه السلام) به فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: ابوبکر براى ملاقات اجازه مى‌خواهد فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: آیا شما دوست دارید وارد شود؟ علی(علیه السلام) فرمود: آری، پس فاطمه(سلام الله علیها) اجازه داد، ابوبکر وارد شد و جویاى کسب رضایت فاطمه(سلام الله علیها) بود، ابوبکر گفت: به خدا سوگند خانه و زندگى و مال و ثروتم و خویشانم را ترک نکردم؛ مگر براى به دست آوردن رضایت و خوشنودى خدا و رسول و شما خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله)، پس فاطمه(سلامالله علیها) از وى راضى شد این مرسلی حسن با اسناد صحیح میباشد

📚 بیهقی، السنن الکبری للبیهقی،ج۶، ص۳۰۱   ✍ در پاسخ به این شبهه می گوییم:  ۱️⃣ مرسل بودن سند آن؛ این روایت مردود است چرا که راوی اصلی آن یعنی شعبى با مولا علی(علیه السلام) ملاقات نداشته است که از ایشان نقل حدیث کند و حتی علمای مخالفین تصریح کرده اند که نقل شعبی از امام علی(علیه السلام) غیر صحیح است.

👤قرطبی می گوید:

🔰 روی هذا الشعبی عن علی ولا یصح لأن الشعبی لم یلق علیا.

یعنی: این روایت را شعبی از علی (علیه السلام) نقل کرده است ولی صحت ندارد زیرا که شعبی علی (علیه السلام) را درک نکرده است.📚 قرطبی،التفسیر، ج۲، ص۲۴، دار الشعب

🔰 روی هذا القول عن علی ( رضی الله عنه ) ولا یصح لأن الشعبی لم یلق علیا.  یعنی؛ این قول را از علی رضی الله عنه نقل کردند وصحت ندارد زیرا که شعبی علی (علیه السلام) را درک نکرده است!📚 ابن عبدالبر، الاستذکار،ج۸،ص۱۶۸.ط دار الکتب العلمیه  👤 و حتی شیخ النواصب عثمان الخمیس می گوید:

🔰 مراسیل الشعبی عنوان السؤال: السلام علیکم ورحمه الله وبرکاته نحبک فی الله یا شیخ. سؤالی: هل مراسیل الشعبی رحمه الله مقبوله؟ وهل تُقبل روایته عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه؟ نص السؤال الجواب: الشعبى لم یدرک علیا ومراسیله لیست صحیحه على المشهور من أقوال أهل العلم

📚همو، فتاوی الشیخ عثمان الخمیس،ج۱، ص ۲۴۵. یعنی: سوال آیا مراسیل شعبی مقبول است؟ و آیا روایت او از علی بن ابی طالب رضی الله عنه مقبول است؟ جواب:  شعبی علی را درک نکرده است ومراسیل آن طبق آن چه که نزد اهل علم مشهور است صحیح نمی باشد .  ☑️ پس این روایت مورد احتجاج باطل وغیر صحیح است .

💠 سند مظلومیت ۴۹ ‍

✍ در منابع اهل تسنن تصریح بر غضب حضرت خیرالنساء(سلام الله علیها) از ابوبکر آمده است، بنابراین نمی توان بر مبنای اهل تسنن هیچ روایات ضعیف را بر روایات بخاری ترجیح دهیم.

☑️ بخاری در جای جای صحیح خود از غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) از ابوبکر سخن گفته و تایید می کند که این ناراحتی تا زمان شهادت ایشان ادامه داشته است.

🔰 فغَضِبَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّیَتْ.📚 صحیح بخاری، ج۳، ص ۱۱۲۶، ح۲۹۲۶، باب فَرْضِ الْخُمُسِ، ط: دار ابن کثیر

🔰 فوَجَدَتْ فَاطِمَهُ على أبی بَکْرٍ فی ذلک فَهَجَرَتْهُ فلم تُکَلِّمْهُ حتى تُوُفِّیَتْ.📚 صحیح بخاری، ج۴، ص۱۵۴۹، ح۳۹۹۸، کتاب المغازی، ط: دار ابن کثیر

🔰فهَجَرَتْهُ فَاطِمَهُ فلم تُکَلِّمْهُ حتى مَاتَتْ.📚 صحیح بخاری، ج۶، ص۲۴۷۴، ح۶۳۴۶، کتاب فرائض، ط؛ دار ابن کثیر   📘 http://l1l.ir/45oe

💠 سند مظلومیت ۵۰

✍ ابن قتیبه در هنگام نقل جریان عیادت شیخین می گوید:

🔰 نشدتکما الله ألم تسمعا رسول الله یقول «رضا فاطمه من رضای وسخط فاطمه من سخطی فمن أحب فاطمه ابنتی فقد أحبنی ومن أ رضى فاطمه فقد أرضانی ومن أسخط فاطمه فقد أسخطنی » … نعم سمعناه من رسول الله صلى الله علیه وسلم… 👈فإنی أشهد الله وملائکته أنکما أسخطتمانی وما أرضیتمانی ولئن لقیت النبی لأشکونکما إلیه… والله لأدعون الله علیک فی کل صلاه أصلیها.

یعنی: شمارا به خدا سوگند مى‌دهم آیا شما دو نفر از رسول خدا نشنیدید که فرمود: 👈خشنودى فاطمه خشنودى من، و ناراحتى او ناراحتى من است.👉 هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد و احترام کند مرا دوست داشته و احترام کرده است و هر کس فاطمه را خوشنود نماید مرا خوشنود کرده است و هر کس فاطمه را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است؟… آرى ما از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این گونه شنیده ایم… پس من خدا و فرشتگان را شاهد مى‌گیرم که شما دو نفر مرا اذیت و ناراحت کرده‌اید و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شکایت خواهم کرد… 👈به خدا قسم پس از هر نماز بر شما نفرین خواهم کرد.👉📚 همو، الإمامه والسیاسه، ج۱، ص۱۷، دار الکتب العلمیه

💠 سند مظلومیت ۵۱

✍ اسناد غضب صدیقه کبری(سلام الله علیها)بر خلیفه ی اول از مدارک اهل تسنن💢 قسمت اول

📋سند شماره ۱و۲:

🔰 فَوَجَدَت فاطِمَهُ عَلی أبی بَکرٍ فی ذلکَ ، فَهَجَرَتهُ فَلَم تُکَلِّمهُ حَتَّى تُوَفِّیَتْ… یعنی: فاطمه بر ابوبکر خشمگین شد ، پس با او قطع رابطه کرد و با او سخن نگفت تا از دنیا رفت…📚 بخاری، الصحیح، ح۳۹۱۳📚 مسلم، الصحیح، ح۳۳۰۴

📋سند شماره ۳و ۴:

🔰 فَغَضِبَت فاطِمَهُ بِنتُ رَسولِ اللهِ ، فَهَجَرَت أبابَکرٍ فَلَم تَزَل مُهاجِرَتُهُ حَتَّى تُوُفِّیَّت.

یعنی: فاطمه بر ابوبکر غضبناک شد و با او قطع رابطه کرد و این قطع رابطه و قهر وی تا وفات ادامه یافت.📚 بخاری، الصحیح، ح۲۸۶۲📚احمد بن حنبل، المسند، ح۲۵

📋سند شماره ۵و۶ :

🔰 فَهَجَرَتهُ فاطِمَهُ ، فَلَم تُکَلِّمهُ حَتَّى ماتَ. یعنی: فاطمه با ابوبکر قطع رابطه کرد ، پس با او سخن نگفت تا از دنیا رفت. 📚 بخاری، الصحیح، ح۶۲۳۰📚 ابن اشبه، تاریخ المدینہ، ج۱، ص۱۹۷

📋سند شماره ۷ :

🔰 فَوَجَدَت فاطِمَهُ عَلی أبی بَکرٍ فی ذلکَ. یعنی: فاطمه(در ماجرای مطالبهء حقوق مالی) خشمگین و غضبناک شد.📚 احمد بن حنبل، المسند،ح۵۲

📋سند شماره۸:

🔰 فَغَضِبَت فاطِمَهُ فَهَجَرَتهُ بذلکَ حَتَّى تُوُفِّیَّت. یعنی: فاطمه خشم گرفت و غضب کرد و ابوبکر را ترک نمود و این قطع رابطه، پیوسته ادامه داشت تا از دنیا رفت.📚 ابن اثیر،جامع الأصول، ج۱۰، ص۳۸۶

📋سند شماره۹:

🔰 فَغَضِبَت وَ هَجَرَت أبابَکرٍ حَتَّى تُوُفِّیَّت. یعنی: (در ماجرای حقوق مالی و مطالبه ی آن، فاطمه) بر ابوبکر غضب نمود و با او قطع رابطه کرد تا از دنیا رفت.📚 ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۲۱

📋سند شماره ۱۰ :

🔰 فَوَجَدَت فاطِمَهُ عَلی أبی بَکرٍ فی ذلکَ، فَهَجَرَتهُ فَلَم تَزَل مُهاجِرَتُهُ حَتَّى تُوُفِّیَّت. یعنی: (در ماجرای غصب اموال) فاطمه بر ابوبکر غضب کرد و با او قطع رابطه نمود تا از دنیا رفت.📚 دیار بکری، تاریخ الخمیس، ج۲، ص۱۷۳

💠 سند مظلومیت ۵۲

✍ اسناد غضب صدیقهکبری(سلام الله علیها)بر خلیفه ی اول از مدارک اهل تسنن💢 قسمت دوم

📋سند شماره ۱،۱:

🔰 فَوَجَدَت فاطِمَهُ عَلی أبی بکرٍ فی ذلکَ فَهَجَرَتهُ، فَلَم تُکَلِّمهُ حَتَّى تُوُفِّیَّت. یعنی: فاطمه بر ابوبکر خشمگین شد و با او قطع رابطه کرد و با او سخن نگفت تا از دنیا رفت.🔹 طحاوی، مشکل الآثار ، ج۱، ص ۴۷

📋سند شماره۱،۲و۱،۳:

🔰 فَوَجَدَت فاطِمهُ عَلی أبی بکرٍ مِن ذلکَ. یعنی: …فاطمه بر ابوبکر خشمگین و غضبناک شد.📚 بیهقی، السنن بیهقی، ج۶، ص۳۰۰؛ نقل مشابه: صحیح ابن حبان، الصحیح، ج۱۱، ص۱۵۲

📋سند شماره ۱،۴و۱،۵و۱،۶و۱،۷:

🔰 فَغَضِبَت فاطِمَهُ فَهَجَرَت أبابَکرٍ فَلَم تَزَل مُهاجِرَهٌ لَهُ حَتَّى تُوُفِّیَّت. یعنی: فاطمه غضب کرد و ابوبکر را ترک نمود و این قطع رابطه، پیوسته ادامه داشت تا از دنیا رفت.📚 بیهقی، السنن بیهقی، ج۶، ص۳۰۰📚صنعانی، المصنف، ج۵، ص۴۷۲📚 ابی عوانه، المسند، ج۴، ص۲۵۱📚 ابن اثیر، جامع الاصول، ج۱۰، ص ۳۸۶

📋سند شماره۱،۸:

🔰 فَغَضِبَت فاطِمَهُ وَ هَجَرَتهُ فَلَم تُکَلِّمهُ حَتَّى ماتَت. یعنی: فاطمه غضبناک شد و او را ترک کرد و با او سخن نگفت تا از دنیا رفت.📚 بیهقی، السنن، ج۶، ص۳۰۰   🔻نتیجه گیری:

▪️ این مستندات به ضمیمه ی روایات حرمت ایذای حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) و آیه ی ۵۷ سوره ی احزاب، بر «ملعون‌شدن آزاردهندگان به لعن الهی در دنیا و آخرت» و «محکوم‌شدن آزاردهندگان به عذابی خوارکننده» دلالت می‌کند.

▪️ نتایج قبلی نافی حقانیت ایشان در امر «حکومت بر امت اسلامی» و «خلافت از پیامبر» است.

▪️ هر مکتبی که از حکومت آنان شکل گرفته نیز باطل است.📚(نک: درسنامه‌های فاطمیه، چاپ اول، ۱۳۸۸ش).

 

💠 سند مظلومیت ۵۳

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت اول                                                                                      ❓چرا امیرالمومنین(علیه السلام) وقتی که به خلافت رسیدند فدک را از خلفا نگرفتند؟

✅ پاسخ:امام در جریان بیعت و آغاز زمامداریشان، به برگرداندن حقوق و اموال(که در دوره ی حاکمان پیش غصب شده بود) تاکید کردند، حال پس از رسیدن به قدرت، اگر «فدک» را پس می‌گرفتند،‌ به ذهن برخی خطور می‌کرد آن همه اصرار برای خودش بود!(العیاذ بالله)

امام نخواستند کاری کنند که دیگران این گونه قضاوت کنند که اعلان پس گرفتن اموال غصب شده و رد آن به صاحبان، مقدمه ای برای به دست آوردن باغی بود که در زمان خلفا مورد نزاع بود؛ یعنی بگویند:برای این که فدک را تصرف نماید، پس گیری زمین‌ها و مزارعی راکه توسط عثمان بخشیده شده بود، عنوان کرد.

برای اینکه دشمنان این گونه قضاوت نکنند و خرده‌گیری ننمایند،امام(علیه السلام) با بزرگواری از کنار این حق گذشتند و از آن سخنی به میان نیاوردند تا به مردم بفهمانندحکومت علوی برای احقاق حقوق مردم تلاش می‌کند؛ اگر امام زمامداری را پذیرفت، برای یاری رساندن به مظلومان و محرومان است،‌نه برای منافع شخصی.

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت دوم ✍ یادمان هست که امام علی(علیه السلام) در ایام حکومت خود دشمنان قسم خورده ای دارد که به اسم‌ مسلمان به دنبال ایجاد شکاف در جامعه هستند، نظیر اقدامات معاویه بعد از قتل عثمان که به قدری رفتار ریاکارانه ای او در تحلیل ها دانشوران روشن است که” پیراهن عثمان” به عنوان ضرب المثل بین مردم رایج شده است در حالی که نیک می دانیم رابطه ی معاویه و عثمان در زمان حیات شان خوب نبود.

حال اگر امام علی(علیه السلام) فدک را باز پس می گرفت امثال معاویه این اقدام حضرت را اقدام جهت حفظ منافع شخصی ترسیم می کردند و جامعه با چالش جدیدی مواجه می شد.

نظیر این سخن از امام موسی بن جعفر(علیهما السلام) نقل شده است

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت سوم ✍ امام کاظم(علیه السلام)‌ در پاسخ به این سؤال که چرا امام علی(علیه السلام) در دوره ی زمامداریش فدک را تصرف نکرد، فرمود:

«لأنا أهل البیت لا یؤخذلنا حقوقنا ممَّن ظلمنا إلا هو و نحن اولیاء المؤمنین إنّما نحکم لهم و نأخذ حقوقهم ممَّن ظلمهم و لا نأخذ لانفسنا؛

یعنی: چون ما اهل بیت پیامبر چنین خصوصیتی داریم که حقوق‌مان را از کسانی که به ما ستم کرده‌اند، جز خدا نمیگیرد؛ ما اولیای مؤمنان هستیم. به نفع آنان فرمان می‌رانیم و حقوق آنان را از کسانی که به آنان ستم روا داشته‌اند، می‌ستانیم، ولی برای خود در این راه تلاشی نمی‌کنیم».📚 شیخ صدوق، علل الشرایع، صدوق، باب العلل التی مِن أجلها ترک فدکاً.

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت چهارم ✍ از سخن امام کاظم(علیه السلام) به دست می‌آید که امامان و رهبران الهی همواره برای احیای حقوق مردم تلاش می‌کنند؛ اما در مورد حقوق شخصی که ربطی به حقوق مردم نداشته باشد، اقدامی نمی‌کنند و کریمانه از کنار آن می‌گذرند.

پس نگرفتن فدک در دوره زمامداری امیرالمومنین(علیه السلام‌) نیز اینگونه است.

▪️ برای آگاهی از منابع باز پس گیری اموال غصب شده توسط خلفا و رد آن به صاحبانشان در زمان امیرالمومنین(علیه السلام) می توانید به آثار زیر مراجعه کنید:📚صبحی صالح،نهج البلاغه،نامه ۴۵📚ابن ابی الحدید،نهج البلاغه،ج۱۲، ص۲۸۲

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت پنجم ✍ پاسخ را از منظری دیگر بیان می داریم:

🔹 در ابتدا باید دید هدف حضرت زهرا(سلام الله علیها) از مطالبه ی فدک چه بوده است تا بتوانیم بگوییم که چرا امیرالمومنین(علیه السلام)این هدف را در زمان خلافت خود دنبال نکردند؟

🔹‌همان طور که در تاریخ مسلَّم است، زندگی حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) سرشار از ساده زیستی و بی اعتنایی به دنیا بوده است،

به طوری که زندگی ایشان قبل از هبه ی (بخشش) فدک از طرف پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و بعد از آن کمترین تفاوتی نکرد.

🔹ایشان با اموال فدک نه کاخی را برای خود ساختند و نه اشیایی فاخر و قیمتی برای خود اندوختند و نه پولی برای آینده پس انداز نمودند، چنان که دیگران چنین کرده اند…

و همچنین حضرت صدیقه(سلام‌ الله علیها) غَلّات فدک را در راه خدا بین فقرا و مساکین به مصرف می رساند، بنابراین مسلّماً مطالبه فدک نمی توانست غرضی دنیوی داشته باشد و مسأله ی فدک یک مسئله شخصی نبود!

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت شش ✍ هدف حضرت فاطمه(سلام‌الله علیها) از مطالبه ی فدک، دفاع از امامت و خلافت و احقاق حق امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)بود، کما اینکه امتناع خلفا از دادن فدک به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تنها غصب و مصادره ی یک سرزمین به نام فدک نبوده،

بلکه هدف اصلی غصب خلافت امیرالمومنین(علیه السلام) بود، چون وجود فدک در دست خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) یک امتیاز بزرگ برای آنها محسوب می شد و این مسئله دلیل بر مقام آنها در پیشگاه خداوند و منزلت ایشان نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) به شمار می آمد.

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت هفتم ✍ منابع ذیل آیه ی: “وآتِ ذَا القُربی حَقَّهُ”

روایت نقل می کنند که: «وقتی این آیه نازل شد، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فاطمه(سلام الله علیها) را خواند و فدک را به ایشان بخشید».

به عنوان نمونه:

«احمد بن حنبل» به سند خود از «ابن عباس» نقل می کند که او گفت: «لمّا نزلت‏ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏» قالوا: یا رسول اللَّه! من قرابتک هؤلاء الّذین وجبت علینا مودّتهم؟ قال: علی وفاطمه وابناهما»؛

یعنی: هنگامى که این آیه نازل شد مردم خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)‏ آمدند و عرض کردند: اى رسول خدا! این نزدیکان شما که محبت آنان بر ما واجب شده چه کسانى هستند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزندشان (یعنى امام حسن و امام حسین‏ علیهما السلام‏)».📚 أبو عبد الله الشیبانی، فضائل الصحابه،‌ مؤسسه الرساله، بیروت،ج۲، ص۶۶۹، ح۱۱۴۱.

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت هشتم🔹 در روایت معروفى از «ابو سعید خدرى» و غیر او چنین نقل شده: «لما نزلت هذه الآیه (وآت ذا القربى حقه) دعا النبی (صلى الله علیه و سلم) فاطمه وأعطاها فدک»

یعنی: و چون این آیه نازل شد که (حق نزدیکان را ادا کن) پیامبر (صلی الله علیه و آله) فاطمه (علیها السلام) را خواند و فدک را به او بخشید.

📚أبو یعلى الموصلی، مسند أبی یعلى، دار المأمون للتراث – دمشق، ج۲، ص۲۳۴، ح۱۰۷۵، و ج۲، ص۵۳۴، ح۱۴۰۹؛

المتقی الهندی، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، مؤسسه الرساله، ج۲، ص۷۶۷، ح۸۶۹۶؛‌

🔹 «و أخرج البزار و أبو یعلى و ابن أبى حاتم و ابن مردویه عن أبى سعید الخدری رضى الله عنه قال لما نزلت هذه الآیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ» دعا رسول الله (صلى الله علیه و سلم) فاطمه فأعطاها فدک و أخرج ابن مردویه عن ابن عباس (رضى الله عنهما) قال لما نزلت «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ» أقطع رسول الله (صلى الله علیه و سلم) فاطمه فدکا».

📚عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی، الدر المنثور، دار الفکر – بیروت،۱۹۹۳، ج۵،‌ص۲۷۴:

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت نهم

✍ در حالی که فدک ملک شخصی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)بود.در سوره ی حشر آیه ی ۶ می خوانیم:📖 وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ وَلَکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ یَشَاءُ.

یعنی: و آنچه را خدا از آنان به رسم غنیمت عاید پیامبر خود گردانید [شما براى تصاحب آن] اسب یا شترى بر آن نتاختید ولى خدا فرستادگانش را بر هر که بخواهد چیره میگرداند و خدا بر هر کارى تواناست.

🔹ذهبی مورخ بزرگ اهل تسنن در این باره می گوید:وَکَانَتْ فَدَکٌ خَالِصَهً لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؛ لأَنَّ الْمُسْلِمِینَ لَمْ یُجْلَبُوا عَلَیْهَا بِخَیْلٍ وَلا رِکَابٍ.

بنابراین فدک مخصوص رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود، چون مسلمانان برای فتح آن نجنگیدند.📚 بشار، تاریخ الإسلام، ج۱،ص۲۸۳

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت دهم

🔹 علاء الدین کاشانى حنفی هم در این باره مى نویسد: وَلِهَذَا کَانَتْ فَدَکُ خَالِصَهً لِرَسُولِ اللَّهِ – صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ – إذْ کَانَتْ لَمْ یُوجِفْ عَلَیْهَا الصَّحَابَهُ – رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ – مِنْ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ.

بنابراین فدک مخصوص رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بود چون هیچ یک از اصحاب در فتح آن دخالت نداشته اند.📚 علاء الدین کاشانی،بدائع الصنائع، ج٧، ص١١۶‌

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت یازدهم

🔹 ماوردى شافعى هم مى نویسد: وَصَارَتْ فَدَکُ خَالِصَهً لِرَسُولِ اللَّهِ – صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم َ -؛ لِأَنَّهُ أَخَذَهَا بِلَا إِیجَافِ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ، فَکَانَتْ فَیْئًا لَهُ…

و فدک مخصوص رسول خدا شد چون سپاه و لشکر و پیاده نظام و سواره نظام آن را فتح نکرد و هدیه الهی به او بود.📚 همو، الحاوی الکبیر، ج١۴ ،ص۵۵

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت دوازدهم

🔹 پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) به دستور الهی ، فدک را به صدیقه کبری سلام الله علیها اعطا می فرمایند.

🔹قَرَأْتُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ الطَّحَّانِ فَقَالَ: هُوَ مَا قَرَأْتُ عَلَى سَعِیدِ بْنِ خُثَیْمٍ، عَنْ فُضَیْلٍ، عَنْ عَطِیَّهَ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ قَالَ:

لَمَّا نَزَلَتِ الآیَهُ: وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ. دَعَى النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم فَاطِمَهَ وَأَعْطَاهَا فَدَکَ.

📚 أبی یعلى،مسند، ج۲، ص۳۳۴و ج۲، ص۵۳۴ ناشر: دار المأمون للتراث، دمشق

ابو‌سعید خدری (صحابی پیامبر) گفت: هنگامی که این آیه: «سهم ذوى القربى را به آنان بده»، نازل شد، رسول خدا فاطمه را خواست و فدک را به ایشان عطا کرد

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت سیزدهم

🔹پس روشن است که وجود فدک در دست خاندان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با این سابقه ی تاریخی سبب می شد که مردم، سایر آثار پیامبر(صلی الله علیه و آله) مخصوصاً مساله ی خلافت و جانشینی آن حضرت را نیز در این خاندان جستجو کنند.

این مطلبی بود که دستگاه خلافت آن را تحمل نمی کرد؛ و از سوی دیگر این مساله از نظر اقتصادی نیز مهم بود و بر جنبه ی سیاسی آن هم تاثیر می گذاشت، خلفای غاصب با جلوگیری از قدرت اقتصادی اهل بیت(علیهم السلام) می توانستند مردم را به سمت خود جلب کنند.

🔹 اگر امیرالمومنین(علیه السلام) و خاندان ایشان در مضیقه ی اقتصادی قرار می گرفتند، توان سیاسی آنها به همان نسبت تحلیل می رفت، و به عبارت دیگر وجود فدک در دست آنان امکاناتی در اختیارشان قرار می داد که می توانست پشتوانه ی مساله ی امامت باشد، همانگونه که اموال حضرت خدیجه(سلام الله علیها) پشتوانه ای برای پیشرفت اسلام در آغاز نبوت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بود.

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت چهاردهم

🔹بنابراین در این ماجرا، اگر چه حضرت زهرا(سلام الله علیها) به ظاهر مطالبه ی فدک کردند،

اما در واقع به دنبال بازگرداندن خلافت به جانشین واقعی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بودند.

حضرت امیر(علیه السلام) در نامه ای به سهل بن حنیف می نویسند:آری، از تمام آن چه آسمان بر آن سایه افکنده بود تنها فدک در دست ما بود. پس عده ای به همان نیز حرص ورزیدند وعده ای سخاوتمندانه از آن گذشتند، البته خداوند بهترین حکم کننده است. من با فدک و غیر آن چه کار دارم که جایگاهِ فردایِ هر کس قبر است.📚 ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص۲۰۸، ۱۹۶۲م، دار احیاء الکتب العربیه

✍… پس با این احوال آنها از پس دادن فدک امتناع ورزیدند تا در نتیجه خلافت را مسترد نکنند و آن را در قبضه ی خود بگیرند، چون اگر حاضر می شدند که فدک را به عنوان میراث پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و یا بخشش و هدیه ی آن حضرت، در اختیار حضرت فاطمه(سلام الله علیها) قرار دهند، راهی باز می شد که آن حضرت مساله ی خلافت را نیز از آنها مطالبه کند.

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت پانزدهم

🔹بنابراین حضرت زهرا(سلام الله علیها) اگرچه به ظاهر مطالبه ی فدک کردند، اما در واقع به دنبال بازگرداندن خلافت به جانشین واقعی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بودند.

🔹 آن چنان که دانشمند اهل تسنن، ابن ابی الحدید معتزلی، می گوید: از علی بن فارقی، مدرس و استاد مدرسه ی غربیه در شهر بغداد پرسیدم: آیا فاطمه در ادعای خویش در ماجرای فدک صادق بود؟  پاسخ داد:آری.

گفتم: پس چگونه است که ابوبکر، فدک را پس نداد، در حالی که می دانست او راستگو می باشد؟استاد لبخندی زد و سخن لطیفی بیان کرد.او گفت:

اگر آن روز ابوبکر به محض ادعای فاطمه فدک را مسترد می ساخت، فاطمه فردا می آمد و خلافت همسرش را مطرح می کرد و ابوبکر را از مقامش دور می کرد و ابوبکر نیز در عدم قبول گفتار او عذر و بهانه ای نداشت، زیرا خودش از قبل به صداقت آن بانو اعتراف کرده و بدون گواه و شاهد، ادعای وی را پذیرفته بود.

بعد از این ابن ابی الحدید می گوید: این سخن مطلبی صحیح می باشد.

📚 ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۸۴، ۱۹۶۲م، دار احیای الکتب العربیه

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت شانزدهم

✍ بنابراین مشخص می شود که به اعتراف خود اهل تسنن نیز هدف خلفا از ندادن فدک چه بوده است و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) هم می دانستند که اگر فدک را بدهند، باید از خلافت علی(علیه السلام) هم بگذرند، لذا به دنبال این هدف اصرار بر بازگرداندن فدک داشتند.

اما صد افسوس که این هدف ارزشمند و سرنوشت ساز محقق نشد اگر چه شهادت تنها یادگار نبی، سندگویایی برای همیشه ی تاریخ در واگویه ی حقیقت شد.

پس اصل فدک در این میان موضوعیت نداشت و غرض چیز دیگری بود و آن احقاق حق امیرالمؤمنین یعنی جانشینی الهی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بود.

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت هفدهم

✍ با اثبات دروغگویی خلیفه اگر کسی به دنبال خلیفه ی راستین پیامبر(صلی الله علیه وآله) باشد عدالت او زیر سوال می رود!

حضرت زهرا(سلام الله علیها) هنگام غصب فدک در خطبه‌ای فرمودند:

💠ای مردم آیا از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشنیده‌اید که فرمود: دخترم فاطمه سیده ی بانوان اهل بهشت است…؟!

گفتند: آری به خدا قسم این را از پیامبر(صلی الله علیه و آله) شنیدیم.

فرمود: آیا سیده ی زنان اهل بهشت ادعای باطل می‌نماید و آنچه مالکش نیست تصرف می کند؟

چه می گویید اگر چهار نفر بر علیه من به کار زشتی شهادت دهند یا دو نفر نسبت سرقت به من دهند. آیا سخنان آنان را تصدیق می کنید؟!

ابوبکر سکوت کرد- ولی عمر گفت: آری و حد بر تو جاری می کنم

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت هجدهم

▪️حضرت فرمود:  دروغ گفتی و پستی خود را ثابت کردی مگر آنکه اقرار کنی بر دین محمد نیستی. کسی که بر علیه سیده ی زنان اهل بهشت شهادت را بپذیرد یا حدی را بر او جاری کندملعون است و به آن چه خدا بر محمد(صلی الله علیه و آله)نازل کرده کافر شده است،زیرا آنانکه خدای متعال پلیدیها را از آنان برده و ایشان را پاکیزه گردانیده، شهادتی بر علیه شان جایز نیست چرا که معصومندواز هر زشتی و بدی پاک اند.

ای عمر!درباره ی اهل آیه ی تطهیر به من خبر بده که اگر عده ای بر علیه آنان یا یکی از آنان به شرک یا کفر یا کار زشتی شهادت دهند آیا مسلمانان باید از آنان بیزاری جویند و آنان را حد بزنند؟!

عمر گفت: آری – آنان با سایر مردم یکسانند.

▪️حضرت فرمود: دروغ گفتی و کافر شدی- آنان با سایر مردم مساوی نیستند چرا که خدا آنان را معصوم قرار داده و آیه ی عصمت و طهارت را برای آنان نازل کرده و پلیدیها را از آنان دور نموده هر کس بر علیه آنان سخنی را بپذیرد در واقع خدا و رسول را تکذیب کرده است… 📚رحمانی همدانی،فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی،ص۳۰۷

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت نوزدهم

✍ اما اینک بعد از بیست و پنج سال خانه نشینی جانشین واقعی پیامبر(صلی الله علیه وآله) و انحراف اسلام از مسیر اصلی دیگر انگیزه ای برای برگرداندن فدک باقی نمی ماند و اصلا چه چیز باید برگردانده می شد؟

بیست و پنج سال خانه نشینی حجت خدا؟

یا رنجیده شدن و حیات مجدد پاره ی تن پیامبر خدا؟

یا انحراف در دین؟

و امیر المؤمنین(علیه السلام) چه چیز را باید بر می گرداندند؟

آیا فدک را که واسطه ای بود برای بدست آوردن خلافت بود؟

آن چیزی که نباید از دست می رفت، از دست رفت و آن کاری که نباید در اسلام می شد، شد.

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت بیستم

🔹هدف غاصبین به ثمر نشست و زحمات رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) بی اجرگردید!

بدعتها، انحرافات، ظلم و بی عدالتیها و زمینه سازی برای حکومت ظالمین جایگزین عدل گستری و مهرورزی در حکومت نورانی امیرالمومنین(علیه السلام) گردید و البته غاصبین به جزای عمل خود خواهند رسید.

آن چنان که امام صادق(علیه السلام) در جواب ابی بصیر که پرسید :

چرا امیرالمؤمنین(علیه السلام) هنگامی که حکومت بر مردم را در دست داشت، فدک را باز پس نگرفت؟

فرمودند: لان الظالم والمظلوم کانا قدما علی الله عزوجل واثاب الله المظلوم وعاقب الظالم، فکره ان یسترجع شیئا قد عاقب الله علیه غاصبه واثاب علیه المغصوب.

یعنی: زیرا ظالم و مظلوم هر دو در پیشگاه خداوند عزوجل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود. او خوش نداشت چیزی را باز ستاند که خداوند غاصبش را به سبب آن کیفر کرد و آن را که حقش غصب شده جزا داد.

📚 شیخ صدوق، علل الشرایع،ج۱، ص۱۵، چاپ۱۳۸۵، نشر مکتبه الحیدریه، نجف

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت بیست و یکم

▪️ از سوی دیگر،اگر هم امیرالمؤمنین(علیه السلام) می خواست فدک را باز گرداند، باید با استفاده از منصب و جایگاه خلافت این کار را می کرد که نظر به رویکرد جامعه ی آن روزگار ممکن نبود! چون مثلا می بینیم وقتی امیرالمومنین(علیه السلام) می خواستند بعضی از سنتهای نبوی را که در دوران خلافت ابوبکر و عمر و عثمان تغییر کرده بود بازگرداند،مردم فریاد برآوردند: «یا اهل الاسلام غیرت سنه عمر»

یعنی: ای اهل اسلام کمک کنید که سنت عمر تغییر کرد!

📚 شیخ کلینی، الکافی،ج۸، ص۶۳،دار الکتب الاسلامیه

▪️ابن ابی الحدید نقل می کند:هنگامی که امیر المؤمنین(علیه السلام) می خواست مردم را از خواندن نماز تراویح منع کند، بعضی از مردم فریاد«وا عمراه» سر دادند.📚 ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۲،ص۲۸۳

اگر اندکی بیاندیشیم با جو حاکمی که در جامعه وجود داشت این اقدام خلاف سیره ی خلفای ثلاث قلمداد می شد و نسبت های ناروای علاقه به ثروت دنیا و یا سوء استفاده از شرایط خلافت به حضرت داده می شد،آنجا دیگر تصور کنیدچه حوادثی در اسلام رخ می داد؟

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت بیست و دوم

✍حتی اگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) اقدامی می کردند، همین دسته از مردم مخالف حضرت می گفتند: با چه سندی چنین اقدامی کردی؟چون نه معرفت به امام داشتند و نه امام، سندی در اختیار داشت، چرا که در منابع شیعه و اهل تسنن داریم که خلیفه ی دوم قباله ی فدک را که بعد از اعتراض های حضرت زهرا(سلام الله علیها) در اختیار داشت،پاره کرده بود.

▪️الف)منابع شیعه:

فَدَخَلَ عُمَرُ فَقَالَ مَا هَذَا الْکِتَابُ؟فَقَالَ إِنَّ فَاطِمَهَ علیها السلام ادَّعَتْ فِی فَدَکَ وَ شَهِدَتْ لَهَا أُمُّ أَیْمَنَ وَ عَلِیٌّ علیه السلام فَکَتَبْتُهُ لَهَا فَأَخَذَ عُمَرُ الْکِتَابَ مِنْ فَاطِمَهَ فَتَفَلَ فِیهِ وَ مَزَّقَهُ فَخَرَجَتْ فَاطِمَهُ علیها السلام تَبْکِی»

یعنی: در این حال عمر وارد شده و گفت: این نامه چیست؟گفت: فاطمه ادّعاى فدک را نموده و امّ ایمن و علىّ براى او شهادت دادند!عمر،نامه را از دست فاطمه(علیها السلام)گرفت و روی آن آب دهان انداخت و پاره کرد!حضرت زهرا نیز گریه کنان خارج شد.📚الطبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۲۲

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت بیست و سوم

✍علامه مجلسی نیز روایتی با سندی صحیح از تفسیرقمی نقل می کند: فأخذ عمر الکتاب من فاطمه علیها السلام فمزقه…

📚 همو، بحار الأنوار، ج۲۹، ص۱۳۴

▪️از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمود: فخرجت والکتاب معها، فلقیها عمر فقال: یا بنت محمد ما هذا الکتاب الذی معک، فقالت: کتاب کتب لی أبو بکر برد فدک، فقال: هلمیه إلی،فأبت أن تدفعه إلیه، فرفسها برجله وکانت حامله بابن اسمه المحسن فأسقطت المحسن من بطنها ثم لطمها فکأنی أنظر إلى قرط فی أذنها حین نقفت ثم أخذ الکتاب فخرقه فمضت…

یعنی: فاطمه، از نزد او خارج شد و این نامه همراهش بود. در این زمان عمر اورا دید و گفت: ای دخترمحمد این نوشته همراه تو چیست؟حضرت فرمود: نوشته‌ی است که ابو بکر برای برگرداندن فدک برای من نوشته است.عمر گفت: آن را به من بده؛ اماحضرت زهرا از سپردن این نامه خود داری کرد.عمر ایشان را با لگد زد درحالیکه ایشان به حضرت محسن حامله بود، دراثر این ضربت محسن سقط شد، سپس چنان سیلی به صورتش زد، که گویا من آن وقتی را که گوشواره از گوش ایشان افتادمی بینم، سپس نوشته را گرفت و پاره کرد.📚شیخ مفید، الاختصاص، ص۱۸۵

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت بیست و چهارم

▪️ ب) منابع اهل تسن:

در “سیره الحلبیه” که از مهمترین کتب سیره اهل تسنن است مولف کتاب این مطلب را از ابن جوزی نقل می کند:

⚫️«وفى کلام سبط ابن الجوزی رحمه الله أنه رضی الله تعالى عنه کتب لها بفدک و دخل علیه عمر رضى الله تعالى عنه فقال ما هذا فقال کتاب کتبته فاطمه بمیراثها من أبیها فقال مماذا تنفق على المسلمین وقد حار بتک العرب کما ترى ثم اخذ عمر الکتاب فشقه».

📚 الحلبی، علی بن برهان الدین _متوفاى۱۰۴۴ ق_، السیره الحلبیه فی سیره الأمین المأمون، ج۳، ص۵۱۲، دار المعرفه، بیروت: الطبعهالثانیه،۱۴۲۷ق.

یعنی: در کلام سبط بن جوزی آمده است که ابو بکر براى فاطمه(سلام الله علیها) سند و نامه‌ ای برای ایشان در باره‌ ی فدک نوشت. در همین هنگام، عمر بر ابو بکر وارد شد و گفت این چیست؟ ابوبکر گفت: نامه‌ ای است که براى فاطمه در مورد میراثش از پدرش نوشته ام. عمر گفت: از کدام منبعی برای مردم انفاق خواهی کرد در حالى که عرب علیه تو بپا خاسته اند؟ سپس نوشته را از فاطمه گرفته و آن را پاره کرد.

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت بیست و پنجم

▪️طبق گزارش فتح الدین حنفی در کتاب «فلک النجاه» از سخنان سبط ابن جوزی، حضرت زهرا(سلام الله علیها) با ابو بکر در حالی که او روی منبر بود، گفتگو کرد و ابوبکر بعد از منبر، نامه‌ی رد فدک را نوشت:

«الرابع عشر: قال (السید) فی رساله (الزهراء) ناقلا عن الإمام نور الدین علی بن برهان الحلبی الشافعی فی کتاب(إنسان العیون فی سیره الأمین والمأمون): قال سبط ابن الجوزی فی تذکره خواص الأمه: جاءت فاطمه بنت رسول الله إلى أبی بکر، وهو على (المنبر) فقالت یا أبا بکر أفی کتاب الله أن ترث أبیک، ولا أرث أبی، فاستعبر أبو بکر باکیا ثم قال بأبی أبوک، وبأبی أنت، ثم نزل فکتب لها (بفدک)، ودخل علیه عمر فقال ما هذا قال کتبته لفاطمه میراثها من أبیها، فقال فماذا تنفق على المساکین، وقد حاربتک العرب، ثم أخذ عمر الکتاب فشقه. (وکذا فی السیره الحلبیه).»

📚علی محمد فتح الدین الحنفی، _م۱۳۷۱ق_ فلک النجاه فی الإمامه والصلاه، ص۱۶۰، تحقیق: الشیخ ملا أصغر علی محمد جعفر، صدر ناشر، مؤسسه دار الاسلام، الطبعه الثانیه،۱۴۱۸_۱۹۹۷م.

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت بیست و ششم

یعنی: چهاردهم: سید در رساله «الزهرا» از حلبی شافعی در کتاب «انسان العیون فی سیره الأمین والمأمون»، نقل کرده که سبط ابن جوزی در کتاب «تذکره خواص الامه» گفته است: فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه [وآله] نزد ابو بکر آمد در حالی که او روی منبر بود. فرمود: ای ابو بکر آیا در کتاب خدا آمده است که تو از پدرت میراث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ ابو بکر به گریه افتاد و گفت: پدرم فدای پدرت و شما باد. از منبر پایین آمد و نامه‌ی رد فدک را برای ایشان نوشت.

عمر بر ابو بکر وارد شد و گفت این چیست؟ ابو بکر گفت: برای فاطمه در مورد میراث پدرش نوشته ام. عمر گفت: از کدام منبعی برای فقیران انفاق خواهی کرد در حالی که عرب علیه تو بپا خواسته است؟ سپس نوشته را از فاطمه گرفته و آن را پاره کرد. در سیره حلبیه نیز چنین آمده است.»

⛔️ شبهه ۱

🔰 قسمت پایانی

✍ نتیجه گیری:

۱. شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه به گونه ای بود که امام علی(علیه السلام) با مطالبه ی فدک مورد قضاوت نادرست مردم قرار می گرفت و متهم به استفاده از شرایط خلافت برای احقاق حق خود می گشت.

۲.در نگاه معرفتی به بیان امام کاظم(علیه السلام) امامان مامور به تلاش برای بازپس گرفتن حقوق از دست رفته ی شخصی خویش نیستند و این موضوع را به خداوند واگذار می کنند.

۳. هدف اصلی مطالبه ی فدک توسط حضرت زهرا(سلام الله علیها) دفاع از مقام امامت و معرفی چهره‌ی واقعی خلفا بود، نه در اختیار داشتن باغی که همواره درآمد حاصل از آن صرف نیازمندان جامعه می شد.

۴. وقتی أمیرالمؤمنین(علیه السلام) تصمیم گرفتند برخی بدعت های جامعه را اصلاح کنند با مخالفت جدی مردم مواجه شدند، بنابراین چطور می توان تصور کرد که امکان استیفای حق خود را داشت.

۵. در صورت اقدام أمیرالمؤمنین(علیه السلام) هیچ سندی در دفاع از خود نداشت چون خلیفه دوم حتی نامه ی ابوبکر را بر اساس نقل فریقین پاره کرده بود.